انار ساوه

از زمان راهنمایی یه رفیق داشتم به اسم رامین از همون موقع کونده بازی از سر و روی این بشر میبارید از دعوا تو کوچه گرفته تا اذیت کردن معلمای بدبخت و انگولک کردن این و اون تو مدرسه یکی دو سالی بود که توی ساوه مشغول به کار بود اونموقع دانشجو بودم و تازه امتحانای پایان ترم تموم شده بود که بعد از چند ماهی که ازش خبر نداشتم دیدمش چند دقیقه ای با هم حرف زدیم و گفت بیا چند روزی بریم ساوه تو هم که همیشه کون میدی واسه مفت خوری خرجتم با خودم میای منم که به قول بچه ها مفت خور بودم و کاری هم نداشتم گفتم باشه خبرت میکنم فقط مونده بود یه کس کلک بازی که سر هم کنم تا بابام چیزی نگه شب سر صحبت رو باهاش باز کردم بابا جون امتحانام تموم شده میخوام یه چند روزی برم یه جایی خستگیمو در کنم بابا جون بابا جون نکن واسه من صداتو ببر دارم فیلم میبینم من پول مول ندارم نا گفته نماند بابام هم از اون اهل دلاش هست کلا قهوه ای شدن من به دست بابام چیز طبیعی بود حالا کی پول خواست خودم پول دارم بی وجدان تو پول داشتی و من واسه قست وام خونه این همه پیش این و اون رو انداختم یه گهی خورده بودم حالا خودمم نمیتونستم جمعش کنم گفتم از بچه ها دستی گرفتم من پولم کجا بود فقط خواستم بهت گفته باشم من رفتم بخوابم سریع محل رو ترک کردم و زنگ زدم به رامین رامین جون حله داداش میام باهات باشه داداش پس فردا صبح دارم میرم میام دنبالت صبح که حرکت کردیم عصر ساعت پنج رسیدیم ساوه خونه رامین دوش گرفتیم و چند تا لقمه شام خوردیم یکی دو ساعتی استراحت کردیم که رامین گفت بپوش بریم که کار داریم پرسیدم کجا گفت تو آماده شو به اونش کاری نداشته باش راه افتادیم و از شهر خارج شدیم رفتیم توی یه باغ که بیشتر درخت هاش انار بود اصلا باغ که نبود بهشت بود تازه شب بود زیاد به چشم نمیومد رفتیم وسطای باغ یه خونه باغ اونجا بود با همه امکانات اصلا حال میکردی اونجا میرفتی چند تا ماشین هم پارک بود فهمیدم تنها نیستیم رفتیم داخل چند تا از دوستای رامین دور هم بودن که بساط لهو و لعب هم هر چی میخواستی جور بود سلام احوالپرسی کردیم و نشستیم یه خورده هم ترسیده بودم قلیون رو دست به دست کردن رسوندن به ما بوی ماه عسل پیچیده بود اصلا آدمو دیوونه میکرد یه پیک مشروب هم بهم تعارف کردن آخ آخ آخ آخ مشروب دست ساز خودشون همچین جا افتاده هم بود بوش که میکردی و رنگشو میدیدی فقط میگفت بیا منو بخور فقط بدیش این بود که میگفتم بزار حداقل خیلی مست نباشم اگه ریختن سرم خواستن کونمو پاره کنن بتونم فرار کنم کم کم یخم باز شده بود مشغول پاسور بازی شدیم یعنی یه ذره شرم و حیا نداشتن وسط بازی اسم مامان همدیگه هم میاوردن و میخندیدن اینا دیگه کی بودن صدای اومدن یه ماشین دیگه رو شنیدم همراه با اومدن ماشین صدای بچه ها هم رفت بالا و تو سر و کله هم میزدن و میخندین سرمو برگردوندم ببینم کیه که چشمام چهار تا شد سه تا دختر بودن که با ناز و ادا میومدن داخل دختر که چه عرض کنم اگه اینجا بهشت بود اینا هم حتما حوری بودن دیگه هوش از سرم پریده بود دخترا با همه دست دادن و معلوم بود که همه رو میشناختن ما پنج تا بودیم با سه تا جنده خانومه هلو بدون هیچ رو دربایستی نشستن و واسه خودشون مشروب ریختن و بچه ها هم مشغول دستمالیشون بودن منو میگی عرق سرد رو پیشونیم نشسته بود و فقط من بودم که از بینشون این کاره نبودم یه ساعتی دوره هم بودیم که هر کدوم دست یکی رو گرفت رفتن تا مشغول بشن آقا اینا کون لخت با اون کیرای پشمالوشون جلو هم رژه میرفتن و انگار نه انگار منم سرمو پایین انداخته بودم و آب دهنمو قورت میدادم رامین یه پس گردنی بهم زد گفت کسه دیگه بابا مگه تا حالا ندیدی میزنی یا میبری داداش باهام شوخی میکرد تا خجالتم بریزه اگه میترسی آبت زود بیاد بهت بخندن نگران نباش همه چی هست اسپری هست کاندوم هست مشروب هم که خوردی پاشو برو هر کدوم که خواستی رو انتخاب کن برو تو اتاق پولش با خودم نترس چیزی ازت نمیگیرم مفت خور منی که خلاف سنگینم قلیون کشیدن با بچه ها تو پارک بود اونم دور از چشم بابام و دو سه دفعه سکس چند دقیقه ای با دوست دخترم اونم مدل بکن در رو چه به کردن جنده پولی با بچه ها همینم مونده کون لخت ایجاها بگردم کونمم لا بدم بیخیال داداش تو راحت باش به کارت برس من همین قلیونم رو میکشم راحت ترم بابا سوپر زنده ست لا اقل نگاه کن فردا پس فردا به دردت میخوره کسخل کیرمون دل دل میزد و بلند میشد و میگفت برو بابا کس که مفت کاندوم مفت تاخیری مفت دیگه کجا گیرت میاد بدبخت بعد فکر میکردم میگفتم یه وقت دیدی فیلم کون لختمون پخش شد آبروم رفت این خاطره مال سال ۹۳ هست از اون شب به بعد هر وقت اسم رامین میاد یاد کیر سیاه و پشمالوی اون میوفتم رامین جون داداش اگه این داستان رو خوندی اون پشماتو بزن نوشته