درود دوستان چن وقت پیش ی داستان به اسم سکس ریسکی اما با ارزش و گذاشته بودم حالا میخام اولین سکس واقعی زندگیمو بنویسم واستون محمدم و این داستان واسه 17 سالگیمه هممون تو بچگی دختر خاله و رو مالوندیم یا دست مالی و دکتربازی کردیم اما سکس به معنای واقعی نه پدر من کارش املاکه تو منطقه پایین شهر و همیشه کلید چنتا خونه ی خالی تو قفسه کلیدا بود منم ک اکثرا پیشش میرفتم ادرس خونه ها و بلد بودم چون خودم گاهی مشتری میبردم واس اجاره و بگزریم سه چار تا مغازه اونورتر از دفترمون ی مغازه گالری لوازم خونگی بود ک ی دختر تقریبا هم سن سال خودم توش کار میکرد کون این دختر ا لحظه ای ک دیدمش رفته بود تو مخم و با خودم میگفتم ینی میشه بعد از کلی این پا اون پا چندروز بعد شمارمو نوشتم پشت کارت ویزیت دفترو از جلو مغازش رد شدمو ی نگاه انداختم و کارتو انداختم تو مغازش عین کسخلا خداییش میترسیدم کسی ببینه خلاصه یک روز گذشت و نزنگید روز بعد عصر بعد کلی فکر ب بهونه خرید لیوان رفتم تو مغازشو ب حرف کشیدمش و گفتم چرا زنگ نزدی و گفت چقد کم صبری و رفتم بیرون نیم ساعت بعدش زنگید و شروع کردیم ب اس دادن و اشنایی بیشتر زهرا متولد 72 بود و دوسال ا من بزرگتر بود ی نموره بربری بود ممه های 80 با کووووووووون محشر اولین چیزایی بود ک تو شبایی ک تو ماشین تو کوچه پس کوچه ها با هم ور میرفتیم منو وادار به رابطه بیشتر با زهرا میکرد کار هر شبمون شده بود ک ب بهونه نماز عصر مغازرو ببنده و نیم ساعتی تو کوچه ها بچرخیم و تو ماشین ور بریم تو اون دو سه ماه اول از نظر عاطفیم بهم وابسته شده بودیمو با این ک قیافش زیاد اس نبود ولی دوسشم داشتم شاید فقط عادت بود عادت ب هرشب بیرون رفتن متنفر از ساک بود ولی شبا تو ماشین عاشقونه با کیرم بازی میکرد همه اینا گذشت تا دو سه ماه بعد راضیش کردم بریم یکی از همون خونه خالیا ی خونه بود ک طرحش خیلی تخمیو قدیمی بود اکثرا خالی بود کلید و برداشتم و قبلش رفتم و ی تیکه موکت بردم و بعدش اومدم دنبال زهرا ک بریم وااااای یادم نمیره تو اون سرمای زمستون با ده قدم فاصله ا پشتم میومد ب سمت خونه منم وقتی دیدم کوچه خلوت شد در و باز کردم و پریدم تو خونه و اونم اومد تو قلبم گروم گروم میزد و میترسیدم یکی بیاد و ببینتمون چون خونه فقط و فقط دست املاک ما نبود و املاکای دیگ هم کلید داشتن با همه ی این حرفا دلو زده بودم ب دریا و رفتیم اونجا پشت بند درو انداختم و رفتیم تو اولین اتاق ک ی پنجره ب کوچه داش ا ترس همسایه های بغلیش کنتورو هم روشن نکردم ک ب نور شک نکن و کارمونو تو کور سوی نوری ک ا پنجره کوچه و ستون برقی ک پشتش بود ادامه میدادیم موکت یکم کوچیک بود تا نیم ساعت فقط لبای همو میخوردیم کاپشنمو در اوردمو برعکس انداختم رو زمین ک زهرا سرشو بزاره تا جایی ک میشد فقط لبا همو میخوردیم کلی کار ا تو فیلما یاد داشتم ک فقط دنبال یکی بودم ک اجرا کنمو حالا اماده بود جلوم پالتوشو در اوردمو روش دراز کشیدمو پالتورو انداختم رو خودمون شروع کردم ب لیسیدنش ا گردن تا شکم و برعکس فقط میلیسیدمش هیچ سرمایی حس نمیکردیم ممه هاشو گرفته بودم تو دستمو میمالوندمو نوبتی میخوردم تو اون لحظه حس کردم بهترین لحظات زندگیمو تجربه میکنم با کسی ک واقعا چیزی کم نداش اونایی ک تجربه دارن میدونن کسایی ک رگ بربری دارن بدناشون سفید و بدون ی لاخ مو زهرا واسم شده بود الهه سکس هر چی یاد داشتمو داشتم روش پیاده میکردم دستشو ک گذاشت رو بهشتش شلوارشو در اوردم از اول دس ب شلوارش نزدم چون میدونستم شاید نزاره اما حالا ک مست مست بود اصا حرفی نزد شرتو ک دادم پایین ی کس بی مو و سفید محشر جلوم بود ک من کونشو ب کل فراموش کردم اما چون دختر بود فقط باید حسرتشو میخوردم تا اون لحظه نمدونستم چطوره مزش اما شروع کردم تا دو تا زبون بش زدم دیدم ی جیغ کوچیک زد ک دهنشو گرفتم و نزاشتم صداش بلند بشه فقط میلرزید چشاشو نمتونست وا کنه خوشال بودم ک اینجوری شد میدونستم دفه های بعدم مهمونمه هدفم فقط کردن کونش بود واس همین گفتم برگرد و برگشت گفت محمد یبار اومدم با ته برس امتحان کنم واقعا درد داشته گفتم ایندفه درد نداره بخاب دراز کشید کاندمو زدمو ی تف انداختم ک اول با دستم باش بازی کنم ا همون اول همش میگف درد داره درد داره کم کم ک اروم شد شروع کردم کیرمو بکنم تو هرچی تف و فایده نداشت و نمیرفت ی فشار ک دادم ی جیغی زد ک گفتم الان دیگ همه محل پشت درن منو ب جون کل خاندانم قسم میداد ک محمد باشه بعد الان ن الان ن درد دارم واقعا واقعا با این ک اونروز هییییچ هدفی جز کونش نداشتم چون ته قلبم ی علاقه ای بش بود کشیدم بیرون و با لاپایی ابمو اوردم این گذشتم ک تو اون لحظه واسم یه عذاب بود شروع بسیاری از سکس های بی نظیر من و زهرا بود این از اولین سکسم تو اوج سرمای زمستون 91 نوشته
0 views
Date: March 12, 2020