سلام من اميرم ٢٠ ساله ميخوام از اولين تجربه سكسم بگم تقریبأ دوسال پيش بودكه من تو يه رستوراني كارميكردم برا اينكه پول توجيبيه خودمو دربيارم و تو محله كارم آدم فوق العاده قد وخودمو ميگرفتم و به گفته دوستام وآشنايان بانمك بودم اسفندماه ساله ٩٠بود كه دوتاخواهربراكار اومده بودن واسه كار البته آگهي كار چاپ كرده بودن برايه نيرويه زن صاحب رستوران چون لنگه كارگربود قبول كه يكيشون بياد برايه آشپزخونه كاركنه منم تقريبأ كارگر اتوماتيك بودم وهم آشپزخونه وهم سالن بودم بعده گذشته يك هفته آخرشب بود رفتم آشپزخونه كه شاممو بخورم ديدم رفتارهايه دختره پرستو عادي نيست انگار منوديده بود حول كرده بود نگاهش بمن جوري بودكه دلم لرزش گرفته بودوموهام سيخ شده بود فهميده بودم ك ازم خوشش اومده آشپز رفته بود هيچكس توآشپزخونه نبود كه بلأخره حرف زد گفت امير آقا ازدوست دخترات چخبر بهش گفتم دوست دختر يه پوستخندي زدم گفت نگو نداري كه باورم نميشه گفتم خب حالا كه چي واي پيش بيني ميكردم كه چي ميخواد بگه گفت اميرآقا ميشه شمارتونو داشته باشم كه هروقت خواستم كه نيام به شما بگم منم درحين غذا خوردن بنويس 0935 زنگ زدم آژانس و رفت واي ازاسترس مردم باوركنيد چندبار رفتم دستشوئی نيم ساعت ديگه ديدم يه شماره ناشناس بهم پيام عارفاو داد ميدونستم خودشه اما جواب ندادم دوباره دوسه دقيقه بعد اس داد اميرآقا منم پرستو جواب دادم نكنه فردانميتوني بياي اس داد راستيش من از شماخوشم اومده وقتي اسشوخوندم قند تو دلم آب شد جواب دادم كه چي اس داد بامن دوست ميشي نميدونستم چي بگم واي گيج شده بودم همش به سكس فكرميكردم آخه من اونموقع خودارضايي ميكردم واي يچيزي تو شورتم ذوق ذوق ميكرد خلاصه تكبرم اجازه نداد كه جوابشو بدم فرداش رفتم رستوران وقتي كه ازپشت ديدمش كيره بيست سانتيم يهو بيدارشد آخ آخ چه مانتويه تنگي چه كمره باريكي چه كونه خوش فرمو بزرگو نازي برگشت تامنو ديد خنديد وسلام كرد واي منو بگو ماتو محبوط از آرايشش و استيله خوشگلش معلوم بود ازاون دخترايه پرو هست جواب سلامشو دادم گفت ديشب يكساعت منتظره جواب اس بودم الكي گفتم آخ خوابم برد گفت خب نگفتي ميخواي دوست بشي يا نه حول شدم گفتم نميدونم بعدش آشپز اومد من رفتم بيرون باخودم گفتم آخ جووون چه كوني بكنم من اس دادم آره ميخوام باهات دوست بشم بعده گذشته يه مدت روم به روش بازشد و ازشوخي كردن ودست زدن به كمرو شونهاش شروع شد اونموقع من آبم خودبه خود ميومد يروز رفتيم يه پاركي كه خر پر نميزد و خلوته خلوت بود انقدر رومون بهم بازشده بود كه ازهم لب ميگرفتيم ك يهو دستشو ازرو شلوارم گذاشت رو كيرم وايساد مالوندن آخ آخ چقدر حال داد منم دستم ناخدا رفت طرفه سينه هاش با اون يكي دستم صورتشو اووردم طرفه صورته خودم و لبامونو چسبونديم بهم واي كه چه ممه هايي داشت وقتي ك سينه هاشو ميمالوندم ديدم رنگش قرمز و خيلي آروم ميگفت آخخخخ امير عاشقتم دستمو گذاشتم لايه روناش جنسه شلوارش كتان نازك بود وايسادم مالوندن گفت اميرم دوست داري منو بكني منم دست گذاشتم رو كوسش نازش گفتم آره عزيزم گفت اميرم من ميخوام فقط فقط تومنو بكني كيره تورو فقط ميخوام منم به لحن خنده گفتم منم فقط ممه هاو استيله نازه توروميخوام تو همين صحبت هابوديم كه يهو برگشت گفت أمير ميخوام يه واقعيتو بهت بگم من مطلقه ام اينو كه گفت با خودم گفتم جون كوس اوپن كار بلد نقش گرفتم گفتم پرستو چرا زودتر نگفتي گفت أمير اذيتم نكن من عاشقتم خلاصه فرداش ازاون روزهايه خوبه من بود خوش شانسي پشته خوش شانسي من وصاحب رستوران هميشه آخرين نفري هستيم كه ميريم خونه خلاصه يشب كاره مهمي براش پيش اومد بمن گفت كارتون تموم شد يه آژانس براپرستو خانوم و خودت بگير درهم قفل كن ساعت ١٢شد همه كارگرا رفتن فقط من بودمو پرستو و يه سكسه توپ فكره همه جاشوكرده بودم همه جايه رستوران دوربين داشت تنها جايي كه نداشت انبار بود كه من هميشه ميرفتم اونجا سيگار ميكشيدم كه كليدش هم دسته خودم بود خلاصه به بهانه سيگار پرستو رو بردمش انباري ديگه انقدر صميمي شده بوديم كه بدون هيچ مقدمه اي خودمو چسبوندم بهش وشروع به خوردن لباش كردم روژه لبش باطعم هلو بود داشت مانتويه بلند وسورمه اي رنگشو در ميوورد كه چشمم به تاپه صورتي و گردنبندي كه پلاكش افتاده بود وسط سينه هاش افتاد تاپش انقدر تنگ بود كه حتي سوراخه نافش و طرحه سوتيينش معلوم بود با كمكه من تاپشو دراوورد وقتي پستوناي گنده و سفيد نرمشو ديدم ناخواسته سرمو كردم لاسينش و شروع كردم مكيدن وليسيدن ديگه داشت داد ميزد آخخخخخخ شلوارمو در اوورد و بادستش شروع كرد جق زدم وااااااااااااای منم شلوارشودر اووردم وقتي چشمم به لاپاهاش افتاد گفتم قربون لاپات بدون اينكه حرفي بزنه ازتو كيفش اسپره سركننده دندون در اوورد و زد ب كيرم ودستاشو گذاشت به ديوار و گفت امير ماله خودت بكن توش جرش بده منم بين دوسوراخ حيرون مونده بودم بلأخره باكمكش كردم تو كوسش واي چه كوسي كيرم حسابي داغ شده بود ازهمه طرف فشاراومده بهش آروم آروم شروع كردم به تلنبه زدن كه يهو پرستو گفت تندش كن لعنتي جرش بده بعدش دستاشو گذاشت روزمين و پاهاشو كشيده بود حالت قنبلي شده بود منم با دستم محكم كمرشو گرفته بودم كيرمو كشيدم بيرون يهو برگشت كيرمو گذاشت تو دهنش وآبمو ريختم رو سينش منكه سير نشده بودم روزمين خوابيدم پرستو اومد نشست رو كيرم و گذاشت تو كوسش شروع كرد بالا پائين كردن آييييي آخ كوسم امير عاشقه كيرتم جووووون قربون كوست پرستو اين دفعه ديگه ارضاش كرده بودم آبه كوسش اومده بود بعده اين ماجرا چندين و چندبار هم اووردمش خونمون و حتي از كون كه از دادنش متنفر بود كردمش دوستيه ما تا شيش ماه پيش ادامه داشت كه يروز اومد گفت امير داره برام خواستگار مياد بهش گفتم بسلامتی گفت تو منونميخواي بهش گفتم ولم كن جون مادرت گوشيشو خاموش كرد ديگه خبري هم ازش نشد خيلي دلم براش لك زده وقتي كه بود قدرشو ندونستم وقتي كه نيست قدر بودنشو فهميدم دوستان من هرچي كه گفتم حقيقت بود جزء اسمه خودم و پرستو من برايه نوشتن اين داستان از يه گوشي استفاده كردم كه واقعأ خيلي دوست داشتم اين خاطره تلخ ولي شيرين رو معرض نمايش قرار بدم اميدوارم كه خوشتون اومده باشه توروخدا نظر بدين فقط فحش ندين مرسي پايان نوشته
0 views
Date: August 15, 2018