سلام رضا هستم 19 ساله از اسلامشهر_تهران داستانی که میخوام براتون تعریف کنم ماله 9 ماه پیشه من سوم دبیرستانو تموم کرده بودم هر ساله بعده تموم شدن درسم برای کار میرفتم تولیدی کفش کار میکردم کارگاه ماله پسر عموم بود سنش بالاس 38 سالشه اون سال بخاطره شلوغ شدن بازار قرار شد یه کارگر دیگه هم بگیره که به من کمک کنه أگهی زدو این حرفا بعد فردا صبش دیدم یه خانوم شیک اول صب اومده دمه کارگاه رفتم جلو سلام علیک کردم چهرش عادی بود ولی جذاب از همون اول یجوره خاصی نگام میکرد حرف زدیمو قرار شد از فردا بیاد سره کار فردا صب شد منم مثه همیشه اومدم سره کار خانومه هم اومد سنش بالاتر از من بود مطمئن بودم سی اینا میشه کارو شروع کردیم کم کم باهاش گپ زدم اونم انگار بدش نمیومد اسمش مریم بود 29 ساله متاهل ولی خب اهل دل بود قشنگ میخدید باهم غذا میخوردیم چن روزی گذشتو من سره کارای مدرسه دو روزی نیومدم بعد که صب دو روز بعد رفتم سره کار دیدم انگار مریم ازم ناراحته ساعت یازده اینا شد کارا رو جمع کردیم نشستیم و منتظره سری بعد بودیم یهو چشمم افتاد به مریم دیدم نشسته رو صندلی داره گریه میکنه رفتم جلو گفتم چی شده چیزی نگف بعد ازم پرسی کجا بودی چن روزه شمارتم که نداشتم بت زنگ بزنم ازت بپرسم کجایی چی شده آره با این حرفا شمارمو کشید بعد هر شب اس میداد صحبت میکردیم بعد بم گف اگه بشه داداشم باشیو این حرفا من خندم گرف گفتم داداشی نداریم رک حرفتو بزن گف خب اگه نه و میخوای عشقم باشی منم همه جوره پایم گفتم تا چه حد هستی بعد گف اگه عشقم باشی حتی دوس دارم بات سکس داشته باشم من که اینو شنیدم آمپرم زد بالا آخه منو چه به سکس من یه بچه درس خون بودم که تا اون روز حتی نوک انگشتم به یه دختر نخورده بود بعد هیچی دیگه همه چی انگار جوره جور شد آخره هفته باهم قرار گذاشتیم که بریم کاشان صب ساعت8 رفتیم تا 6 بعد ار ظهر واقعا روزه عالی ای بود تو راه تاکسی تو پارک کلا چسبیده بودیم به هم یه جوری لبمو میخورد انگار گشنس تو پارک نشسته بودیم مشغول بودیم که یهو چشش افتاد به شلوار من خودمم حواسم نبود اصا آمپرم زده بود بالا فجیح یهو دسته دراز کرد و کیرمو گرف بعد گف برو دسشویی یکم بمالش آبش بیاد راحت شی منم پررو پررو گفتم نوچ کاره خودته خخ این شد آقا من افتادم تو این فکر که حتما باید مکان جور کنم اینو ببرم یادم افتاد دره خونه ی مادربزرگم اینا سره گرمیه هوا همیشه باز بود بغلشم مغازشون بود تو راه برگشت آقا رفتم رو مخه این بش گفتم امروز که انقد خوش گذشت بذار کاملش کنیم بریم خونه ی مادربزرگم اینا یکم حال کنیم اولش قبول نکرد و گف پریودم منم اصرار نکردم و سرمو انداختم پایین که مثلا ناراحتم فهمیدم کلان بم خیره شده بعد یهو گف شوخی کردم پریود نیستم این ینی باشه دیگه ینی بریم رسیدیم سره شهرک پیاده شدیم و بش گفتم برو از داروخونه کاندوم بگیر گرفتو با هزار داستان رفتیم رسیدیم خونه بردم طبقه بالا که خالی بود همین که رسیدم کولرو زدم بعد رفتم جلوشو مانتوشو در آووردم مانتوش از این دو تیکه ها بود که یه تیشرت مدل زیرش داشت والا اسمشم نمیدونم خخ خب بگذریم بعد دراز کشیدو منم پیرهنمو دراووردم و رفتم روش مشغلو شدم لب و گرنشو میخوردم کم کم شروع کردم به درآووردن لباساش خواستم که شرتشو دربیارم گف نه نه خودم بعد با دس جلو کسشو گرف نگا نکن تمیز نکردم خخ هیچی دیگه کاندمو کشیدم سرشو به یه تف ریز قناعت کردم آروم کردم تو کسش اصا باورم نمیشد من داشتم سکس میکردم اونقد سوپر نکا کرده بودم دیگه فقط میزدم تو دیگه کاری نمیکردم بعد دیدم ناراحت شد گوشه ی چشاش اشک جمع شد و گف نه انگار تو اصلا حس نداری آقا اینو که گف فهمیدم دردش چیه چسبیدم به گردنش شروع کردم به خوردن لباش و گردنش اونم حال میکرد بعده چن دیقه پاشدم و پشتشو بم کرد و گف از این ور کون تپلش که خورد به تنم حسی شدم درجا آبم اومد پاشدم رفتم دسشویی بعد اومدم دیدم درجا کله لباساشو پوشیده بعد دراز کشیدم کنارشو بغلم کرد یه پامم گذاشتم بین پاهاش بعدش یهو دستشو کرد تو شرتم و شروع کرد به مالیدنه کیرم فهمید که آقا این اصا سیر نشده خخخ بعد آروم دره گوشش گفتم بریم دوره دوم خندیدو گف برو اونو بکش سرش بیا لباساشو درآوورد و دوباره شروع کردیم کله ی دوم دیگه اصا حس نداشتم فقط میکوبیدم میدونستم حالا حالا ها نمیاد خخخ یکم که گذشت از روش پاشدم منو خوابوند و اومد روم اووف چه بالا پایین میپرید داغه داغ بود بعده چن دیقه که دیدم این حرکت بم حال نمیده پاشدم تا خواستم فک کنم چه حرکتی بزنم خودش چار دستو پا شد داگ استایل عاشق این پوزیشن بودم تو سوپرا هم خیلی توپ بود با شوق اومدم سمتش یه تف زدمو شروع کردم به کوبیدن یکم که گذشت دیدم دوره کیرم مایع سفید جمع شده فهمیدم قشنگ ارضا شده یهو دیدم لگبا آها ناله بم گف تموم نشد خخخ منم گفتم نه تموم نمیشه خخخ بعد یکم خودمو سف کردم که آبم بیاد و زیاد اذیت نشه بعده چن دیقه آبم اومد اونم راحت شد باز رفتم دسشویی خودمو شستمو اومدم دیدم مریم نشسته داره گریه میکنه وا ینی چه رفتم جلو گفتم چی شده گف الان چرا برم خونه داش زار زار گریه میکرد بعد گف دراز بکش و اومد بغلم یکم کنارم خوابید بوسیدمشو این حرفا یکم آروم شد بعد راهیش کردم بره خونش شرمنده خیلی طولانی شد دلم نیومد زیاد کوتاهش کنم اگه نظری داشتین آیدی تلم هم همینه ممنون نوشته
0 views
Date: November 11, 2018