امین و زن عمو

0 views
0%

سلام من امین هستم داستانی که میخوام بگم مربوط به ۴ سال پیش هس وقتی عموم زن گرفت که اون موقع من ۲۲ سالم بود و تو دانشگاه درس میخوندم هیکلم بد نبود خلاصه عموی ۳۰ ساله ی من رفت یه زن گرفت که ۲۰ سالش بود و اهل تهران خیلی بدن جذابی داشت قد ۱۷۰ وزن تقریبا ۶۰ سینه هاش اناری و کونشم که میزون بود هر وقت میدیمش میخواستم جلو لباشو بخورم و تا صب عشق بازی کنم باهاش چون عاشقش بودم خلاصه اینا بعد یه سال زندگی مشترک طلاق گرفتن چون عموم مذهبی بود و میگفت باید با چادر بری بیرون اونم قبول نکرد و طلاق گرفتن اون برگشت تهران و منم وقتی دانشگام تموم شد و کنکور دادم و از تهران قبول شدم و رفتم اونجا و زدم تو کار تدریس زبان تافل زندگی بد نبود بابام یه خونه برام خریده بود از دوستش خلاصه بعد این که تدریسم شروع شد یه گروه ۶ نفری ۴ تا پسر و ۲ تا دختر جلسه دوم بود که تازه میخواستم تدریس رو شروع کنم دیدم یه دختر با یه شلوار جین و مانتو تنگ اومد تو کلاس دیدم زن عموم هس عجب چیزی شده بود اومد تو و منم سلام و علیک کردم اون جلسه از سر میز بلند نشدم چون کیرم بد جور راست شده بود بعد این که کلاس تموم شد دیدم بیرون وایساده و منتظر تاکسی هوا تاریک بود گفتم بیاین برسونمتون اولش گفت نه بعدش گفتم آخه نمیشه یه روزی فامیل بودیم قبول کرد سوار شد از زندگیش پرسیدم و فهمیدم بعد این که از عموم طلاق گرفته خونوادش گفتن باید بری که طلاق نهض هس اونم با مهریش خونه خریده و تنهاس منم گفتم که باهم یه چیزی بخوریم اونم قبول کرد رفتیم به هایدا و بعد این که شام خوردیم بردمش خونش بعد خدافظی رفتم خونه یواش یواش بیرون رفتن ها زیاد شد و صب جمعه که رفتیم دربند گفتم سارا یه چیزی که باید بگم گفت باشه گفتم خیلی وقته عاشقتم اونم گفت دروغ میگی و گفتم که خیلی وقته میخوامت دستاشو نگه داشتم بعد بوسیدم خلاصه رفتیم صبحونه و بردمش خونه اش بعدش از گونش بوسش کردم و رفت فرداش اس داد پایه ای بریم بیرون گفتم کلاس دارم و بعد کلاس قبول کرد ساعت ۳ که کلاسام تموم شد بعد استراحت رفتم کلاس تافل و ساعت ۷ تموم شد گفتم کجا بریم گفت هر جا تو بخوای امین رفتیم پارک آب و آتش بعدشم گفت بیا بریم خونه اش که تدارک شام دیده رفتیم و شام خوردیم بعدش داشتیم تلوزیون نگا میکردیم اونم تو بغلم بود که گفت امین حالا که عشق منی میذاری لباتو امتحان کنم منم گفتم آره لباشو گذاشت رو لبام خیلی داغ بود لباشو خوردم و سینه هاشو مالیدم نوکاش صیخ شده بود گفتم میشه آتیشم رو خاموش کنی قبول کرد لباسشو در آوردم و گردنش رو لیس زدم خیلی داغ بود کرستش رو در آوردم خیلی وقت بود تو کفش بودم ممه هاشو خوردم که گفت بسه نوبته کس داغ و خیسم هس رفتم پایین شورتش خیس بود گفتم شیطون بلا و شروع کردم به خوردنش خیلی خوش بو بود با چوچولش بازی کردم میگفت دیوث خودمی بخورش بعد ۵ دیقه آبش اومد گفتم یه کمی کیرم رو میخوری شلوارم رو باز کرد هی لیس میزد نمی کرد تو دهنش دیونم کرده بوود گفتم بخور حشرم زده بالا کرد تو دهنش که مثله کوره بود کمی خورد بعدش پاهاشو باز کرد و گفت پردم رو دوختم و تو باید افتتاح کنی کمی کیرم رو مالوندم به کسش جیغ میزد امین جون من بکن منو مردم کردم تو کسش و خون اومد با دستمال پاکش کردم و کیرم رو کردم تو کسش داد میزد دیوث خودمی منم جندتم باید هر روز منو بکنی منم که حشرم زده بود بالا کیرم رو کشیدم بیرون تا آبم برگرده بازم کردم تو کسش کمی تلمبه زدم که دیدم لرزید و یه آب گرمی خورد به کیرم فهمیدم بازم ارضا شد گفتم چن وقته ارضا نشدی گف از وقتی ازدواج کردم عموت عرضه نداش آبم رو بیاره منم دیگه آبم داشت میومد ولی نتوستم نگهش دارم و ریختم تو کسش بی هوش شدم و خوابیدم صب که بیدار شدم دیدک سارا میگه ای شیطون دیشب خیلی بهم حال دادی رفتم دوش گرفتم و بعد صبحونه رفتم خونه الان بازم با سارا هستم و هرهفته باهم عشق بازی میکنیم و می خوایم باهم

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *