سلام اسم من سحره 20 سالمه دلم می خواست خاطرۀ اولین سکسم رو با شما در میون بذارم خواهر من تازه نامزد کرده هر روز شوهرش میاد خونمون من طی امسال اتفاقات خیلی بدی برام افتاد که هر کدوم باعث شده روحیم رو از دست بدم با وارد شدن شهرام یعنی همون شوهر خواهرم به خانوادمون زندگیم یه رنگ دیگه گرفت همیشه حواسش بهم بود تا اتفاقی برام نبافته این خیلی به من حس خوبی میاد یکی از این روزایی که خیلی ناراحت بودم منو بغل کرد گذاشت تو بغلش گریه کنم ارومم کرد یه بار دیگه هم خودش تو خونه یه شوخی بد باهام کرد و ناراحتم کرد که بلافاصله اومد تو اتاق و دوباره بغلم کرد منتهی این بار گونمو بوس کرد این چیزا تو خانواده عجیبه چون ما مثلا مذهبی هستیم ولی هیچی نگفتم یه جورایی خوشم اومد یه شب از همین سایت یه فیلم سکسی دان کردم بهم اس داد بشم چت کنیم منم چون می خواستم ببینم چی می خواد بگه قبول کردم بهم گفت من یه برنامه رو دستگاه مودمت وصل کردم می تونم بفهمم چی دان می کنی گفتم خب به تو چه ننمی یا بابامی که به من امر و نهی می کنی دلم می خواست بیشتر حرصش بدم برای همین گفتم تو برو دعا کن همه چی فقط به این فیلم ختم بشه گفت یعنی چی گفتم می خوام برای این که اروم شم سکس داشته باشم مطمئنم همه فکر و خیالام رو از بین می بره گفت به خدا اگه کاری کنی خودم می کشمت گفت انقدر شرف داشته باش خودت پردتو بزن لااقل گفتم نه اون طوری اون لذتی که باید نسیبم نمی شه خلاصه کل کل ما ادامه داشت اخر هم گفت برو به دادنت برس و دیگه جوابمو نداد فرداش متوجه شدم کارش به بیمارستان کشیده اخه کبدش ناراحته و وقتی فشار عصبی بهش میاد حالش بد می شه ترسیدم بهش پیام دادم و گفتم شهرام به خدا دیشب زر زیادی زدم من کاری نمی کنم گفت خفه شو برو گمشو به دادنت برس با هم دعوامون شد بهم گفت برو به اونا که دادی بیا به منم بده چشمام 7 تا شده بود منم که کم نمیارم گفتم باشه بگو کی و کجا گفت همین امروز که مامانت داره می ره پرتو درمانی اخه مامان من سرطان داره من خواهرتو دنبالش می فرستم ما هم کارمون رو می کنیم منم پررو پررو قبول کردم ولی دل تو دلم نبود دستام می لرزید بعد از ظهر شهرام هر کاری کرد نتونست مامان رو راضی کنه که کسی رو باهاش بفرسته بیمارستان حالا مونده بود تصویه حساب من با شهرام خان بهش گفتم یه دقیقه بیاد تو اتاق خواهرم هم اومد ولی من نمی تونستم جلو اون حرف بزنم شهرامم اینو می دونست برای همین بیرونش کرد گفتم یا برنامه رو از رو مودم بردار یا برش دار برو برنامه رو لغو کرد بهم چته تو گفتم یعنی تو نمی دونی گفت نه گفتم اصلا معلوم هست صبح تا حالا چی از تو دهنت در میاد گفت فقط می خواستم بهم ثابت کنم تو دختری نیستی که تو بغل هر کی بری گریم افتاد مثل همیشه بغلم کرد بازم گونمو بوس کرد بار دوم نزدیک لبم و بار سوم لبم رو بوس کرد اول تعجب کردم بهش خیره شدم اون دوباره سرش رو اورد جلو و لبش رو گذاشت رو لبم رو شروع کرد به خوردن این بار منم همراهش شدم وای عجب لذتی داشت گاهی زبونشو می گرفتم تو دهنو میک می زنم دستش از روی کمرم روی سینم حرکت کرد یکم از روی بلیز مالید بعد از مدتی هم دستشو کرد زیر لباسم دستاش با شکمم برخورد حشرم بیشتر شدم می دونستم به پهلوهاش حساسه رو پهلوهاش مانور دادم و براش مالیدم در گوشم گفت نکن دختر شوخی شوخی جدی می شه ها اون وقت واقعا هوس می کنم همین طوریش هم داغ بودیم یه آن فهمیدم خواهرم داره میاد به سمت اتاق که سریع جدا شدیم ولی وقتی دوباره رفت دوباره منو کشید جلو با ولع بیشتری همو بوسیدیم نمی شد بیشتر از این جلو بریم چون خواهرم بیرون بود یکم بعد رفت بیرون اون شب خواهرمو دک کرد و گفت می خواد بخوابه ولی تا 3 با من حرفای سکسی می زد می گفت می خوام مال خودم بکنمت ولی حاضرم بعدا پول عملو بدم منم جو گیر شده بودم گفتم عمل نیازی نیست چون به غیر تو کسیو نمی خوام اون شب کلی حرص خوردم که نمی تونه یه خونه خالی جور کنه خونه خودمون هم که هیچ وقت خالی نمی شد فرداش من بیرون بودم و اون و خواهرم تو اتاق مامانم هم رفته بود پرتو