سلام من میخوام ی خاطره براتون بنویسم و واقعیه بهش شک نکنید من الان بیست وسه سالمه وباپسردایم علی رابطه داشتم من پسر خ قشنگی هستم بدن بدون مو سفید وقلمی باسنموهروقت نگامیکنم شهوتی میشم سوراخ صورتی بادو فرورفتگی بالاطاق هاش ولی علی قیافه نداشت سبزه بود وسه سال ازمن بزرگتر همدیگه روقبلأدس دس میکردیم و دوطرفه زده بودیم تاوقتی علی دانشجوبودماهشهرو یک خونه مجردی داشت منم ی روزرفتم پیشش شونزده سالم بود توخونه چهارنفربودن ظهرسرشب گفتیم خندیدیم تا اخرشب همه رفتن تو اتاقی چپیدن یکی هم بانامزدش تواتاق تاصب حرف میزد من وعلی هم توهال جامون جفت هم بود علی خواست بخوابه دهنموبردم کنارگوشش گفتمش بدجوری شهوتیم بیاانجام بدیم گف خفه شواینجانمیشه گفتم تحمل ندارم باهزاراصرارگفتمش من بجلوت دس میذارم توکاری نکن گف بذارمن کاری نمیکنم خواستم شهوتیش کنم علی کیرش کلفت بود اونقددست دستش کردم تاپیش ابش دراومد گف نکن بس کن گفتم کاری نداری ازتاریکی استفاده کردم وسرموبردم زیرپتوگفت نکن وموهاموکشیدگف کثافت نکن اینجا گفتمش ولم کن راستش شهوت داشت ازچشمم بیرون میزد سر کیرش ک بدجوری بزرک بودروفروکردم تودهنم علی پاهاش سیخ شد سرشوبدجوری میمکیدم وبادستم تخماش علی دستشوگذاشت ب گردنموپاشوجمع کردوباتمام قدرت کیرشوکوبیدتوحلقم وارضاشد ابشوخوردم بالا اومدم بادوانگشتم کیرش ک خوابیده بود ورمیرفتم گف خدالعنتت کنه دستوبردار امامن شهوتی بودم وباخوردن ابش بیشترشده بود چراغ خواب اتاق پسره خاموش شدوتلفنش تموم رفت دستشویی دستموبرداشتم تارفت تواتاق دوباره وخوابید خیالم راحت شد دستموبردم سمت کیرعلی علی دستموناجوربرداشت گف کثافت فرداصب برمیگردی تمومش کن ابرومونبراینجا اروم گفتمش باشه میرم تو کاری نداری بذار با جلوت بازی کنم تا ارضاشم قبول کرد گفت فقط زودباش با دست ک باجلوش بازی میکردم گفتمش علی من خوشم میاد ازت واقعأبهش علاقه داشتم دیدم کیرش کمی سفت شد گفتمش خواستم بار قبل روجبران کنم تقصیر من چیه وابستتم کیرش عین سنگ شد دو انگشتم بهم نمیرسید روشو کرد اونور میدونستم شهوتی شده چن مرد بار دوم کامل ارضامیشن شلوارمو دادم زیر علی ک دست چپم بود دست راستشو گرفتم روم و اونورکردم و گذاشتم درسوراخم و دستمو دوباره سمت کیرش بردم اول عادی بوداماوقتی قمبل کردم انگشتاشو درسوراخم تکون داد دستموبه باسنش بردم وچسبوندم ب خودم گفتمش داره صب میشه زودباش اینو بگم سوراخم خیلی تمیزه چون از قبلأ بعد دستشوی تنقیه میکنم علی کیرشو گذاشت لا طاقم وبهم چسبید کیرش ک خوابیده بود لا طاقهام ازهم بازشون کرده بود ازکلفتی گفتمش بذار دیگه تفی زد به سوراخ و اروم فشارداد سرش رفت شهوتم رفت از درد اروم جلو میبردش و نمیشد داد زد پتو رو گاز گرفتم همش رفت وعلی کمی موند اروم اروم تلمبه زدنش شروع شد چند دقیقه گذشت ران هام سر شده بود گردنمو میبوسید نگاپنجره کردم دیدم هوا کمی روشن شده دس جلوم نذاشتم چون میدونستم محکم بزنه ابم میادتجربشو داشتم نفسش به گردنم میخورد وبدجوری میکوبید بدنم بی حس شده بود ارزش اینهمه بدبختی رو داشت پتو رو کنارزدم تمام بدنم حس نداشت دیدم قطره قطره داره اب ازم میاد تو فضابودم و علی توگوشم گف دوست دارم و از بس محکم زد صداچندتلمبه اخرش اومد و ترسیدم من ک نای حرف نداشتم دیدم عقب کشید دست چپمو به کمرش زدم وباسنموچسبوندم بهش تاداخل بریزش و دست راستمو به کیرم زدم و صداعلی اییی اییی ومنم ابم دشکو خیس کرده بود اروم گفتم چندتلمبه بزن گف درد داره کشیدش بیرون کف سفید سوراخم به کیرش بود ی مایع لزجه نمیتونستم بلندشم علی از بار قبل میدونست رو پاهام تابیس دقیق نمیش وایسم دستمال اورد و ابمو تمیز کرد شلوارمو داد بالا طاقم بوسید و ی ساعت خوابیدم علی دشکشوبرد اون ور ظهر با ناراحتی رسوندم خداحافظی کردم جوابمو نداد دلم شکست روصندلی نشستم و ی لحظه بلندشدم ازدردپشت سرموگذاشتم ب پنجره گریه میکردم تو راه گفتم بار دیگ انجام نمیدیم چی بگم ک توسیزده بدرم تاعلامت داد قمبل شدم خواستید سیزده رو هم مینویسم الان ک این خاطره رومینویسم هفت صبحه و دیشب حنابندون علی بوده تو باغ هرچه نوشتم حقیقت بودبدون ذره ای اغراق یا فوش ندید قربان شما نوشته
0 views
Date: August 23, 2018