اولین تجربه های سکسی من ۱

0 views
0%

تا الان فقط داستان سکسی میخوندم اما الان تصمیم گرفتم خودمم داستان هام رو بگم شاید خوب ننویسم یعنی خوب نتونم توصیف کنم اما سعی خودم رو میکنم 23 سالم هست و ماجرای من ازتقریبا از سالگی شروع میشه تو اون سن که کاملا با دستگاه تناسلی خودم اشنا شده بودم نمیدونم چی شد که بدون اینکه کسی یادم بده خودارضایی میکردم چون از دوستام شنیدم که اغلب یکی بهشون یاد داده ولی من هروقت تنها میشدم تو خونه خودم رو بالشت یا بین تشک میمالیدم تاارضا بشم اون موقع ها ازم اب خارج نمیشد فقط حس ارضا شدن بهم دست میداد که خوشم میومد همینطوری ادامه داشت و کم کم زیاد شد تعداد دفعات خودارضایی من تا سن تقریبا 18 سالگی که پشت کنکور بودم تقریبا هر روز خودارضایی میکردم توی سایت های چت زیاد میرفتم و به واسطه اون چت یه دوست دختر تو سنندج پیدا کردم فقط باهم حرف میزدیم حرف سکسی هم نمیزدیم ولی خب واسم عکس هاشو میفرستاد عکس های بی حجابی میفرستاد ولی لختی اصلا با اینکه سکس چت نداشتیم ولی بهش که فکر میکردم خودارضایی کردن هام بیشتر شده بود کم کم شده بود روزی 2بار نزدیکای کنکورم کات کردیم باهم منم از فاز دوس دختری خارج شده بودم تا دانشگاه قبول شدم تو یه شهر دیگه تو دانشگاه با یکی از همکلاسی هام دوست شدم دختر خوشگلی نبود ولی خب همینطوری دوس شده بودیم دیگه رابطمون بعد از یه سال رسید به حدی که سکس چت میکردیم سکس چت زیاد میکردیم یعنی تو هرفرصتی که هرکدوم برای خودارضایی داشتیم شروع میکردیم به سکس چت و خودارضایی عکس های لختی هم برای همدیگه میفرستادیم عکس از هرجاییش برام فرستاده بود دیگه سکس چت هامون دیگه از حد گذشته بود یه بار قرار گذاشتیم ببینیم همدیگه رو تو پارک نشسته بودیم بعد از نیم ساعت کم کم به سرمون زد که دست همدیگه رو بگیریم جفتمون بار اولمون بود ولی اون تو خانواده ای بزرگ شده بود که براشون حجاب و لمس نامحرم مهم نبود دست همو که گرفتیم یه نگاه بهم کردیم و بعد دوتا دست همو گرفتیم و بعدش کم کم اومد تو بغلم سرم رو گذاشتم رو سرش و یواشکی لباشو بوسیدم دختری بود که خیلی احساساتی بود درعین حال نمیترسید تو اون لحظه من خیلی بیشتر از اون داشتم میترسیدم که نکنه بگیرنمون قلبم شدید داشت میزد اصلا حواسمون نبود که وسط پارک هستیم یهو یه زنه اومد بالاسرمون گفت ما اینجا با خانواده و بچه هامون نشستیم زودپاشین برین تا زنگ نزدم به 110 درکل پارک خلوتی بود ولی خب تو این فاصله 5 دیقه که بهم چسبیده بودیم اصلا متوجه بقیه نبودیم سریع دوتایی پاشدیم و رفتیم به سمت خارج از پارک تو مسیر همه داشتن نگامون میکردن داشتم اب میشدم از خجالت ولی سرمون رو انداختیم پایین و دم در پارک باهم دست دادیم خدافظی کردیم و سریعا برگشتم تو خوابگاه شب شروع کردیم به پیام دادن به همدیگه جفتمون خیلی بهمون حال داده بود قرار شد فردا دوباره همدیگه رو بغل کنیم و ببوسیم ولی اینبار تو دانشگاه چون دانشگاه خیلی بزرگ بود و جاهای خیلی خلوت داشت یه تیکه هایی که دیگه برهوت بود فقط چندتا درخت صبح زودتر پاشدم رفتم تو دانشگاه یه جای خیلی دور که اصلا هیچکس از اونجاها رد نمیشد و دوربینی نبود پیداکردم بهش گفتم اومد اونجا یه جای مناسب پیداکردیم که بتونیم بشینیم سریع اومد تو بغلم و شروع کردیم به لب گرفتن بینش حرف نمیزدیم فقط میبوسیدیم همو یکمی دستم خورد به سینه هاش سینه هاش کوچیک بودن سایز 65 بود فکر کنم ولی واسه منی که تاحالا بدن هیچ دختر رو دست نزده بودم تحریک کننده بود وقتی دستم خورد گفتم اجازه هست گفت نه چند دیقه بعد دوباره اجازه گرفتم و با اصرار قبول کرد همزمان هم سینه هاشو میمالیدم از رولباس و هم لباشو میبوسیدم بلندش کردم از پشت بغلش کردم از پشت هم دوتا سینه هاشو میمالیدم سرمو بردم زیر مقنعش و گردنش رو میبوسیدم اروم بلد هم نبودم چون بار اولم بود ولی با این حال خیلی حشری شده بود کیرم بلند شده بود و میمالیدم بهش برش گردوندم که از جلو ببوسمش یهوووووو یه صدای موتور اومد نگاه کردیم دیدیم یه موتوری داره میاد به سمتمون به طرز عجیبی ترسیدیم نکنه حراست باشه که اگه حراست باشه کارمون زاره سریع از هم فاصله گرفتیم تا نزدیک که شد فهمیدیم اتفاقی مسیرش به اینور افتاده بود کارگرای ساختمونی بودن که دانشگاه داشت جدید میساخت وقتی مارو دیدن رد شدن هیچ کار نکردن ماهم به سرعت فرار کردیم و سریعا از هم جدا شدیم و رفتیم به خیر گذشت هیچکس نفهمید و موقع فرار هم سعی کردیم کسی چهرمون رو نبینه از اون روز قرار شد دیگه این کارو نکنیم چون اگه لو میرفتیم اصلا عاقبت خوبی نداشت فقط سکس چت میکردیم راستی یادم نبود بگم که اون برخلاف میل من با پسرهای دیگه خیلی چت میکرد تو فیس بوک البته با اونا سکس چت نمیکرد ولی دوست میشد و صمیمی میشد باهاشون منم خیلی از این کارش ناراحت میشدم با اینکه بهش گفته بودم شاید مال هم نباشیم و نباید بهم وابسته بشیم ولی نمیخواستم غیراز من با کسی درارتباط باشه رمز فیسبوکش رو داشتم و چندوقت یه بار چک میکردم سر این قضیه خیلی باهم دعوامون میشد ولی اخرش اشتی میکردیم و باز فردا سکس چت شروع میشد جنبه نداشتیم بعد از اون رابطه لب و بغل کردنمون دیگه با کسی چت نمیکرد فقط با خودم بود یه مدت گذشت باز بهش شک کرده بودم که با کسی دوست شده ولی اعتنا نکردم تا اینکه یه شب خودش اومد گفت گفت با یه نفر دیگه دوسته ولی فقط باهم حرف میزنن و هیچکاری هم باهم نکردن و نمیکنن گفت چون میدونستم خودت بالاخره میفهمی و اگه بفهمی بیشتر ناراحت میشی خودم بهت گفتم خیلی کفری شده بودم بدجور اعصابم بهم ریخته بود درحالت عادی که نمیشد 1 ساعت از هم بی خبر باشیم بعد از اون شب 2 روز اصلا جوابش رو ندادم این کارش رو خیانت میدونستم با اینکه اصلا تعهدی بهمدیگه نداشتیم تو اون 2 روز تصمیم گرفتم تلافی کنم خیانتی که بهم کرده بود رو شاید خیانت نبود ولی قبلا بهش گفته بودم که نمیخوام با کسی باشه و گفته بودم که اگه یه بار دیگه بفهمم با کسی هست برا همیشه میذارمش کنار ادامه نوشته

Date: August 18, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *