اشک بی فایده

0 views
0%

سلام دوستان عزیز خاطره ای روکه میخوام براتون بگم برمیگرده به پنج ساله پیش وقتی 15ساله بودم اول دبیرستان من تنها بودم هیچ دوستی نداشتم چیزی هم ازسکس رابطه با پسرنداشتم یه بارتوراه مدرسه یه تابلو1 5کشیده بودم نقش عصرعاشورا محرم بود بایدتابلو رو واسه نمایشگاه مدرسه میبردم سرجاده بو م که یه ماشین بوق زد که یه پسرجوان جلو نشسته بود وقتی سوارشدم فهمیدم دوست هستند راننده وپسره پسره خودشو مسلم معرفی کردخلاصه منه ساده قبول کردم دوستش شم یه مدتی گذشت یه یک هفته ای میومد دنبالم با همون ماشین دوستش یه روزبهم زنگ زدگفت بیا بریم بیرون یه تابی بخوریم توطبیعت من اولش من من کردم ولی راضی شدم فرداش یک ساعت قبل رفتن به مدرسه اماده شدم به بهونه کلاس فوق الاده ریاضی رفتم امدن دنبالم رفتی دیدم در یه خونه ایستادن گفتم این جاکجاست چرا وایسادین گفت میریم تودوستم چایی درست کنه میوه ورداره بریم توطبیعت گفتم پس من توماشین منتظرتونم گفت بده همسایه هامیبینن ترسیده بودم اخه اونا دوتا بودن وهیکلی ولای من یه دخترچل کیلویی بودم به زوراسرار رفتم تو گفتم توحیاط میمونم که مسلم دستموگرفت وبه زوربردم توخونه وپرتم کرد وزمین ناخوداگاه گریم گفت گفتم بامن چه کارداری تروخدا بزار برم ولی گوشش خریدارنبودعین وحشیا حمله کرد بهم لباسامودراوردهرچی قسمش دادم گریه کردم فایده نداشت که دوستشم ازتواتاق امد دیگه زورم نمیرفت دوتاشون افتادن به جون سینه هام منم فقط گریه میکردم که مسلم برگردوندم بهش گفتم من دخترم ولم کنیدگفت به کست کارندارم گفتم پس بزاربرم گفت با کونت حالاحالاها کاردارم دیم گفت چهاردست وپا شوگفتم نه دیدم دوستش کمربندشوباز کردیکی زد تو کمرم اهم رفت توهوا ناچارقبول کردم که مسلم کیرشوثراود یه گفت بخورش حالم بهم میخور ولی مجبوربودم کیرش تودهنم می خورد به دندونام اخه بلدنبودم درش اورد گفت کیرموگازمیزنی الان پارت میکنم یه رفت پشت سرم کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم سوراخش خیلی تنگ بود هر کاری میکرد نمی رفت ولی من داشتم میمردم التماس میکردم اشک میریختم اما اون کارخودشو میکرد یه هو زور زد کیرشو محکم کردتو کونم داشتم میمردم جیغ کشیدم که دست گذاشت رو دهنم دوستشم شرو کرد باکمربند به کمرم زدن داشتم دق میکردم که غش رفتم وقتی بهوش امدم فهمیدم دو تا شوت از کون کردنم گفتم پردم گفتم زدیمش مردم میخواستم خودکشی کنم بردنم لب جاده پیادم کردنمیتونستم راه برم یا بشینم کمرمم کبودبود اگه خونوادم میفهمیدن ابروم میرفت پارسال برای یه مشکل به دکتر زنان رفتم که فهمیدم پردمودارم یکم خوشحال شدم ولی این خاطره هرگز پاک نمیشه شما قضاوت کنین این انصافه نوشته پریسیما

Date: September 24, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *