حدود شیش ماه از عروسیمون میگذشت و این اولین باری بود ک مجبور میشد منو تنها بزاره و دوهفته ماموریت کاری باشه و خب هردومون دلتنگو بی قرار و من از همون لحظه ای ک پشت سرش اب ریختم دلتنگش شدم و اگه دلداریای دوستام نبود تو این دو هفته دق میکردم از دوریش همه جوره هوای منو همیشه داره و هر روز بیشتر از روز قبل عاشقش میشم و این قضیه تا الان ادامه داره ک چند سال از ازدواجمون میگذره ما تقریبا ی عقدکنون بی عشق داشتیم هردو راضی بودیم اما عشقی در کار نبود ولی یک سالی ک عقد بودیم باعث شد بیشترو بیشتر همو بشناسیم و منی ک ارزوی ازدواج با عشق داشتم و میترسیدم این ارزو رو به گور ببرم حالا مشتاق روز عروسیم باشم و خیالم راحت باشه ک با عشق کنار معشوق قرار میگیرم بهرحال گذشت و بخاطر شرایط س کوچولو خاصی ک داشتم با من به شدت مراعات کرد چ شب اول و چ بعد از اون و توی دوران عقد بخاطر سخت گیریای خانواده هامون و شرایط کاری آقاییم نتونستیم باهم از ی لب گرفتن ساده بیشتر پیش بریم و با وجود حرصی ک حداقل من داشتم برای باهم بودن ولی خجالت میکشیدم بروز بدم و اونهم توی اون دوران ادم مغروری بود و حتی ی بار ک بحثش شد صراحتا گفت ک دلش نمیخواد حالا ک نمیشه درست حسابی باهم باشیم تا موقعیت خوب بهم دست بزنه عرت نفسش برای من تعحب اور بود و همه اینا باعث شد ک خیلی شناخت عاطفی عمیقتری از هم پیدا کنیم و حمایتاش و حتی گاهی قلدر بازیاش کنار محبتای از ته دلش منو هرلحظه بیشتر وابسته میکرد و الان ک الانه خداروشکر میکنم بابت این بنده مهربون و خودخواهش چند وقت پیش ی خاطره نوشتم به اسم سورپرایز شیرین خوشحالم ک استقبال شد اون خاطره برای چند هفته پیش بود و این اولین باریه ک ما از هم دور بودیم تا قبل از این قضیه ما زیاد بهم اعتراف عاشقانه نمیکردیم من روم نمیشد واونم ک مرد بود و مغرور از نوع اعلا هرچند منم همینجوری ک هست دوسش دارم و هیچ وقت حتی ی درصد نخواستم ک غرورشو بشکنم خیلی حرف زدم میرم سر خاطره ام بهرحال ما دو هفته ای از هم دور بودیم و من به شدت بی تاب و بی قرار بودم خصوصا ک انتن درست درمون نداشت و درست حسابی هم نمیتونستم صداشو بشنوم و دلم براش ی ذره شده بود الانا میرسید و من برای بار اخر خودمو نگاه کردم پیرهن دوبنده تا زیر زانو و تنگ ک کاملا منو قاب گرفته بود و موهای فرم ک باز گذاشته بودم و ی ماتیک قرمز عالی شاید اولین باری بود ک انقدر به خودم رسیده بودم اما قصد داشتم ک بعد از این همین برنامه باشه دوریش بدجوری هواییم کرده بود و میفهمیدم نداشتنش چقدر فاجعه اس و باز میفهمیدم ک چقدر عاشقشم و میخوام ک اونم همین قدر عاشقم باشه میدونستم ک منو دوست داره اینو از نگاهاش شاخه گلاش و مهربونیاش ک فقط برای من بود کاملا میفهمیدم غرق افکارم بودم ک صدای زنگ در اومد فوری صندلامو پوشیدمو رفتم درو باز کردم خدای من تازه میفهمیدم چقدر دلم براش تنگ شده اشک تو چشمام جمع شده بود و ناخواسته روی گونه هام میریخت ی قدم عقب رفتم اومد داخل ودرو بست و تو چشمام خیره شد تو چشماش دلتنگیو به عینه میدیدم فاصلمون ی قدم بود نمیتونستم بیشتر دوریشو تحمل کنم تضاد قشنگی ک بین ماست اختلاف قدمونه من ۱۶۰ و اون ۱۸۵ ی قدمو پر کردم و دستامو بردم طرف گردنش ک از روی زمین بلندم کردو ی کوچولو چرخوندم از تاثیر بغض صدام خفه بود دردت تو جونم عشقم دلم برات ی ذره شده بود خوش اومدی و بوسیدمش گردنشو گونه هاشو گذاشتم زمین و اروم لبامو بوسید و اروم تر گفت مرسی عزیزم و ی بوسه ی دیگه اما اینبار عمیقتر و نفس برتر دستمو کشید سر مبلا نشست نفسم هنوز از هیجانی ک بهم وارد شده بود سرجاش نیومده بود و گرمی بوسه هاش باعث شده بود عرق کنم اروم گفت بگو ببینم این مدت چطوری بود چیکار کردی از خودش ارومتر جوابشو دادم _هفته اول رفتم پیش مامانم اینا اما تا دیشب خونه مامانت اینا بودم با اجازه ات تو اتاقت میخوابیدم ای شیطون چرا اتاق من _خب خب دلم راستش دلم برات خیلی تنگ شده بود بازم خجالت اومده بود سراغم و از اون هیجان لحظه اولم کم شده بود سرشو اورد خیلی نزدیکم جوری ک نفساش کاملا به گردنم میخورد صداش بی قرار تو گوشم گفت بگو دختر بگو منو دیوونه نکن بزار بشنوم ازت از من خجالت نکش تو شیش ماهه زن منی تو خونمی یک سالو نیمه عقدت کردم با من حرف بزن بزا پاره بشن این فاصله ها بهت نزدیکتر شم سرمو انداختم پایین با همه وجودم میدونستم درست میگه و به تک تک حرفاش ایمان داشتم و خودم دلم بیشتر از اون میخواست ک بهش نزدیکتر شم وقتی هیچی نگفتم انگاری از من نا امید شد ک خواست بلند شه و دستشو اروم از دستم کشید بیرون نذاشتم نروووووووو بمونم ک چی _میخوام باهات حرف بزنم نشست خوشحال شدم بگو حرف بزن سرمو بهش نزدیک کردم من اومد نزدیک نگاهش لبامو چشمامو سرشونه های لختمو و حتی خط سینه امو میدید تو چی اومد نزدیک تر فاصله رو از بین بردم و محکم لباشو بوسیدم با نفس نفس ازش جدا شدم پیشونیامون بهم چسبیده بود وی حد خیلی زیادی داغ کرده بودم اونم همین حسو داشت و من میفهمیدم ک بدنش چقدر داغ شده ادامه دادم من عاشقتم عاشق باتو بودنم عاشق بودنتم اولین باری بود ک انقدر صربح میگفتم ک عاشقشم برق خوشحالی تو چشماش میدیدم اون ادامه داد همیشه همینجوری بمون همینجوری بگو ک دوسم داری تا منم بگم ک منم عاشقتم منم دیوونتم دیوونه این موهای خوشگل و خوش بوت و عطر تنت بامن راحت باش بزار بی تعارف باهات باشم عشقم تو زنمی بعد خدا نزدیکترینم باورم نمیشد این شوهر جانمه ک اینطوری بامن حرف میزنه انقدر احساساتی و عمیق انقدر بی پرده دوباره لبامو بوسید سوغاتیاتو ببین تا من برم حموم و بیام ک برای ترتیبتو دادن بد بی قرارم مست و خمارش بودم خودمو نزدیکش کردم و چسبیدم بهش منم بی قرار بوی تنتم زودی بیا نکن دختر روانیم نکن الان میام برو تو ساک سوغاتیاتو ببین با خنده چشمامو به نشونه قبوله بازو بسته کردم پیشونیمو بوسید و رفت توساکش ی ست خوشگل شرت و سوتین قرمز برام خریده بود با کلی لباس سکسی و خوشگل دیگه تو ی لحظه تصمیم گرفتم بپوشمش رفتم تو اتاق و زودی عوض کردم تا لباسمو پوشیدم صدام زد قلبم ریخت جواب دادم جانم _حالمو میخوام خندم گرفته بود صداش باز مغرور بود مث قبلا رفتم حولشو گذاشتم پشت در دوباره خودمو نگاه کردم سوتینه بخاطر اسفنجی بودنش سینه هامو آورده بود بالاتر و خط سینه ام بیشتر واضح بود و شرتش هم ک لامبادا بود باعث میشد باسن برجستم خودش باشه و بیشتر خودشو نشون بده از دیدن خودم خوشم اومد رفتم طرف اشپزخونه و خواستم چایی بریزم اومد تو کنارم ایستاد و اروم گفت نمیخوام نریز _عه چرا سینیو از دستم گرفت و گذاشت روی میز و منو انداخت روی کولش چون ک میخوام خودتو بخورم و توی اتاق گذاشتم زمین موهامو ک تو پیشونیم ریخته بود و زد کنار و پیشونیمو عمیق بوسید امشب ک اینطوری شدی قرمز پوشیدی و رژ قرمز زدی و اتیش شدی بی حیا شدی هزار بار خواستنی تر شدی همیشه اینجوری باش دستام دور گردنش بود قفسه سینه اشو بوسیدم و لیسش زدم عاشق اینکار بودم ولی خجالت میکشیدم تا حالا انجام بدم اما فکرشو نمیکردم انقدر لذت بخش باشه وقتی دستاش ک دور سرم بود ی فشار اروم داد و نفسش سنگین شد فهمیدم ک اونم خوشش اومده غرق لذت شدم رفتیم طرف تخت دراز کشید و منم تو بغلش تقریبا افتادم سر سینه اش صدام زد جواب دادم جونم _از کی عاشقم شدی نمیدونم ولی از همون لحظه ای ک بله گفتم بهت ی حس دیگه ای داشتم حتی اخما و بداخلاقیاتو دوست داشتم هیچ کدوم نتونست منو از تو زده کنه _ک من بداخلاقم اره نه نه _بداخلاقم دیگه و قلقلکم داد ک اینبار من افتادم زیر و اون خودشو کشید بالا _همونطوری ک داشتم میخندیدم و تو چشماش نگاه میکردم دستاشو انداخت دور کمرمو اورد بالا و لبامو محکم بوسید تا حالا اینطوری نبوسیده بود منو انقد داغ و حشری کننده همیشه طول میکشید تا خیس شم اما الان با این بوسش خیسه خیس شده بودم ادامه داد لبامو میبوسید گردنمو لاله گوشمو اومد بین پاهام و دامن تنگمو اورد تا تو کمرم و قربون صدقم میرفت جونم این پاهاتو باسن توپت و محکم رونامو باسنمو چنگ انداخت برعکس همیشه ک زیاد سروصدا ازم درنمیومد اینبار دیوونه شده بودم و ناله هام کاملا غیر ارادی بود حولشو از دورش باز کرد فقط ی شرت پاش بود و افتاد سرم سنگین بود اما من دوس داشتم دقیقا کیرشو انداخته بود سر شیار کسم و من حس میکردم کاملا شق شده دستامو انداختم دور کمرش و کمرشو چنگ مینداختم محکم واونم انگاری ک کیرش تو کسم باشه خودشو بالا پایین میکرد کیرش کاملا کسمو میمالید و من غرق لذت بودم و منم تنشو میخوردم سینه اشو گردنشو هرجاشو ک میشد پر لذتو عمیق لیس میزدمو میخوردم یهو ایستاد پاشد دست انداخت پیرهنمو کشید بالا و درش اورد تقریبا به زور وقتی ست کادوییشو تنم دید با خنده گفت ای کلک پوشیدیش اره قشنگه بهم میاد _الان نشونت میدم میاد یا نه و فوری سوتینمو بازش کرد دوباره افتادیم سر تخت و اینبار افتاد بجون سینه هام محکم میخوردو گاز میگرفت و چنگ میزدو میمالید شکممو نافمو بوسید و رسید بع شرتم درش اورد ک نه تقریبا شرت خوشگلموترکوند رفت سر کسم اول دستاشو گذاشت روی چوچولمو آروم مالید وقتی دستش خورد سر نقطه حساسم انقد تحریک شده بودم ک خودمو نزدیک ارگاسم حس میکردم حشری نگاش کردم و دستشو گذاشتم سر نقطه حساسم و خودم چسبیدم بهش چون میدونستم همه بدنمو وحشتناک الان لرز میگیره اونم دست ازادشو گذاشت زیر سرم و چسبید بم و پاهامو با پاهاش قفل کرد خوشحال بودم ک حسمو فهمیده و اینطوری گرفتتم تا الان ک الانه اینجوری ارضام میکنه و من مث همین لحظه ازش لذت میبرم همه اینا دو ثانیه هم نشد دستشو رو کسم شروع کرد حرکت دادن و محکم حرکت میداد منم ناله هام جیغ شده بود و بدنم میلرزید از لذت زیاد کمرمو نمیتونستم ثابت نگه دارم و بای جیغ تقریبا بلند ارضا شدم عالی بود لذت بخش ترین ارگاسم عمرم بود و تازه میفهمیدم قبلیا همش جسمی بوده ولی این یکی چون روحمم ارامش کامل داشت و هردو غرق لذت ی لذت چندبرابر بمن داده بود همه تشکر و عشقمو ریختم تو نگاش بقول خودش کاملا بی حیا _اینطوری نگام نکنا از هفت سوراخش میکنمت ک جر بخوریا جووووووووووووون _حالا دیگه جووووووووووووون حالا دیگه حشری نشونت میدم خندیدم چرخید سرم ک فرصتش ندادم و من چرخیدم سرش از روی شرت اورم کیرشو مالیدم و گردنشو بوسیدم و نوک سینه هاشو خوردم ی جورایی اولین بار بود ک انقد حریص بودم و انقد راغب بودم ک لمسش کنم و بهش لذت بدم شرتشو کشیدم پایین اولش فک کرد میخوام اذیتش کنم اما وقتی سر کیرشو کردم تو دهنم و با لذت مکش زدم باورش نشد اما دوسه بار دیگه ک مکش زدم صداش دراومد آهههههههه از این کارام بلد بودی رو نمیکردی با خنده گفتم نبودی فیلم زیاد دیدم و دوباره افتادم بجونش قشنگ معلوم بود ک دارم همه تلاشمو میکنم ک بهش خوش بگذره هرچند ک الان دیگه حرفه ای شدم بعد چند دقیقه بلندم کرد _برا امشب بسته پاشو ببینم پاشدم منو همونطوری کشید تو بغلش باز لب میگرفتیم دستشو دوباره فرستاد بین پاهام و میمالیدمو چنگ میگرفت انقد حال میداد ک لنگامو باز کرده بودم و کسمو حرکت میدادم انداختم رو تخت سر پهلو شدم و از پشت کرد تو کسم اول اروم بخاطر این مدتی ک سکس نداشتم ی مقدار اولش برام دردناک بود آیییییییییی _دردت گرفت باز نه خوبم _پ چی خب اولش یکم درد داشت _کلکیا و اروم شروع کرد عقب جلو کردن یکم ک گذشت اهو ناله ام بلند شد دردم خیلی کمتر بود و لذت بودنش وسکس همه وجودمو گرفته بود سرمو برگردوندم سمتش نفساش تو گردنم میخورد اروم لب زدم عاشقتم دلم برات لک زده بود برای اینک باهم باشیم بال بال میزدم و لبام پیچید تو لباش و زبونشو میمکیدم جووووووووووووونم میدونستم این کس داغ هارتر از این حرفاس و سینه هامو میمالید و لبامو مک میزدو میکرد باهمه انرژیش قشنگ حس میکردم کیرشو ک میخوره ته کسم با هر ضربه اش صدای من بیشتر درمیومد چرخید خودش خوابید زیر و من نشستم سرش اولش اروم اروم بالا پایین میشدم یکی دو دیقه ک گذشت همونجوری نشست و اینبار ی ی جور باحالی شد ک دوست داشتم صورتامون دقیقا روبروی هم بود و پاهای من دور کمرش و پاهای اون زیر تن من و دستامو دور گردنش حلقه کردم بازم من باید بالا پایین میشدم ولی آنقدر برام اونطوری نگاه کردن تو چشماش لذت بخش بود ک بیشتر خیره چشماش بودم سعی کردم بازی کنم رو کیرش ک زیاد جابجا نشم و خیره لباش بودم فاصله لبامون خیلی کم بود به حدی ک بهم برخورد میکردن اما انگار منتظر تسلیم شدن هم دیگه بودیم منتظر حمله آخر دووم نیاوردم خیره تو چشماش دوباره لب زدم عاشقتم انقدی ک نتونی فکرشو بکنی و لب پایینشو کشیدم تو دهنم و مکش زدم اونم بامن همراهی کرد و لب بالامو مک میزد و بعد دو ثانیع کامل لبامو میخورد و اینبار مم زبونمو میفرستادم تو دهنش دستامون دورهم کیپ بود و پاهای من دور کمر اون و کیرش کاملا تو کسم و من عاشق این ژستی بودم ک الان داشتیم لباشو از رو لبام برداشت نفس واسه هیچ کدوممون نمونده بود لب نفس منی میفهمی سر تکوت دادم دیگه بعد از امشب حق نداری خجالتی باشی حق نداری خودتو از من دریغ کنی میفهمی بازم اروم سرمو تکون دادم من از همون بار اولی ک دیدمت عاشقت شدم تو تب عشقت سوختم این ی سالو نیم ولی دم نزدم چون میخواستم مث من عاشق بشی میفهمی با لذت سرمو تکون میدادم حرفاش منو تو ی خوشی بی پایان غرق کرده بود اینک عاشقم بوده اینک منو میخواسته اینک من استثنای زندگیش بودم حسیه ک ی زن با همه وجودش میخواد و من حالا ازش میگرفتمش عاشقتم دختر بفهم سرمو تکون دادم باز زبونتو موش خورده سرتکون دادم الان برات بازش میکنم خندم گرفت تو ی ثانیه همونطوری بدون اینک ازم جدا شه پرتم کرد رو تخت و خودش افتاد روم ک زبونتو موش خورده ها و با تمام انرژیش دوباره میکوبید تو کسم باز جیغام رفته بود هوا و حشری بودم خودخواهانه گفت بگو بازم بگو اعتراف کن ک عاشقمی سرمو نزدیک گوشش بردم نفسام از شدت ضربه هاش منقطع شده بود همونطوری گفتم عا عا عاشقتم حشری شده بود دوباره و اونم خیلی زیاد و حرف میزد دارم میکنمت نه خوشت میاد ارضات کنم ابمو خالی کنم تو کس داغت اوووووووف مال منه این داغیت مال منه و حرفاش فقط منو دیوونه تر میکرد و صدامون کل خونه رو گرفته بود باز بدنم میلرزید و اونم ک اینو فهمید دوسه تا تلمبه خیلی محکم زد و من ک حس میکردم تموم انرژیم توکسم جمع شده یهو خالی شدم و در عین حال داغ شدم و عشق هم ک دیگه جونی نداشت افتاد روم یکی دو دیقه بعد چرخید و اینبار منو کشید روی خودش و من با همه وجودم بوش میکردم و به این فکر میکردم ک چقدر بوی تنش ارامش بخشه و خوابیدم تا الان ک الانه اگه بوشو حس نکنم نمیتونم بخوابم بدجور بدعادت شدم از خواب ک بیدار شدم همون ژست بودیم و بیدار بود سینه اشو بوسیدم کوچولو بیدار شدی سرمو تکون دادم با خنده گفت بله صبح شما هم بخیر خیلی ببخشید ک تا صبح روتون خوابیده بودم و له شدید خندیدم و خواستم بلندشم بیشتر به خودش فشارم داد کجا جات اینجاس _برم ی چیزی اماده کنم بخوریم نه بابا پول بدم بلخره زبون باز کردی خندیدم _خل نباشو پاشدم سریع لباس پوشیدم و رفتم دستشویی وقتی اومدم بیرون نگام با نگاهش گره خورد صبح بخیر نفسه من _صبح شما هم بخیر آقایی ی بوسه اروم روی پیشونیم حس اون روز صبح از قشنگترین حسای زندگیم بود و واقعا حس میکردم ک من ی روی قشنگ تر زندگی رو میبینم و خداروشکر ک بعد از اون واقعا اینطوری بود نوشته
0 views
Date: August 5, 2019