من پانزده سالم بود و سوم راهنمایی درس می خوندم آبجی منم سوم راهنمایی بود و همسن من!
بعضی مواقع دوستاشم بعدازمدرسه می اومدن خونه ما!
من که چیزی دراین باره نمی دونستم اصلابهشون توجه نمی کردم الان که فکرمی کنم اصلأعلاقه ای به این کارانداشتم البته بگم که الان ۱۸سالمه!
یه روز یکی ازدوستاش که اسمش مینو بود به دختر یکی از فامیلامون که همکلاسی هم بودن شماره اشو داده بود که بده به من و بگه که از من خوشش اومده!
وقتی شماره روبهم داد تعجب کردم گفتم یعنی با من چیکارداره؟
روز بعدش باهاش تماس گرفتم !
نمی دونستم چی بگم فقط اون حرف می زد،دوستت دارم،ازت خوشم اومده،شبا خوابتو می بینم،خوابم نمی بره و از این کس وشعرا!
گفتم خوب من بایدچیکارکنم؟
گفت نمی خوای منو ببینی؟گفتم چرا باید ببینمت؟گفت دوست شیم!
خلاصه یه روز توی رستوران قرارگذاشت ومنم باهزار بدبختی رفتم همدیگرو دیدیم و گپ زدیم ولی عجب دختری بودخیلی بدن درستی داشت! البته من اون زمان این چیزاشو نمی دیدم! باهم رابطه داشتیم هرازگاهی همدیگرو می دیدیم و من بالأخره لاس زدن رو ازش یادگرفته بودم و همیشه با هم لب میگرفتیم برامون هم مهم نبودکجاییم!
تااینکه من وارد دوم دبیرستان شدم!
اون بعدازظهرها درس می خوند و صبحاش هم تویک مطب منشی بود من ساعت ۱۲ازمدرسه فارغ می شدم ودکتر اونم سرساعت ۱۲ازمطب می رفت مینو هم به بهانه نظافت می موند تا من بیام!
از وقتی که رفته بود تو اون مطب ماکارهرروزمون همین بودکه بعدرفتن دکترمیرفتیم توودروازتوقفل میکردیم!
اوایل کارخاصی انجام نمی دادیم ولب گرفتن معمولی بود!
تااین که بعدازگذشت زمان کم کم راه افتاده بودم همینطوری که داشتم ازش لب می گرفتم دکمه های مانتوشوبازکردم!
یواش یواش شلوارشودرآوردم وبردمش بالای تخت معاینه آقای دکتر!
یه سوتین قرمزرنگ بایه شرت سفیدگلدارخوشگل پوشیده بود!
تامن لباسامودرآوردم اونم شرت وکرستشودرآوردودیگه کاملاسکس شد!
منم شروع کردم به خوردن بدنش خیلی حشری شده بودویواش یواش ناله می کرد!
کسش هنوزسفت بودیعنی CLOSEبود! همینطورکه بدنشومی خوردم و پستوناش اونم کیرمومی خورد!
تااینکه سریع خوابوندمش به پشت تاازکون بکنمش تف کردم ویواش سرشوبردم تو!گفت فرهاد تورو خدایواش جرش نده!
منم اول یواش یواش تلمبه میزدم که اول راه بازشه و یکهوشروع کردم باتمام قدرت زدن و تاته کردم توش!
اونقدرجیغ وداد می کردکه مجبورشدم جلودهنشو بادستم بگیرم تامردم توخیابون نشنون،
خلاصه بعدازچندلحظه احساس کردم آبم داره می یاد سریع درآوردم ریختم روشکمش!
یه چنددقیقه ای روتخت بی هوش افتادیم وبعدش گفتم پاشو من دیرم شده!
باماشینم که تازه بابام واسم خریده بودرسوندمش نزدیکی خونه اش وخودمم رفتم خونه!
اون اولین سکسم با مینو بود و اولین سکسم تو زندگی خیلی حال داد!
بعد از اون روز ما تقریبأ هر روز با هم تو مطب سکس می کردیم امابعد از بیرون اومدن اون ازمطب مجبورشدم چهارباربیرون ازشهرتوماشین خوشگلم کارشوبسازم!