خیلی کوتاه بگم من یه دوست داشتم بنام افشین خیلی خیلی خوشگل بود سفید لب های صورتی حتی تا 20 سالگی ریش در نیاورد همیشه بیادش جلق می زدم حتی دوست داشتم بکنه من رو ولی یه بار بدنش رو ببینم بعضی وقت ها که لباسش می رفت بالا از بدن بدون مو و سفیدش باید می رفتم و 2 تا 3 بار جلق می زدم خلاصه افکارم رو بهم زده بود تا اینکه تصمیم آخر رو گرفتم دنبال یه موقعییت می گشتم یه روز عروسی یکی از فامیلامون بود و خونه ما خالی می شد تصمیم گرفتم که همون شب تمومش کنم خانوادمون زود اماده شدند و رفتند منم بهشون گفتم تا چند دقیقه دیگه میام آخه مجلس عروسی چند خیابون بالاتر از خونمون بود سریع به افشین زنگ زدم و گفتمش که می خوام برم عروسی و تو باید بیای موهام رو فشن کنی اخه اون تو فشن کنی حرف نداشت 10 دقیقه طول نکشید که دیدم افشین اومد وااااااااای چه لباس هایی پوشیده بود فکر کنم تازه خریده بود تنگ و خوش رنگ حسابی به کونش چسبیده بود حتی کیرش هم پیدا بود کیرم شق شده بود داشت از پر ابی می ترکید به زور تو شلوارم قایمش کرده بودم با هم رفتیم داخل و تو اتاقم مشغول فشن کردن موهام که من بهش گفتم خیلی خوشتیپ شدی این لباس ها بهت میاد چی می شد یه حالی با هم می کردیم دیدم تعجب کرده و به من نگاه می کنه میگه این حرف ها چیه ما چند سال باهم رفیقیم نمیشه از این حرف ها خلاصه خیلی اسرار کردم تا قبول کرد از روی شلوار و یه لب ساده شروع کنیم تا می تونستیم لب های هم دیگه رو خوردیم و هم دیگه رو بغل کردیم اما من رازی نمی شدم و کیرم داشت از پر ابی منفجر می شد بهش گفتم که چند سال واسش جلق می زنم ارزوم بود یه بار بدنش رو ببینم حتی اگه میخواد هم بهش میدم این حرف ها رو میزدم و کیرش رو می گرفتم و نوازش می دادم تا حشری بشه دیدم دست اورده و کونم رو نوازش میده انگار شهوتی شده بود کم کم زیپ شلوارم رو باز کرد شلوارم و بعد شرت ابیم رو در اورد منم گذاشتمش هر کاری دوست داره بکنه و منتظر بودم خودش لخت بشه که دیدم خودشم شلوارش رو در اورد وای چی می دیدم یه بدن بدون یه زره مو چه کیری انگار خودم واسش درستش کرده بودم یه کون قلمه خوشگل داشت بدون هیچی ابم میومد اخه همچین چیزی ندیده بودم بهم گفت خوب یه ارزوت رسیدی چطوره منم بهش گفتم عالیه اون همه جلق هام بیخود نبود گفت اجازه هست منم گفتم بله اونم یواش کیرش رو گذاشت لای پاهام اما داخل نمیزد چون می دونست درد میاد بعد از 3 دقیق دیدم بلند شد فکر کردم ابش اومده اما دیدم خوابید و گفت دوست نداری امتحانش کنی منظورش با کونش بود منم که از اب زیادی اب از کیرم میومد گفتم یه عمره ارزومه گفت زود باش باید بری عروسی منم کار دارم وای باورم نمی شد گذاشتمش لای باش 30 ثانیه طول نکشید که ابم اومد اینقدر ابم زیاد بود که با شدت اومد بیرون و پاشید به دیوار اتاق افشین گفت چه خبره پسر منم بهش گفتم بیخیال افشین جون نمی خوای ابت رو بریزی خوابیدم اونم اومد زد تا آبش اومد بهش گفتم ابش رو بریزه لای پام اونم ریخت باهم رفتیم حموم و هم دیگه رو که توی بغل هم بودیم شستیم اومدیم بیرون اون لباساش رو پوشید و منم پوشیدم یه لب یه دقیقه ای از هم دیگه گرفتیم که یه مزه خاص می داد من اتاقم رو تمیز کردم و اونم موهام رو فشن و آماده شدیم با هم از خونمون خارج شدیم و من به عروسی رفتم و اونم به خونشون بعد از اون دیگه با هم سکس نداشتیم و فقط گاهی وقت ها با هم لب میگیریم اما اون شب یهترین شب زندگیم بود امیدوارم شما هم یک بار یه پسر خوشگل مثل افشین رو امتحان کنی به نظر من از یه دختر بیشتر حال میده نظر یادتون نره من نظرات رو می خونم ببخشید که اگه خوب نبود چون اولین داستان من بود نوشته
0 views
Date: August 22, 2018