باسلام من بهنام هستم الان ٤٠ سالمه زنم میترا هم ٣٧ سالشه اين واقعيتي كه براتون تعريف ميكنم برميگرده به ١٠سال پيش كه يه روز ساعت ١٢ظهربود كه همسرم میترا بهم زنك زِد گفت ماشين لباسشويي داشت كار ميكرد يه دفعه خاموش شد كلي هم لباس نشسته دارم حالشم ندارم با دست بشورم گفتم زنك بزن نمايندكي بيان درستش كنن گفت زنك زدم گفتن فردا ميتونيم بيايم گفتم خوب بزار فردا ميان ديكه گفت اين سر خيابون يه تعميركار هست زنك بزنم ببينم مياد يا نه گفتم باشه زنك بزن اومد خداحافظي كنه گفت مرسي عزيزم باي منم گفتم خواهش ميكنم من كه كاري نكردم ديدم خيلي خوشحال شد نه به اولش كه زنك زِد اونقدر ناراحت بود من گفتم ببين جي شده نه به اخرش كه انكار يه دنيا رو بهش داده باشي اونقدر خوشحال تو همين فكرا بودم يه دفعه يادم افتاد حدودا يه ماه بيش از جلو مغازه همين تعميركاره كه اسمش اصغر هستش داشتم رد ميشدم كه حال واحوالبرسي گرم با من كرد از تعجب مونده بودم گفتم حتما با كسي اشتباه گرفته منو وقتي اين دوواقعه روكنارهم گذاشتم يه دلشوره عجيبي گرفتم مونده بودم جكار كنم يه شك بزرگی افتاد تو دلم نسبت به همسرم من معمولا ساعت ٧غروب از سركار ميرم خونه اكر هم كارم زياد باشه تا ١٠شب كارميكنم بعضي وقتها هم اكه مشتري خيلي كارش لنك باشه شب ميمونم تا كارم تموم بشه كه نيم ساعت بعداز زنك اول خانمم دوباره زنك زِد ديدم خيلي سرحال وخوشحال گفت عزيزم زنك زدم گفت ميام شما امروزكي از سركار مياي گفتم واسه جي گفت همينجوري برسيدم منم انميدونم جي شد گفتم يه كار اومده فكر كنم امشب كه هيجي فردا شب هم نتونم بيام خونه كاري داري بكو عزيزم گفت فداي اين شوهر كاري بشم من بس من شب ميرم خونه مامانم أينا عزيزم فقط هرموقع خواستي بياي زنك بزن من بركردم خونه ويه بوس كردوقطع كرد كه دلشوره من بد ترشديه نيم ساعتي كذشت ديدم نميتونم تحمل كنم يه فكر تو ذهنم انكاريكي هم تو گوشم هي ميگفت زنت داره كوس ميده بدبخت مغازه رو بستم سوار ماشين شدم رفتم خونه گفتم ميرم اكه برسيد جي شد اومدي خونه ميكم اومدم جيزي بردارم راستي اينو بكم خونه ما يه خونه ويلايي ٢طبقه بودجنوبي كه طبقه دوم مابوديم طبقه اول صاحب خونه ما بود كه يه زن وشوهر كه مرده اقا مراد اون موقع ٤٥ساله وخوانمش بيتا خوانم كه همسن من بود وخيلي هم برعكس شوهر هیکلیش وبدقیافش خوشگل بوداينو بكم وقتي خانمم بيتا خانم رو موقع أساس كشي ديده بودخونه ايي كه روزاول خودش بسند كرده بود رو داشت صدتا ايراد روش ميزاشت ولي از اونجايي كه اولين برخوردمیترا رو بابيتا خانم خودم ديده بودم ميدونستم علت بهونه هاي میترا براي جيه ولي يادمه بعد ٣ماه ديكه میترا بهونه نميكرفت تازه راضي هم بوددرضمن الان ما٤ساله باهمون اجاره اولي كه ميداديم اونجا ميشستيم واينكه اصغر اقا فاميل اقا مرادايناست زيادهم باهم رفت وامد دارن اين حفكرها توي سرم بود تا برسم خونه وقتي رسيدم درحياط روبازكردم رفتم تو ديدم بيتا خانم توحياط وازخريدبركشته وكلي خريد كرده بعد سلام واحوالبرسي اومد وسايلي كه خريده روببره بالا كه گفتم بزاريدمن براتون ميارم گفت نه مزاحم شما نميشم گفتم خواهش ميكنم جه مزاحمتي بيتا خانم رفت منم يه سري از وسايل روورداشتم رفتم كزاشتم تو اشبزخانه بركشتم يه سري ديكه از وسايل رو بردم وقتي داشتم برميكشتم سري اخر وسايل روببرم بيتا خانم از اتاق خواب اومدبيرون يه ان جشام كرد شد ديدم يه دامن كوتاه تنك بايه تاب تنك ترازاون وكوتاهتر ازاون تنشه با موهاي بلوند بلندش كه ادم رو ديونه ميكنه وگفت تورو خدا ببخشيدافتاديد تو زحمت من همينطور كه به سينه هاي بزركش كه نوكش از تاب توري كه تنش بود زده بود بيرون گفتم خواهش ميكنم جه زحمتي رفتم اخرين سريي وسايلي كه مونده بودرواوردم اودم ازدر بزنم بيرون گفت كجا اقا بهنام براتون شربت درست كردم بركشتم ديدم يه بارج شربت تو سيني كزاشت روميزتوي حال واومد دروبست گفت بفرماييد ورفت نشست وبااشاره دستش منونشوند رومبلي كه روبروي خودش بود همين كه من نشستم بلندشدبه حالت خم يه ليوان شربت براي من ريخت كه منم داشتم سينهاشوميديم نشست رو مبل همين كه نشست جشم افتادبه كوس توبول وبي موش قلبم داشت ازجاش درميومددهن وكلوم خوشك شده بودليوان شربت روبرداشتم خوردم كه يه ان يادم افتاد من اصلا جرا اومدم خونه بلند شدم گفتم ببخشيد بيتا خانم من بايد برم كه بيتا خانم موقع بلند شدن دامنش رفت بالا كه كوس نازش قشنك خودنمايي كرد ولي بيتا خانم خيلي خونسرد يه نكاه به كوسش كرد ويه نكاه همراه با خنده حالا جه عجله اي داريد گفتم اومدم جيزي ازخونه بردارم بركردم سركار واومدم به سمت درهمين كه دستم روكذاشتم رودستكيره در اونم دستشو كذاشت رو دست من اومدم دستمو بكشو فشارداد دستمو وباناخن دستش يه خط رودستم انداخت كه من گفتم اخ دستم تااومدم ببينم جي شده بيتاخانم ٢دستي دستم كرفت ومثل بجه ها دستم روشروع كردبوس كردن اخ ببخشيد دستتون وزخم كردم واخرش هم دستمو كذاشت رو كونش منم گفتم نه بابا جيزي نشده اومدم بيرون بعد خداحفظي رفتم بالا كه ديدم دم در٢جفت كفش مردونه هستش كه يكيش خيلي بزرك بود اروم اومدم بشت دركوشمو جسبوندم به در ببينم جه خبره كه شنيدم يكي داره ميكه جون جون كه باشنيدن اين صدا كيرم سيخ شد دلشوره رفت خودمممونده بودم كه يه دفعه جرا اينجوري شدم تو فكر اين بودم كه يه جوري توي خونه رو ببينم يادم افتاد يه بار كه كليد نداشتم ومیترا هم خونه مادرش بود من از حياط رفتم بالكن وازدري كه به اشبز خونه باز ميشد رفتم توخونه سريع رفتم بايين در زدم بيتا خانم اومد دروباز كرد گفتم میترا خونه نيستش منم كليدم مونده مغازه ميشه من از حياط برم بالا گفت بفرماييد رفتم تو جشم به تلويزيون٥٢اينج بزركشون افتاد توحالت ٢تصوير بود وتصوير كوجيكه داشت فيلم سوبر نشون ميداد با ديدن اين صحنه ديكه كيرم داشت ميتركيد رفتم داخل حياط بيتا خانم هم بشت سرم اومد بهش گفتم شما بفرماييد خواهش ميكنم اونم گفت كاري داشتين صدام كنيد رفت داخل منم از رفتم نردباني كه تو حياط بود رو بلند كرد رفتم بالا اينو بكم كه بالكن هم به اشبزخانه راه داره هم به اطاق خواب وقتي رفتم تو بالكن ديدم صداهاي داخل خونه بهتر شنيده ميشه اروم يه نكاه داخل اشبزخانه كردم ديدم نه كسي اونجا نيست اومدم بشت بنجره اتاق خواب ديدم بله اون صداي كه ميگفت زنت داره كوس ميده درست ميگفت ومیترا خانم درحال ساك زدن هستند اونم نه براي يه نفر بلكه ٢نفر اونم كيا اقامراد واصغراقااونم جه كيرهاي كير نكو بكو كير خراينو بكم كه برده اطاق خواب ما خيلي كلفته نه ازداخل نه از بيرون هيجي معلوم نيست طوري كه رزهم داخل اطاق بايد جراغ روشن كني جون ازبس نور كمه ولي شأنسي كه من اورده بودم يه كوشه از برده تاخرده بود وداخل اتاق روراحت ميشد ديد وجراغهاي اطاق كه خودم معمولا يكيشو روشن ميكردم جفتش روشن بود واقايون تلويزيون روهم اورده بودن داخل اطاق خواب وازايينهاي كه بالاي تخت بود قشنك ميشد هم فيلمو نكاه كرد هم كوس دادن زنم میترا رو ديدهمين جور كه داشتم نكاه ميكردم يه فكري به ذهنم رسيد كه جرا من بتا خانم رو نكنم حالا كه شوهر خر كيرش داره زن منو ميكنه منم مقابله به مثل كنم گفتم بايد يه مدركي به بيتا خانم نشون بدم كه راحت بخوابه زيرم موبايلم دراوردم شروع كردم فيلم كرفتن مراد واصغر نشسته بودن تكيه داده بودن میترا هم وسط جفتشون به حالت سكي نشسته بود وداشت كيراشون روميخورداينوبكم كيراقامراد٣٢سانتي ميشد ولي مال اصغراقا٤٢ ٣سانت بود وازكلفتي هم دو برابر كير اقا مراد بود كيراقامراد كلفتيش اندازه كير خودم شايد يه زره هم نازكتر البته فكركنم به خاطر درازيش اينجوري به نظر ميومد ولي مال اصغر اقا يه جيزديكه بود من خودم حوس كردم جي ميشد الان ميذاشت لاي بام ابش كه ميومد با ليزي اب كيرش فشار ميداد تو كونم وجرميداد كونمو كه ديدم اقا مراد بلند شد اومد بشت زنم میترا وسر كيرشو كذاشت دم كوسش وكرد توش تاخايه جاكرد توكوسش وشروع كرد تلمبه زدن میترا هم داشت با كير اصغرورميرفت اخه هنوز موفق نشده بود سركير اصغراقارو بكنه تودهن كوجيكش اززنم بكم قدش ١٧٢وزنش نزديك ٧٧كيلو باسينهاي درشت سيخش كه سايزش ٩٥ميشه كه من هميشه بهش ميكم اكه كونت نبود ٢٠كيلو بيشتر نبودي اخه هرجي ازكون كونده زنم بكم كم گفتم اينم بكم كه قبل از ازدواجمون يه كون معمولي حتي ميتونم بكم كوجيكي داشت ولي تواين ٦سالي كه ازدواج كرديم مخصوصا ٤سالي كه تواين خونه هستيم اينقدر بزرك شده ومن هم تا حالا ازكون با زنم سكس نداشتم وبه خاطرخستكي ناشي ازكارم شايد ماهي يك بار سكس كنيم وهميشه زنم كه خيلي شهوتي هم هست سير نشدنش رو يه جوري نشون ميده بركرديم به داستان بعد١٠ديقه كه اقا مراد درحال كاييدن بود میترا بهش گفت درازبكشه وخودش اومد نشست روكيردرازش وشروع كردبه تلمبه زدن وبه اقا مراد گفت بغلم كن عزيزم واقامرادكه نزديك ٢متر قدش بودوهيكل خيلي خوش فرمي كه اون روز تازه بدنش رولخت ميديم وعلت اينكه نكره نتراشيده نشون ميداد روفهميدم كه بيتا خانم مجبورش ميكرده كه بد لباس تنش كنه تا به جشم زناي ديكه نياد كه برن تونخش وزنم میترا هم يه روز همان ٣ماه بعداز اينكه اونجا رفته بوديم ميره بالكن جيزي برداره كه اقا مراد كه توخونه تنها بوده ولخت با يه شلوارك تنك ازاين كشيهاش كه بهش جسبيده بوده توحياط داشته به باقجه ايي كه داخل حياط دارن اب ميداده وشلواركش هم خيس شده بوده وكيرش قشنك معلوم بوده رو ميبينه وميخش ميشه میترا هم اون لحظه يه دامن كه كلا يه وجب ميشده با يه تاب خيلي سكسي بدون سوتين بوده كه اقا مراد ميبيندش سلام مكنه میترا هم كه هواسش به كيردرازوبدن اقامراد بوده متوجه نميشه اقا مراد هم كه ميره تونخ میترا كيرش شروع ميكنه به بلند شدن توهمين وضعيت میترا كه كيراقا مراد رو سيخ ميبينه دستش ميره روكوسش كه اقا مراد ديكه تحملش تموم ميشه واينبار بلندتر ميكه سلام عرض كردم میترا خانم كه میترا به خودش مياد وميكه سلام حال شما خوبه اقا مراد هم ميكه ممنون از كلهاي باغجه كدومشون جشتون رو كرفته براتون بجينم میترا هم ميكه نه مرسي زحمت ميشه براتون اقامراد هم ميكه نه خواهش ميكنم بكيد كدوم میترا هم ميكه اون قرمزها كه اقا مراد هم ميكه الان ميارم خدمتتون میترا هم سريع ميره داخل دامن وشورتشو درمياره ويه استرش تنك خيلي نازك تنش ميكنه كه انكار هيجي تنت نكردي اونو ميبوشه وقتي نكاه اينه ميكنه ميبنه خيلي تابلو شده مياد كه عوض كنه صداي در ميادبيخيال ميشه ميره دروباز ميكنه اقامراد بايه شاخه كل وكيري كه هران ميكي الان شورتوباره ميكنه وبهت حمله ور ميشه بشت دراقامراديه ان جشمش ميفته به كوس بادكرده زنم وبشماي بالاي كوسش كه به شكل يه فلش روبه بايين كه شما رو به جاك كوس راهنمايي ميكرد زده شده بود وزنم میترا هم به سركير اقا مراد كه به خاطر فشار شورت كه تنش بودسوراخ سرش مثل دهن ماهي باز شده بود خيره شده بود به اقامرادتعارف ز د بفرماييد اقا مرادهم ازخداخواسته مياد داخل وميشينه رو مبل وكيرش همينطورروبه اسمون میترا ميكه جاي يا شربت اقامراد ميكه میترا خانم من اومدم خودتونو ببينم خوب هستيد كه میترا مياد جلوش ميكه مرسي نه يه جند وقتيه اين بشت رونم درد ميكنه برميكرده بشت به اقامراد دست ميكشه بشت رونش وباسنش جوري كه يعني اقا مراد هم دست بكشه اقا مراد هم دستشو ميذاره روي باسن زنم وبالابايين ميكنه وميكه هرجي به بهنامميكم بريم دكتر امروزوفرداميكنه كه اقامرادميكه ببينم خونتون روغن زيتون داريد تاخوبش كنم میترا ميكه نه نداريم اقا مراد ميكه ماداريم تا من برم بيارم شما روتخت يه ملافه بكشيد ولخت بشيد تا من بيام میترا ميكه جشم ميره تواطاق خواب اقامرادهم ميره ازخونشون روغن زيتون ورميداره ومياد بالا مياد اطاق خواب ميبينه زنم میترا لخت خوابيده داره سينهاشو ميماله اقامراد ميكه راستي بهنام ساعت جند مياد میترا ميكه هنوز ساعت ١٢كو تا بهنام بياد شما نگفتي بيتا خانم كجاست خونس مراد نه رفته خونه مادرش شب هم اونجاست میترا هم باهاشو تاكرده واز هم باز قشنك كوسش افتاده بيرون اون يكي دستشو مياره جاك كوسشو يه كم ميماله مراد هم ميكه دمر بخواب خودش هم شورتشو در مياره كيرش محكم ميخوره توصورتش میترا يه جون ميكه برميكرده دمر ميخوابه مراد هم رو ساق باش ميشينه ويه كم روباسن میترا شروع ميكنه بااون دستاي خيلي كندش كه هركدومش اندازه ٢دست من بودماليدن يه كم كه ميماله يه كم روغن ميريزه توجاك كون میترا وباانكشتاي شصتش كه يكيش اندازه كير من ميشدتو جاك كون وماساز ميده ٣ ٤ديقه بعدش يه كم روغن ديكه ميريزه كه اينبار انكشتش رو ميزاره جلوي كوس زنم وبا روغني كه ميريزه نوك شصتشو ميكنه تو كوس زنم كه میترا همون لحضه ارضاي واقعي ميشه براي اولين بار بعدشوهر كردنش وشروع ميكنه به لرزيدن مراد هم ميخوابه روش بغلش ميكنه ميكه جي شد میترا خانمً صورتشو ميجسبونه به صورت میترا میترا ميكه هيجي كشتي من جه كار كردي هنوز كيرت بهم نخورده ديونم كردي مراد هم ميكه كير جيه عزيزم جي داري ميكي واسه خودت میترا مثل وحشيا برميكرده كه كيرمراد رو بكيره مرادمحكم ميكيردش ديكه رخ تو رخ ميشن مراد لباشو مياره جلو لبهاي كوجيك زنمو شروع ميكنه به خوردن میترا هم شروع ميكنه به خوردن لبهاي مراد وتوهمين حالت مراد ميجرخه و زنم ميره زيرش اينو نگفتم مراد وزنش حدود١٣٠ ٤٠ميشه بدون يه زره شكم وجربي اضافه زنم مثل يه اهو كه شكار يه شير نر بزرك شده باشه خودشو دراختيار مراد كذاشته بود مراد هم بعد لُب خوري شروع كرد به خوردن شكارش ازنوك باهاش شروع كرد هنوز به وسطاي روناش نرسيده بود كه زنم يه بار ديكه ارضا شدواينبار خيلي راحت باصداي بلند جيغ ميكشه وخودشو خالي ميكنه موقع ارضا شدن هم موهاي سر مراد رو ميكشه ميارش بالا ويه لب خوري اين بار به سبك همسرم میترا ميشه كه میترا لبهاي مراد رو ديكه داشته ميكنده مراد ميگه جنده خانم لبامو جردادي زنم گفت تاتوباشي ديگه جنده بازي نكني مراد گفت ببخشيد ناراحت شدي گفتم جنده خانم گفت اتفاقا خيلي هم حال كردم مگه غيرازاينه من الان جنده توهستم ديگه عزيزم خيلي هيكلت نازه اين هيكلت وكيربزرگت ديونم كرده ميشه ازاين به بعد هرموقع خواستم بياي من بكني مراد گفت فقط هرموقع تو خواستي زنم ميكه نه جيكر تو هم خواستي من ميام بهت ميدم مراد ميكه اكه يه وقت بهنام باشه جي زنم ميكه تو با اون كار نداشته باش من حتي پريد هم بودم البته اگه تو مشكل نداشته باشي بهت ميدم مراد هم ميكه اتفاقا دوست دارم فقط نبايد به كيروكوس نگاه كنيم بايد تميز كنيم خون نبينيم كه ضد حال بشه زنم هم ميكه حرف دل منو زدي جيگر من موقعي كه پريد هستم كيربره توكوسم ديونه ميشم تو چي مراد ميكه منم همينطور موقع پريد بودن زن كوس يه داغي خاصي داره كه خيلي حال ميده زنم ميكه حالا ميزاري براي اولين بار كيرتو بكيرم تودستام مراد ميكه يه جند يقه ديكه تحمل كن من قرص خوردم بزارقرصه كارخودشو بكنه بعدا ميترسم الان بكيري تو دستت ابش بياد زنم ميكه يعني اينقدر كمرت شله بنده خدا بيتا خانم مراد نه عزيزم تو خيلي توپ داري ديونم ميكني زنم يعني توهم مثل من ديونه شدي مراد اره نازي جون زنم من ديونه هيكلت واين كير بزرگت شدم تو چي مراد من ديونه اين لباي خوشگل وصورت زيبا ومدل عشوه اومدنت شدم زنم فداي ديونگيت اقا مراد خيلي دوست دارم مراد خدايش از كي اين علاقه بيدا شد زنم دروغ چرا ازهمين ١ساعت بيش كه تو حياط ديدمت راستی اقامراد ميشه يه روزباهم بريم خريد ميخوام يه ست كامل باسليقه خودم براتون لباس بخرم با پول خودم اول بگم اينو مراد اخه عزيزم بيتا نميزاره به غيرازلباسهايي كه خودش ميگه تنم كنم زنم اينو متوجه شدم خودم ميخوام هر وقتي كه موقعيت پاداد پيش هم بوديم تنت كني مراد باشه عزيزم حرفي نيست تواون لحظه زنم خوابيده تو بغل مراد طوري كه سرش روبازوي مراد ومراد هم داره ازش لب ميگيره كه من زنك ميزنم خونه كه به زنم بگم براي يه هفته بايدبرم جنوب تا كاري رو كه براي شركت نفت زدم تحويلشون بدم واگه ميخواد برم ببرمش خونه مادرش اينا كه زنم همونجوركه توبغل مراد بود تلفن هم روايفون گفت نه عزيزم تو برو به سلامت من الان كه حالشو ندارم بعدا اگه خواستم خودم ميرم توهم هر موقع خواستي برگردي يه زنگ بزن اگه خونه نبودم برگردم خونه بعدا يه بوس كه به هم كرديم خداحافظي كرديم كه زنم ميكه جون چي شد امشب تا صبح اقا مراد بايد منو بگايي مراد چرافقط امشب بهنامكه گفت يه هفته ديكه ميام زنم اخه شما گفتي بيتاخانم فردامياد مراد كاري نداره منم زنگ ميزنم ميگم بايد برم ماموريت يه هفته ديگه ميام تو خونه مامانت بمون زنم يعني ميشه مراد اره كه ميشه موبايلشو ور ميداره زنگ ميزنه به موبايل بيتا اونم روايفون بهش ميگه بيتا هم ميگه باشه خداحافظي ميكنن زنم اقا مراد يه بار كوسمو بكاه ميخوايم بريم خريد جيگر مراد اگه ابم اومد چي زنم همشو خالي ميكني توكوسم ميخوام ازت حامله شم يه بسر رشيد مثل توداشته باشم مراد شوخي نكن زنم هيجوقت اينقدر جدي نبودم عزيزم بكن فقط سعي كن ابت يه كم دير بياد كه منم ارضا بشم مراد جشم جيگرم وبلندميشه لنگاي زنمورو ميده بالا وسركيرشو يه تف مالي ميكنه ميزاره دم كوس زنم همين كه سرش ميره تو زنم شروع ميكنه به لرزيدن وارضا ميشه مراد ميكه فدات ارضا شدي بس ميتونم اب بدم زنم نخير اين كه قبول نيست اين مال ديدن هيكلت تو اين موقعيت بود بعد دستاشو ميزاره روسينهاي مراد ميكه جون چه بزرگ وسفتن مراد هم شروع ميكنه به تلمبه زدن ولي هنوز تا خايه كيرشو جا نكرده تو كوس زنم اخه زنم يه كم دردش كرفته بود٤ ٥ديقه بود كه مرادداشت تلمبه ميزد میترا يه بار ديگه ارضا شد وبه مراد گفت قربون اون كيرت بشم فكر كنم قرصه كارخودشو كرده درسته مراد فكر نميكنم میترا پس اگه اينجوريه كمرت كه خيلي هم توبه مراد ازكجا فهميدي میترا اخه بهنام تو ٥ديقه ٣بار ابش مياد مراد جدي ميگي من قرص نخورده ١٠ ١٥ديقه طول ميكشه ابم بياد تازه اين براي توجيگره كه اولين باره ميخوام بكنمت براي گاييدن بيتا ٣٥ ٤٥ديقه طول ميكشه میترا جون قربون كمرفولاديت بشم حالا تا دسته جاش كن مراد اي به جشم وافتاد روزنم وتاخايها كيرشو کرد تو كوس زنم و ميكه حالا بزنم تلمبه واقعي رو ببيني میترا بزن ببينم مراد شروع ميكنه با اخرين سرعتي كه فكرشو ميكنيد زنم رو ميكاد تا مراد ابش بياد میترا ٢بار ديگه ابش اومد ومرادهم ابش اومد وتو كوس زنم خاليش کرد وشروع کرد به خوردن وحشيانه لبهاي زنم واینبار زنم دادش در میاد میگه کوسکش چه خبرته مال زن جندتم اینجوری میخوری مراد اگه زن جنده منم اینقدر که تو قربون صدقه کیرم رفتی قربون صدقش بره لب نمیزارم براش میترا اگه اینجوری که تومیگی باشه بیتا چقدر زن بی احساسیه مراد آی گفتی میترا جون حقیثتش رو بخوای بیتا از کس دیگه خوشش میومد ولی چون من پول دار بودم دادنش به من منم براش سنگ تموم گذاشتم خداییش ولی بازهم نتونستم نظرشو جلب کنم میترا مگه اونی که اون دوست داشت چی داشت که که تو نداشتی مراد