اولین باری که کون دادم

0 views
0%

اولین باری ک میخواستم کون بدم خیلی تو کف یودم همش با خودم ور میرفتم یعنی روزی سه چهار بار ابم میومد دیگه عادت کرده بودم حتی با فکرش هم دیووونه میشدم خلاصه یه هفته گذشت تا اینکه داییمو دیدم یه پسری ک هم سن خودمه جذاب و بدن درستی داره یه ذره در مورد سکس باهاش حرف زدم اونم خیلی تو کف بود همین ک داشتم سر صحبت رو باز میکردم به کیرش دست زدم و همونجا عاشق کیر کلفت و تمیزش شدم خلاصه بهش پیشنهاد دادم منو بکنه خیلی کنجکاو بودم ک وقتی کیرشو بکنه توی سوراخ کونم چه حسی بهم دیت میده همین ک گفتم نظرت چیه منو بکنی اب از لب و لوچش اویزون شد بلاخره مخش رو زدم قرار شد بریم پشت بوم تا ترتیب منو بده اخ چقد قلبم تند تند میزد لحظه به لحظه حریص تر میشدم ولی همین ک به پشت خوابیدم و شلوارمو کشید پایین چشماش چنان برقی زد ک انگار تا حالا کونی مثله کون منو ندیده چنان با عجله گذاشت در کونم ک داشتم پاره میشدم انگار برق گرفته بود منو سریع خودمو کشیدم ک کیرش در بیاد ولی بعدش ک دردش خوابید چنان مصحور شدم ک انگار بیست سال جووون شدم خلاصه خندید و گفت ک چیه برق گرفت فک کردی درد نداره گفتم نه میدونستم درد داره ولی نمیدونستم تو اینقد کووون منو دوس داری گفت من از طرز راه رفتن تو حشری میشدم اینقد تو کف بودم ک حاضر شدم یه بار به پات بیفتم گفتم کاش زودتر بهت میگفتم خلاصه گفتم دوباره بکن اما اول بذار خیسش کنم گفتم چشاتو ببند و صاف وایسا رو دوتا زانوهام واستادم و به کیرش نگاه میکردم برای من عین بستنی بود دهنم اب افتاد ایندفعه با تموم وجووودم کیرشو خوردم وای بیچاره چه اه و ناله ای میکرد خلاصه پنج دقیقه ای کیرشو خوردم و دوباره به پشت خوابدم ایندفعه قنبل کردم ک راحت تر بکنه ولی بازم یه ذره درد داشت به هر نحوی بود کیرشو تا ته نصفه کرد تو کونم و چند ثانیه ای نگه داشت انگار تمام وجودم غرق شده بود دوست داشتم بیشتر فرو کنه به همین خاطر گفتم بیشتر منتظر بود ک ی دفعه دوباره تا ته فشار داد به هر زوری بود تحمل کردم و یواش یواش شروع کرد به تلنبه زدن اخ چه حالی میداد اینقد منو کرد ک دوبار ابم اومد و اخرش گفتم بریز تو کونم ک همینکارم کرد و لذت منو به اوج رسوند با اینکه کیر خودم بزرگتر بود و تموم مدت سیخ کرده بود بیشتر دوست دارم بدم تا بکنم خلاصه یه تشکر کرد و رفت من موندم و یه شب رویایی با یه ذره کون درد ولی ارزش داشت بعد از اون ماجرا دو بار دیگه هم به داییم دادم تا اینکه رفتم دانشگاه و ارتباطم باهاش کم شد پایان نوشته سفید برفی

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *