یکی بود یکی نبود غیر از آخوند هیچکس نبود من بودم و یه کیر تفی و چندتا فیلم سوپر دیگه خسته شده بودم تا کی فقط جق جق بزنم باید به مغز جق زدم یه کوس اگه بود نبود همون کونم ما راضیم به رضای خدا پیدا میکردم تو کوچمون یه آخوند بود به اسم حجت الشوظب که انگار خیلی میخوارید راستش اون اولین انتخابم نبودا من اونقدارم چلغوز نیستم ولی یکم اوسکولم تو لیستی که داشتم اسمی که بیشتر از همه به آب منی آغشته بود اسمش کبرا بود همونجور که از اسمش پیداست یه دختر خیلی خیلی خوشکل بود البته از نظر کون و کوسو ماهیچه و هلو انجیلی خوردید خیلی خوشمزه است مگه نه نقشه این بود اول باید لباسای پاره پوره و یکسال نشوستمو عوض میکرم تو حموم از سر کچلم تا نوک ناخونای کج و کولم و میدادم دست حمومچی و بعد یه عطر بیکی به خودم میزدم تا آماده دلبری و کس دری بشم بعد از این که حسابی خوش تیپ شدم و چند بیت شعر در بهر یار گفتم که یه بیتش اینه کوس را چنان بمالم تا ناله اش برآید بعدش کنم به آن من تا خاله اش بیاید از کسشعر که بگذریم سخن دوست خوشتر است کبرا تصمیم گرفت هان کجا بودیم یادم رفت آهان کبرا تصمیم گرفت از خونه بیرون بیاد تا یه سری به خالش که دو کوچه اونورتر بزنه و من هم از قبل نقشه چیده فقط آماده ی کوس چیدن بودم تو کوچه ای که خلوت بود و منتهی میشد به خالش من کمین کرده و خوش تیپ و یکم کچل منتظر اومدنش بودم وقتی رسید یه نگاه به من کرد و تعجب کنان از کنارم رد شد ولی من مگه اوسکول بودم که نگاش کنم سرم پایین بود و کیرم بالا میدونستم اون از پسرای پررو خوشش نمیاد چون قبلا تجربه کرده بودم که پسر همسایه چجوری جلوی من خیت شد و کیرش وا رفت بعد از این که رفت خونه خالشو مالشش داد و اومد بیرون من هنوز منتظر بودم ولی کیرم تو تویله آرام و قرار نداشت و با لگد میزد به شلوار لیم ایندفعه سرم و بالا بود و داشتم لگدا راو پس میزدم وقتی اومد از جلوم رد بشه یه نگاه عشقولانه بهش کردم و یه چشمک بهش زدم خدا نصیب کنه یه خنده ی ملیهی بهم کرد که چهار ستون بدنم همراه ستون اصلی و پایه های گردش به لرزه افتاد شماره ای که از قبل نوشته بودم و تو جیب شلوار لی بغلم بود از شلوار لیم بیرون آوردم چه پوزی میدم من و مثل گرگ که دنبال میشِ افتادم دنبالش و شماره رو دادم بهش و گفتم زنگ بزن تو کونم عروسی بود ولی تو تویله لگد پرانی داشت شدیدتر میشد و دیگه جایی تو شلوار لیم نمونده بود که بخواد حرکت کنه سریع رفتم خونه و اون شلوار رو از تنم بیرون و آوردم تا حیوونی یکم نفس بکشه حالا نجق بس کی بجق چیکار کنم ما تحملمون زیاد ولی اون حیوونی وقتی یه کون گنده و رونای گوشتی خوردنی که از چادر هی میاد بیرون خود نمایی میکنه میبینه تحملشو نداره اینارو قبلا دیده بودم الان داشتم میگفتم که یه بهانه ای واسه جق زدن داشته باشم شاید از فحشا و آلات به رخ کشیدن ها خلاص بشم بعد از چند روز انتظار و علف سبز شدن تو کونم شب کیرم که حسابی داغ کرده بود خودشو زد به دریا و رفت سراغ کبرا که ببینه چرا زنگ نزده بگه بیا منو بکن تو کوچه که وایساده بودم کبری مثل هر روز که نه بود کاملا لخت لخت داشت میرفت بخالش که تنها بود سربزنه جلوشو گرفتم وگفتم چی شد چرا زنگ نزدی با تعجب نگاهم کرد گفت چی میگی به کی زنگ نزدم گفتم به این زودی منو و یادت رفت وقتی اینا رو میگفتم داشتم به کوس تپلش که پشماش مثل ریش آخوند بود نگاه میکردم حداقل به فکراین که منتظرت باش کیرم تو دستم بود وداشتم جق میزدم و حرف میزدم انگار خیلی عادی بود کبرا که معلوم بود اوسکولمون کرده گفت من خودم دوست پسر دارم نمیتونم با تو دوست بشم یدفعه دیدم دوست پسرشم کنارش ظاهر شد و کیرشو که یه متری میشد کبرا نشست روشو تاب خوران بهم گفت نمیای تاب بخوری که احساس کردم یه چیزی شکست بعد از خواب پریدم چه خواب عجیبی دوست پسر کبرا همون کیر من بود ههههههههه بعد از اون خواب چقدر خندیدم هههههههههه ساعت 11 صبح تلفنم داشت خودشو به جای خروس همسایمون کبراینا میگشت خودم و جم وجور کردم بعد گوشی رو جواب دادم دیدم صدای کبرا بود نمیدونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت گفتم بله بفرمایید سلام علی آقا خوبی خواب بودی مزاحم که نشدم هان نه اصلا شما خوبید فک کنم امروز روز شانس من باشه هه آره برای چی همچین فکری کردی خب امروز انگار خروستون خواب مونده بود منو بیدار نکرد _ههههه چه با نمک خب هممم میتونم ببینمت ببینی مگه منو ندیدی از چند روز پیش که شماره مو دادم بهت زیاد تغییر نکردم یکم موهام ریخته کچلتر شدم هههه تو چقدر شوخی جدی دارم حرف میزنم میتونم ببینمت آره میتونی ببینی ولی اول باید بری به مغازه یکم تخم علف بخری بریزی زیر پات تا سبز بشه من رسیدم چی هههههههههه داری با نمک بازی درمیاری اگه نمیای خدا حافظ صبر کن بابا شوخی کردم اخه آماده شدن من یکم طول میکشه باشه الان میام فقط تخم کفتر یادت نره همرات بیاری دیگه داری بی مزه میشی تخم کفتر نداریم تخم خروس بیارم بدردت میخوره هههه آره همونم اگه بود بد نیست فقط داری میای اون چادر گل گلی تو بپوش چی چرا چادر گل گلی میدونی چیه من وقتی گلای چادرتو میبینم احساس آرامش بهم دست میده _ احساس آرامش واسه چی وقتی دیدمت بهت میگم فعلا خداحافظ خداحافظ میبینمت بخاطر این اعتماد بنفس زیادم بهم فشار اومد بعد از این که گوشی رو گذاشتم یه دونه گوزیدم بعد رفتم مستراح خودمو تخلیه کردم و به صورتم آبی زدم نه نه نه اشتباه متوجه نشید با آب آفتابه نه با شیر آبی که تو حیات بود صورتم و شستم بعد سریع شلوارم و که خودتون به اسمش واقف هستید پوشیدم و سر کچلم و تو آینه بوسیدم ببخشید با شونه ی بابام شونه کردم و رفتم سراغ کبرا بعد از نیم ساعت معطلی کبرا پسره ی احمق منو نیم ساعته اینجا کاشته با این سرو وضع یکی ببینه چی میگه علی ده قدم مانده به کبریا ببخشید راوی جو گیر شد کبرا سلام کبرا خانوم چرا اینجوری نگام میکنید خب گفتم که دیر آماده میشم چجوری نگاه میکنم ها ن هیچ جوری من قلبم ضعیفه میترسم مثل مجنون به لیلی نرسم ههههه شوخی کردم میخوای منم باهات شوخی کنم کبرا جوووو کبرا جو یعنی چی جونم برات بگه یعنی رفتم جلوتر به نیم قدمیش دستم و گذاشتم رو صورتش این علی لطفا اینجا کوچه است ممکنه یکی بیاد مارو ببینه بهتره دیگه بریم بریم بریم خونه ی ما الان کسی نیست چادرشو گرفتم بریم دیگه چی میگی دارم میگم بریم خونه هامون تا کسی ندیده کبرا جون اگه نیای خیلی ناراحت میشم میرم یه بلای سر خروستون میارم ههه علی واقعا دارم میگم نمیتونم بیام اگه یکی مارو ببینه خیلی بد میشه _بذار بد بشه میبرمش پیش دکتر یه قرص بنویسه حالش خوب بشه باشه ولی تو اول برو من پشتت میام _چَشم کیرم جوری سیخ شده بود که موقع راه رفتن گیر میکرد بهم بعد از رسیدن به خونه من جلوتر رفتم خونه و درو باز گذاشتم بعد بهش زنگ زدم گفتم در بازه بیا تو سریع بعد از این که اومد تو همونجا جلوی در گرفتم به بوسه فشانی با این که زیاد خوشگل نبود ولی دور لباش پر از جوش بود من داشتم سینه هاشو بوسه فشانی میکردم ههههه اصلانم خنده دار نبود میدونم پستوناش خیلی بزرگ وسفید و نرم بود و از بالای تشرتی که پوشیده بود برای بوسیدن جا داشت در همون حالی که مثل بچه ها ممه ممه میکردم و ممه هاشو میخوردم با دستام از رونای گوشتیش گرفتم و بغلش کردم و بردمش تو خونه انداختمش روی فرش کبرا گفت آخ کمرم گفتم اِ ببخشید یه لحظه فک کردم اینجا بهشته و زمینش باید خیلی نرم باشه با یه قلط خودشو از زیرم درآورد و نشست روم و گفت دیوونه مگه مردی که فک میکنی تو بهشتی گفتم نه ولی ممکنه زیر این همه گوشت و ماهیچه خفه بشم بمیرم هیکلشو که از روم برداشت شروع کردم به در آوردن لباساش ولی انقدر لباساش تنگ و چسبون بود که خسته شدم گفتم خودت در بیار من که نوکر بابات نیستم کبرا هرهر کنان چند تا فحش داد که از یه دختر بعید بود و لباساشو درآورد و کوس کش ببخشید کوسش خیلی توپل و خیس بود آدم دوست داشت بخورتش ولی من که آدم نیستم کیرم و در آوردم بی معطلی کردم تو کسش و شروع کردم به تلمبه زنی راستش لازمم نبود من بهش تلمبه بزنم چون خودش به اندازه کافی قلمبه بود بعد از چند ساعتی کردن از پشت و از بغل و از بالا و پایین و چپ و راست و کج و کوله آبم اومد ولی آخرش پشیمون شدم که چرا همون جق و نزدم که هم دردسرش کمتر بود هم این که لازم نبود یه دختر گشاد سیری ناپذیرو سیر کنم پایان نوشته دکستر 7
0 views
Date: September 6, 2018