اشتباه بزرگ ۱

0 views
0%

سلام من اسمم حامد 22 سالمه و خدمات کامپیوتری دارم بچه مهریز یزد هستم ما توی کوچمون یه همسایه افغانی داشتیم که دو تا دختر خوشکل داشت از این هایی که شبیه کره ای ها هستند و خیلی نازند من بعد از 3 4 ماه بعد از اینکه اومدن تو کوچه مخ خواهر بزرگه که 26 سالش بود رو بالأخره زدم این خواهر بزرگه متاهل بود و من بعد از دوستیم با اون فهمیدم اسمش راضیه بود راضیه یه اندام خیلی سکسی نسبتا تپل داشت که هر بچه ای رو حشری میکرد تو کوچه همه بچه های محل دنبالش بودن ولی به کسی پا نمیداد تا اینکه من یه روز از مغازه داشتم می اومدم خونه که دیدم کنار خیابون منتظر تاکسی ایستاده منم جلوش ایستادم و گفتم که همسایتون هستم اجازه بدین برسونمتون اونم یه مکثی کرد و سوار شد و شروع کرد صحبت کردن که توی این هوای گرم اصلا تاکسی گیر نمیاد منم سر حرف رو باهاش باز کردم و خلاصه تا در خونشون رسوندمش از اون به بعد هر وقت منو تو کوچه میدید سلام و احوال پرسی میکرد حدودا دو هفته بعدش بود که داشتم ماشین رو از خونه میاوردم بیرون که دیدم چادر رنگی سرشه و اومد طرف خونه ما نزدیک که رسید بعد از سلام و احوال پرسی گفت آقا حامد واسه کامپیوترمون یه مشکلی پیش اومده میشه بیای یه نگاه بهش بندازی منم با کمال میل گفتم بله در خونه رو بستم و در ماشینم قفل کردم و رفتم خونه اینا و دیدم که چون ویندوزشون رو کرک نکرده بودن صفحه اش سیاه شده بود و گفتن مشکلش همینه منم گفتم بعد از ظهر میام براتون درستش میکنم الان هم وقت ندارم و هم دی وی دی ویندوز و همراهم نیست مادر راضیه و خواهر کوچیکش که اسمش مینا بود هم خونه بودند مادر راضیه هم کلی تشکر کرد رفتم مغازه و همش تو فکر راضیه بودم که چطور نقشه کردنشو بکشم خلاصه ظهر برگشتم خونه و بعد از اینکه ناهار خوردم رفتم خونه ی راضیه اینا راضیه اومد دم در و گفت سلام آقا حامد کسی خونه نیست جز من میشه فردا بیاین منم که یه لحظه مخم هنگ کرد بعد یه مکث الکی گفتم من فردا میخوام برم تهران و یه هفته ای نمیام خب مشکلی نیست شما که هستی گفت خوب نیست من و شما تو خونه تنها باشیم آخه منم یه حالت ناراحتی به خودم گرفتم گفتم اشکالی نداره که انگار بهم برخورده بعد سریع معذرت خواهی کرد و گفت پس بفرمایید تا مادرم و نیومدن کارش رو تموم کنید منم رفتم داخل خونشون شروع کردم به مقدمات نصب ویندوز گفتم روی دسکتاپ و درایو سی چیزی ندارین چون همه پاک میشه گفت چند تا عکس هست اونا رو بردارین بریزین توی یه درایو دیگه اینو گفت و خودش رفت بیرون ومن پوشه ای که روی دسکتاپ بود را باز کردم دیدم چند تا عکس از خودشه که با حالت های مختلف گرفته شده شبیه عکس های آتلیه ای البته با لباس های باز و سکسی داشتم عکس ها رو میدیدم و اصلا حواسم نبود که یهو راضیه با سینی شربت وارد اتاق شد و تا وقتی کنار من نرسیده بود نه اون فهمیده بود که دارم عکساشو میبینم و نه من فهمیده بودم که اومده تو اتاق کنارم که رسید گفت آقا حامد ببخشید اینا خصوصی هستند من که داشتم آب میشدم گفتم ببخشید ولی فکر کردم خودتون نیستید گفت حالا من نباشم نباید عکس شخصی کس دیگه ای رو نگاه کنید معذرت خواهی کردم و بعد از انتقال عکس ها خواستم نصب ویندوز رو شروع کنم که گفت آقا حامد میشه به منم یاد بدین که دیگه مزاحم شما نشم گفتم بله چرا که نه گفتم پس شما هم بشینین کنار من یه صندلی گذاشت کنار من و شروع کردم به نصب ویندوز و براش توضیح دادن از اونجایی که من رام کردن خانونم ها رو خیلی خوب بلدم این کارم رو هم شروع کردم یه بار زانومو زدم به رونش البته طوری که احساس کنه اتفاقی بوده بعد از چند ثانیه رونم رو بردم نزدیک رونش طوری که هم احساس کنه رون هامون به هم چسبیدست هم احساس کنه فاصله داره چند ثانیه هم این طوری گذشت دیدم رنگش داره تغییر میکنه که بازوم رو به بازونش چسبوندم وقتی دیدم چیزی نگفت دیگه مطمئن شدم که رام شده ولی بازم چند ثانیه ای تو همین حالت موندم بعد دستم رو روی رونش گذاشتم کمی بالاتر از زانوش و به توضیحاتم ادامه دادم احساس میکردم که دیگه اصلا حواسش به حرفای من نیست فقط تظاهر میکنه که داره گوش میده همین طور که دستم روی رونش بود کم کم دستم رو بالا آوردم و حدودا در طور 10 دقیقه دستم رو رسوندم به نزدیکه کوسش همین که دستم رو به طرف کوسش چرخوندم دستش رو بلند کرد و گذاشت پشت شونه من و خودش رو روی صندلی ول کرد منم سریع صورتمو بردم جلو صورتش و ازش پرسیدم حالت خوبه با اشاره چشم و ابرو گفت آره اول یه بوسه از گوشه لبش گرفتم که دیگه طاقتش تموم شد و گفت بلند شو بریم اون اتاق باهاش رفتیم تو اون اتاق با کمال ناباوری دیدم که رخت خواب و دستمال کاغذی آماده آماده است بغلش کردم انداختمش تو رخت خواب افتادم روش تصورش رو بکنید یه کوس جا افتاده با یه هیکل دیوونه کننده زیرت باشه شروع کنی لباشو خوردن و فقط بمالیش اصلا از مالیدنش سیر نمیشی کم کم شروع کردم به در آوردن لباس هاش به سوتینش که رسیدم دیگه مغزم از کار داشت می افتاد یه سینه هایی داشت آخه که تا حالا توی هیچ فیلمی ندیده بودم سفید این قدر خوش فرم و نرم که اصلا غیر قابل توصیف هست تقریبا یه ربع ساعت داشتم سینه هاش رو میخوردم و اونم داشت لذت میبرد بعد همین طور که زیر سینه هاشو شکمش رو میبوسیدم رفتم پایین تر و شلوارش و شورتش رو با هم کشیدم پایین دیگه چشمام داشت تار م یشد کسش رو دیگه نمیدونم باید چطوری تعریف کنم یه کس سفید یه کم تپل بدون حتی یه دونه مو بدون مکث زبونم رو گذاشتم روی کسش راضیه هم داشت جیغ میزد منم بیشتر میخوردم کوسش رو بلند شدم و مثل برق تمام لباس هامو در آوردم و کنار صورت راضیه نشستم و گفتم بخورش گفت بدم میاد هرکاری کردم نخورد دیگه زیاد اصرار نکردم رفتم بین پاهاش خوابیدم و سرکیرمو گذاشتم دم کوسش و فشار دادم اصلا انگار سوراخی وجود نداشت اینقدر تنگ بود که کیر من که اصلا کلفت نیست داخلش به راحتی نمیرفت آهسته آهسته کیرم رو کردم توی کوسش و خودمو انداختم روش و ازش لب میگرفتم راضیه چشماش رو بسته بود و فقط نفس های عمیق میکشید و گاهی دستاش رو دور من حلقه میکرد و منو محکم توی بغل خودش میفشرد اولش زیاد تند تلنبه نمیزدم و فقط یه کم کیرمو تو کوسش عقب و جلو میکردم ولی بعدش که دیدم الان تو حسه شروع کردم به تلنبه زدن با سرعت سرعتم رو داشتم زیاد میکردم که دیدم راضیه مست تر شد و چشماشو باز کرد و لباش رو گذاشت روی لبام و به شدت لبام رو می خورد چند دقیقه ای به همین صورت کردمش بعد بهش گفتم برگرد می خوام حالت سگی بکنم از پشت کیرم رو کردم تو کوسش وای باز یه لذت جدید من کوس زیاد کرده بودم البته همش ایرانی نه افغانی ولی تا حالا با هیچ کدوم اینطوری حال نکرده بودم دوباره سرعت تلنبه زدن رو زیاد کردم و گاهی یواش میزدم روی لمبرای کونش و گاهی هم دستم رو از زیرش میبردم و سینه هاش رو می مالوندم احساس میکردم کیرم تو اعماق کوسشه چند دقیقه ای همین طور در حالت سگی میزدم تو کوسش بعد بهش گفتم من میخوابم زیر تو هم بیا روش بنشین اونم همین کارو کرد گفتم خودت رو بالا و پایین کن گفت من نمی تونم نه بلدم نه می تونم چون یه خورده تپل بود منم گفتم پس تو خودتو بالاتر نگه دار من از زیر تلنبه میزنم اونم خودش رو بالاتر نگه داشته بود و من به شدت از زیرش داشتم تلنبه میزدم تو کوسش گاهی یه استراحت میکردم و راضیه رو میکشیدم پایین روی خودم و شروع میکردم به لب گرفتن خیلی حال میداد بعد چند دقیقه توی همین حالت احساس کردم که دیگه وقتش شده که آبم بیاد گفتم چی کارش کنم گفت همون تو خالی کن گفتم یهو باردار نشی دردسر بشه گفت نه خیلی وقته قرص میخورم منم با خیال راحت تمام آبم رو تو همون حالت که اون روی کیرم نشسته بود تو کوسش خالی کردم خواست بلند بشه که نذاشتم و گفتم روی من بخواب و همین طور که کیرم توی کوسش بود روی من خوابید چند دقیقه همدیگه رو میمالیدیم و از هم لب میگرفتیم بعد بلند شدیم و خودمون رو تمیز کردیم و لباس هامون رو پوشیدیم و رفتیم سراغ ویندوز ویندوز که کارش تموم شد من سریع خداحافظی کردم و رفتم سر کارم و دوستی من و راضیه تازه شروع شد 8 7 8 4 8 8 8 8 7 9 87 8 8 8 2 8 1 2 ادامه نوشته

Date: March 20, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *