از سر کار خسته رسیدم جلوی در خونه تو ماشین جلوی در پارکینگ نشسته بودم دو دل بودم ماشینو ببرم تو پارکینگ یا نه اخرش گفتم ولش کن من که میخوام یکساعت دیگه برم بیرون پیاده شدم چشام به شیرین افتاد ی لحظه چشم تو چشم شدیم یجورلبخندبا شیطنت کرد و سلام گفت منم جوابشو دادم میدونستم که یه چیزییش میشه ولی جراتشو نداشتم چیزی بگم اخه دوسالی بود که با یکی از بچه محله هام که از من کوچیکتره ازدواج کرده بود قیافش معمولی بود ولی اندامش حرف نداشت بیشتراز همه اون نگاهاش منو وسوسه کرده بود از کنارم که رد شد رفتم سمت در خونه اونم رسیده بود سر کوچه و یبار دیگه از پشت نگاش کردم چه قدر خوش فرم بود تو همین لحظه اونم برگشت و خوشحال ازینکه من تو کفشم لبخندی زد و رفت نمیدونستم چکار کنم کلافه بودم جراتشو نداشتم ولی مطمعن بودم اون از خداشه که من پیشنهادی بدم رفتم تو حیاط خونه از فکرش گرمم شده بود کتمو کندم خواستم کفشامو در بیارم ولی دلم جای دیگه بود گفتم باداباد میرم ببینم چی میشه سریع رفتم سمت ماشین مادرم صدا زد سعید بیا نهار نمیخوری مگه گفتم اشتها ندارم کار پیش اومده و سریع ماشین روشن کردم که پیداش کنم تو این چند ماه اولین بار بود که جرات داشتم برم دنبالش ولی دستام میلرزید استرس و هیجان وترس همه باهم اومدن سراغم پیداش نکردم مسیر محل کارشو میدونستم هم ناراحت بودم و هم خوشحال ناراحت چون ندیدمش و خوشحال چون استرسم فروکش کرده بود پارک کرده بودم کنار خیابون و داشتم دور وبرمو نگاه میکردم شاید ببینمش نا امید شدم یه زنه منتظر ماشین بود و بهم ذل زده بود برای فرار از نگاهش به گوشیم کلید کردم الکی تلگرامو چک کردم تا خانونه بره ی خجالتی ذاتی کلا دارم تو خودم اونم بیخود و بی جهت کاملا حواسم به گوشی بود که یهو دیدم سایه زنه نزدیک شدو اومد سمت من منم کلا حواسم به گوشی بود با دست چندتا به شیشه زد حوصله نداشتم نگاش کنم به نظرم ازین زنای خیابونی اومده بود سعی کردم بیتفاوت باشم ولی دوباره زد به شیشه اقا سعید نگاه کردم قلبم وایساد شیرین بود دستپاچه شدم ولی خودمو کنترل کردم شیشه رودادم پایین سلام گفتم ولی صدام یکم میلرزید با همون لوندی خاصش گفت نرفتین خونه انتظار نداشتم متلک بندازه بهم گفتم منتظر یکی از دوستام هستم کاری پیش اومده گفت پس من مزاحم نمیشم ولی خوب شد اومدی چون منم چند سوال بانک داشتم ولی الان که نمیشه بپرسم درسته گفتم خب اره اینجا نزدیک محله درست نیست شمارمو میدم خدمتتون اونم گفت باشه و شماره رو گرفت و رفت منم الکی ۱۰ دقیقه همونجا موندم هاج و واج سبک شده بودم انگار ی باری از دوشم برداشته شد رفتم خونه و اس داد بهم فکرشم نمیکردم به این زودی اس بده خلاصه صحبتمون خیلی زود صمیمی شد ارایشگاه داشت بهش گفتم تایمت چجوریه تا کی میتونی اس بدی و بحرفی گفتم ازادم کلا چون یاسر شوهرش بیخیاله بیشتر که صحبت کردیم فهمیدم یاسر شیشه میکشه چندبار برده ترکش کنه ولی ادم نمیشه کل خرج زندکی به عهده شیرین بود تازه فهمیدم تو این مدت چرا اینقدر صورتش شکسته شده بود تو اس دادن خیلی راحت بودم و راحت بهش گفتم میخوامش بیرون نمیشه ببینیم همو اونم قبول کرد به قول خودش درک میکرد یهفته حرف زدیم تلفنی و ظهرا همو جلوی خونه ی لحظه میدیدیم بهش گفتم بیاد خونه خودم نزدیک بود به محلمون ادرس دادم با اژانس بیاد تا برسه دوباره استرس گرفتم خلاصه بعد ۴۰ دقیقه رسید اومد تو دست دادیم اروم صورتشو بوسیدم دستش یخ بود منم بدتر از اون تاحالا اینجوری نبودم اومد نشست رو کاناپه یکم حرفای چرت و پرت تحویل هم دادیم بهم گفت میخوام سیگار بکشم رفتم زیرسیگاری اوردم براش بهش گفتم خوشم نمیاد سیگار بکشی استرسم کم بشه میخوام بکشم با اینکه سیگاری نبودم ولی چون حسم مثل اون تو این لحظه بود درکش میکردم اومد کنارش نشستم با فندکش اومد سیگارو روشن کنه هر کاری کرد نمیشد یکم عصبی شده بود دستشو گرفتم گفتم بده برات روشن کنم عزیزدلم نگام کرد چشم تو چشم شدیم سرمو انداختم پایین فندکو گرفتم چند بار امتحان کردم روشن نمیشد گفتم بزار برم کبریت بیارم خواستم بلند شم ولی دستمو گرفت و گفت نمیخواد سعیدم اصلا نمیکشم گفتم بکش اروم بشی اروم گفت خوبم دستم تو دستش بود اروم دستمو ازاد کردم انداختم دور شونهاش برگشتم به طرفش پیشونیشو بوسیدم اونم سرشو گذاشت رو سینه ام انگار اب ریختی رو اتیش ی نفس عمیق کشید ولی من تازه اتیش گرفته بودم دستم میلرزید اروم نازش دادم خودشو بهم چسبونده بود برگشت نگام کرد از پایین هنوز سرش رو سینم بود ناخوداگاه دوباره بوسش کردم اینبار ولی فرق داشت چون اونم منو بوسید دیگه دست خودمون نبود اروم رفتم سمت لبش چشاش بسته بود منم بی اختیار داشتم لبشو میبوسیدم تا حالا اینجوری نبودم شاید ۵ دقیقه داشتیم لب همو میبوسیدیم اینقدر خوردیم همو که دیگه من واقعا داشتم با لب گرفتن ارضا میشدم کم اورده بودم اصلا نفهمیدم که کامل رو کاناپه دراز کشیدیم داغ شده بود ولی هنوز مانتو در نیاورده بود نشست و بدون اینکه چیزی بهم بگیم مانتوشو در اورد واقعا اندامش سکسی بود باور کردنی نبود سایز کمر نهایت ۳۶ بود باسنش به شکل عجیبی عقب بود طوری که گودی کمر از شلوارش کامل مشخص بود من که واقعا بیحال بودم خودمو به انتهای کاناپه چسبوندم دستمو باز کردم اومد تو بغلم خودشو جا داد جامون تنگ بود ولی از این جای تنگ داشتیم لذت میبردیم نگاش کردم قیافش عالی نبود و دوست داشتم حرکاتشو اروم تو گوشش گفتم شیرین جون مرسی که پیشم هستی میخوام مال من باشی نفسام که تند شده بود به گوشش که خورد ی نفس عمیق کشید سرشو برد عقب نگام کرد انگار نقطه ضعفش گوشش بود ولی شیطونتر از این حرفا بود سرشو اورد سمت گوشم با صدای لرزون گفت مال توام سعید اروم لب و زبونشو کشید به گوشم برگشتم سمت لبش دوباره لب زبونش تو دهنم میچرخید وحشی شده بود خواستم ارومش کنم چون اگه ادامه میداد نمیتونستم نگه دارم خودمو واسه همین که کم نیارم سریع رفتم رو گوشو گردنش دیونه شد میخواست سرشو از دسترس من خارج کنه ولی محکم گرفته بودمش ی دفعه گفت سعید توروخدا وایسا یکم گردنم درد گرفت اروم شدم بغلش کردم گردنشو مالیدم اروم شدیم هردو با ناز پشت کرد بهم که گردنم درد گرفت منم اروم از پشت بغلش کردم گردنشو چندتا بوس دادم دیدم خودشو داد گردی باسنش داشت دیونم میکرد و اون خیلی عالی اروم میمالیدش به کیرم دستمو انداختم دور شکمش کامل کشیدم سمت خودم چسبیدم بهش شروع کردم به خوردن گردنش گوشش لیس میزدم اولش دست و پا میزد ولی دیگه توانشو نداشت دستمو از زیر تاپش و سوتینش به سینهاش رسوندم دیگه رو اسمونا بودیم نفهمیدم کی بالاتنشو لخت کردم چه سینهایی سرمو هرجور بود از پشت به سبنهاش رسوندم ی جفت سینهای خوشفرم سایز ۸۰ با نوک برجسته داشت منو نگاه میکرد وقتی با لبم نوک سینهاشو گرفتم باسنشو محکم میداد عقب و میمالیدش بهم راستش اینقدر محکم اینکارو کرد چند بار که زیر شکمم درد گرفته بود خواستم یجوری کنترلش کنم دستمو بردم لای پاهاش برجستگی کسش و داغیش دیونم کرد از روی شلوار میشد فهمید که کامل خیسه کسشو مالیدم دیگه داشت داد میزد ترسیدم صدا بره بیرون انگشت اون دستمو گذاشتم تو دهنش اونم انگار پستونک میخواست شروع کرد به میک زدن دستمو دادم تو شلوارش شرتش کامل خیس بود هرجور بود رسوندم به کسش شروع کردم به مالوندن پاهاشو باز کرده بود منم اروم چوچولشو میمایدم نوک سینشو میخوردم دیگه وحشی شده بودم انگشتمو اروم دادم توی کسش محکم پاهاشو بست دستم دیگه جلوتر نمیرفت اروم تو همون حالت دستمو تکون میدادم که یهو دست انداخت از روشلوار کیرمو گرفت منم با اینکه لخت نشده بودم ولی واقعا تو اوج بودم دیگه سرم به سینهاش نمیرسید از پشت شروع کردم گوششو مثل دیونه ها لیسیدن که تو چند ثانیه دیدم کامل خودشو ول کرد برگشت سمت من محکم بغلم کرد شروع کرد به بوسیدن گوش و گردنم همزمان خودشو فشار میداد تو بغلم که یهو اروم شد شروع کرد به گریه کردن و داد میزد دوست دارم ادامه دارد نوشته رابین
0 views
Date: August 11, 2019