اون ازلحاظ قیافه ازمن سرتربود وسنش 1سال از بیتا بزرگتر بود من15سال ازبیتا بزرگترم من با بابای بیتا 3سال اختلاف سنی داریم میترا بیتا هم دیونس چون نمیدونه مردسن بالا یه چیز دیگس همه جوره با تجربه هستش وقدرزنشومیدونه بیا الان من با شوهرم بهنام 2سال اختلاف سنی داریم ومتاسفانه من تو همه چیز احساس کمبود میکنم میترا راستی مگه طرف رو دیده بودیش مراد اره بابا یکی دوبار هم با هم دعوا کردیم ویه با تا میخورد زدمش میترا چه قیافه ایی بود مراد تقریبا شبیه شوهر خودت بهنام مگه شوهر من خوش قیافه هستش مراد آره بابااز مهرداد خوشگل تره میترا مهردادکیه مراد همون دوست پسربیتا دیگه میترا جدی میگی مراد آره بابا اونقدر که یکی از دوستام بهم گفت برای اینکه شرشو کم کنی پسرروبیار بکنیمش منم یه بار یقشو گرفتم انداختمش تو ماشین اتفاقاآوردمش همین خونه تو همین اطاق بارفیقم لختش کردیم ودوستم اول کردش بعد نوبت من شد من گفتم نمیکنم که دوستم به جای منم کردش که اگر بهنام شوهر توبود هردوبار خودم میکردمش الان هم بیخیالش نشده بودم هنوز میترا یعنی الان اگه بهنام اینجا بود اونم مثل من میکردی مراد اگه تو اجازه میدادی روهوا میکردمش میترا اتفاقا خیلی دوست دارم یکی شوهرمو بکنه مراد جیگر اگه ردیف کنی بکنمش یه ماشین توپ واست دستخوش میخرم میترا دروغ میگی مراد حالا که اینو گفتی همین فردا یه ماشین برات میخرم وقتی هم ردیفش کردی یه واحد آپارتمان از آپارتمانهایی که دارم میسازم بهت میدم میترا مارو گرفتی تو منومیگایی هیچی نمیدی بعد شوهرمو بکنی اینجوری ولخرجی میکنی مراد متوجه نشدی مثل اینکه شرطش اینه که جفتتون رو با هم بکنم یعنی دوتایی برام هم زمان ساک بزنید بعد بغل هم توحالتهای مختلف بهم بدید میترا بنویس امضاءکن فردا نزنی زیر حرفت مراد اصلا چرافردا مگه نگفتی الان بریم بیرون خرید میترا چرا میریم مراد ماشینو همین الان برات میخرم میترا من الان نمیتونم ماشین داشته باشم اگه راست میگی پولشو بهم بده مراد شماره کارت داری میترا آره مراد بده همین الان جلوی خودت بزنم به کارتت میترا چقدر مراد 50تومن خوبه میترا خیلی هم زیاده مراد بده شماره کارتتو میترا شماره کرت خودشو میده آقامراد اونم با همون گوشیش کارو انجام میده وبه میترا میگه الان یه موجودی بگیر پول توحسابته میترا که باورش نمیشد گفت آقا مراد گوشای من خیلی درازه مراد واسه چی میترا به همین راحتی 50میلیون ریختی به حساب من مراد خودش شماره عابر بانک رو گرفت زد روی اسپیکر شماره کارت زنمو وارد کرد گفت حالا رمز وارد کن زنم رمز کارتشو زد دید موجودیش واقعا 50میلیون وخردهایی داشت شاخ درمیاورد گفت آقا مراد حال شما خوبه مختون به جایی نخورده مراد نه جیگر من تا حالا خونه اجاره نداده بودم اونم چی ساختمونی که خودم توش هستم شما خودتون فکر نکردید این خوته اجاره واقعیش چنده میترا نه مراد 3برابراجارهایی که شما میدیدآره عزیزم من با برنامه قبلی اینجارو به شما دادم میترا چه برنامه ایی مراد یکیش همین که جفتتونو باهم بکنم ویه برنامه دیگه که به وقتش میفهمی ادامه دارد نوشته
0 views
Date: July 8, 2023
سکس