سلام من سینا هستم 19ساله من عاشق کون برجسته وبزرگم مخصوصا اونایی که از پشت چادر یک دو میزنن اصلامن دیوونه کون از پشت چادرم به طوری که وقتی زن های توی خیابون رو میبینم که از پشت چادر کون قلنبشون مشخصه دوست دارم از پشت بهشون بچسبم کلا بزور خودمو کنترل میکنم درمقابل اینجور کون ها حالا اگه همون زنا جای چادر ساپورت ومانتو بپوشن من اونقدر تحریک نمیشم ما تو اپارتمان زندگی میکنیم که عشق منم به این کون ها اینطوری شروع شد که تو دوران بلوغ با دیدن همسایه ها با چادر کیرم راست میشد وچون همه با چادر تو ساختمون میچرخیدن وکسی نمیومد مانتو بپوشه به خاطر چند دقیقه رفت وامد تو ساختمون ما یه همسایه داشتیم که از همه کونش بزرگتر بود وخوشبختانه طبقه بالا ساکن بود چون وقتی میخواست از پله ها یره بالا کونش بیشتر تو چشم بود ومجبور بود از پیش واحد ما رد بشه من کمکم دیوونه این مهین خانم شدم دیگه نمیدونستم چکار کنم از بس تو کفش بودم کار من شده بود جق زدن به یاد مهین یه روز تو خونه بودم که صدای کفش شنیدم که یه نفر داره میاد سمت راه پله از چشمی درنگاه کردم دیدم مهین خانمه تا از پله رفت بالا درو باز کردم تا بتونم دیدش بزنم عاقا عجب کونی داشت این مهین از پشت چادر با ادم حرف میزد دیگه کارم شده بود دید زدن مهین موقع بالا رفتن از پله ها دیگه عین خیالمم تبود که متوجه بشه که من هردفعه میخواد بره بالا در واحدمونو باز میکنم و نگاش میکنم یه روز تو خونه بودم که درزدن مادرم درو باز کرد که دید مهینه اومده بود اچار فرانسه واچار لوله میخواست لولشون شکسته بود من هم اومدم بهش دادم بعد بش گفتم اگه کمک بخواین من هستم که گفت اره ممنون میشم چون شوهرم وبچه هام نیستن واب داره میبرتمون منم خوشحال بش گفتم باشه بفرمایید شما منم پشت سرتون میام همینطور که داشت میرفت بالا منم پشتش بودم وای باورم نمیشد کونش فقط چند سانت بام فاصله داشت ودوست داشتم بش بچسبم یهو دستمو یواش زدم به کونش ولی اون چیزی نگفت وداشت با عجله میرفت بالا شایدم حس نکرد اقا رفتیم سراغ لوله تو همین حین که داشتم کار میکردم به بهونه اینکه بم اچار بده هی دستمو میزدم به دستش دیکه حشرم زده بود بالا ولی خودمو کنترل میکردم کار لوله تموم شد وازمن تشکر کرد بعد دوباره بم اچارامونوداد که بازم دستمو یکم بیشتر زدم به دستش ورفتم خونه باز دوباره کارم شد دید زدن تو راه پله که دیگه اونم متوجه شده بود ویواش تر راه میرفت تا ییشتر ببینمش یه روز دلمو زدم به دریا وقتی داشت میرفت بالا منم رفتم پشت سرش اون منتظر بود که من یه کاری بکنم ولی من فقط بش سلام کردمو از پیشش رد شدم رفتم رو پشت بوم وقتی برگشتم دیدم درشون بازه منم رفتم سرک کشیدم دیدم وای یه تاپ سکسی پوشیده بود ویه ساپورت قهوه ای که کونش داشت جر میداد ساپورتو من مهو کونش بودم که یه برگشت منو دید که دست به کیر وایسادم وبم گفت بفرما اقا سینا کاری داشتی منم زود خودمو جمع وجور کردمو گفتم راستش میخواستم یه چیزی بتون بگم که گفت بفرمایید و رفت با چادر اومد ومن رفتم تو که واسم چایی اورد بعد داشت میرفت سمت اشپزخونه که من با دیدن کونش از پشت چادر امپرم زد بالا رفتم واز پشت بش چسبیدم که یهو وایساد وگفت منتظر همین بودم سینا جون منم عین وحشیا ازش لب میگرفتم وهمینطور که چادر سرش بود انداختنش زمین وخوابیدم رو کونش مهین عجله نکن همش مال خودته بزار چادرمو حداقل دربیارم من همین چادرته که انقدر جذبم کرده انقدر خودمو بش مالیدم تا ابم اومد بعد لختش کردم وتف زدم تو سوراخ کونش وباش بازی کردم تا کیرم سیخ شد وکردم تو کونش محکم تلنبه نیزدم که دادش دراومد تو رو خدایواشتر جر خوردم من گوشم بده کار نبود انقدر گاییدمش تا ابم اومد ریختم تو کونش بعد دلم براش سوخت کسشو لیسیدم ده دقیقه تا ارگاسم شد منم رفتم خونمون ولی بعد اون روزدیگه بم نداد منم رفتم تو کف همسایه بغلیمون ولی اونو دیگه نتونستم بکنم امیدوارم خوشتون اومده باشه از خاطرم نوشته عشق
0 views
Date: March 5, 2020