درمانی دیدم خواهرم داره حاضر می شه طوطیمون بیرون از قفس بود گفتم شهرام اول اینو بکن تو قفس بعد برو گفت من جایی نمی رم ابجیت می ره کار داره نفسم تو سینم حبس شد چند حس درونم بیداد می کرد هوس ترس هیجان البته بعد فهمیدم شهرام خواهرمو فرستاده بود پی نخود سیاه چند دقیقه بعد از رفتن خواهرم از اتاق اومد بیرون من کلیپ طنز دان کرده بودم گفتم شهرام بیا اینا رو ببینم اومد کنارم یکی دو دقیقه بعد به خواهرم زنگ زد تا مطمئن بشه حالا حالا ها بر نمی گرده وقتی مطمئن شد گفت بیا خانم خانما اینم تنهایی دیدی جورش کردم با این حرف مطمئن شدم اتفاقی می افته خودشو بیشتر بهم نزدیک کرد یه دفعه منو کشید تو بغل خودش به حالت خوابیده تو بغلش قرار گرفتم بوسه های داغ و اتشینش دوباره شروع شد و البته همراهی کردن های من یهو دلم خواست بیشتر تحریکش کنم برای همین دوباره شروع کردم به مالیدن پهلوهاش شالمو هنوز در نیاورده بودم در اورد و گردنم رو هم خورد در تمام این مدت سینه هامو از زیر لباس می مالید به گردنش عطر خوبی زده بود شروع کردم به خورد گردنش سرشو عقب کشید و گفت نکن سحر حالم بد می شه نمی تونم خودمو کنترل کنم اون وقت اگه سکس بخوام بهم می دی منم اون موقع داغ بودم گفتم اره که می دم شروع کرد به مالید کسم از روی شلوار تازه زیپ شلوارمو باز کرده بود که تلفنش زنگ یه ضد حال به هر دومون ابجیم زنگ زده بود اعلام موقعیت خودشو بکنه شهرامم سر سری جوابشو داد و قطع کرد دستشو لای کس خیسم کرد از اروم اروم مالید رسید به محکم مالیدن طوری که دیگه نتونستم به همراهی تو لب دادن باهاش باشم اه کوتاه می کشیدم اونم لبمو گاز گاز می کرد خیلی از این کار خوشم میومد همیشه دلم می خواست یکی این طوری لبمو گاز بگیره دم گوشم گفت می خوای از عقب امتحان کنیم گفتم نه شهرام می ترسم گفت از چی نمی دونستم از چی می ترسم فقط یه دلهره داشتم تو دلم الکی گفتم می ترسم مامان اینا سر برسن نترس حالا حالاها نمیان با این منو از رو پاش بلند کرد شورت و شلوارمو کشید پایین و بعدشم واسه خودشو کشید پایین برگشتم کیرشو نگاه کردم خدا رو شکر خیلی بزرگ نبود شاید 16 سانت البته مطمئن نیستم از شانس ان ما مامانم زنگ زد همین طور که داشتم با مامانم حرف می زدم کیرشو تو دستام گرفتم و براش مالیدم تا نخوابه چهار دست و پا شدم سوراخ کونم تنگ تنگ بود تا حالا تحربه سکس نداشتم خب این همه داستان سکسی اینجا خوندم که یه روز به کارم بیاد ولی یادم رفت واسش ساک بزنم تا یه ذره اون کیر وامونده لیز بشه یا وازلین بیارم یا لااقل بگم با اب کس خودم لیزش کنه همون طوری خشک خشک کرد تو کونم جیغم هوا رفت کل ساختمون ما خانوادگیه بقیه طبقات عمه ها و عموم هستن خیلی هم گوشاشون تیزه شهرامم اینو می دونست مدام سعی می کرد ارومم کنه ولی مگه می شد خودم جلو دهنمو گرفتم تازه کیرش داشت تو کون نازنیم جا باز می کرد که بازم موبایلش زنگ خورد خواهر مزاحمم بود که شهرام گفت اه چرا انقدر زنگ می زنی دارم با سحر فیلم می بینم نمی ذاری دوباره با کلی دردسر کرد تو کونم شروع کرد به تلمه زدن اما همش کیرش از تو کونم در میومد یه یه ربعی گذشت ولی از اب شهرام خبری نبود تموم تنم می لرزید دیگه نمی تونستم تحمل کنم رفتم جلو و کیرش در اومد خواست دوباره بکنه تو که نذاشتم گفتم دیگه نمی تونم جور دیگه ارضات می کنم بهم محلت نداد منو خوابوند رو زمین نمی تونست کیرشو بکنه تو کسم چون پردم میرفت پاهامو جفت کرد خوابید روم بیچاره مجبور برای این که ارضا بشه کیرشو تند تند می کرد لای قاچ کسم هی دم گوشم می گفت دیدی گفتم درد داره دیدی گفتم نمی تونی تحمل کنی حالا بازم می خوای گفتم اره با تو اره گفت پس چرا الان نمی ذاری تو کونت تلمبه بزنم تا ابم بیاد جوابی براش نداشتم برای این که کم کاری کونم رو جبران کنم زود تر اراضاش تا کسی نیومده شروع کردم به بوسید لبا و گردنش بلیزش رو بالا داده بودم و دستمو رو پشت و پهلوش تکون می دادم ولی نمی تونستم به سینش دست بزنم چون درست به سینم چسبیده بود صدای اه و اوهش بلند شده بود یه ده دقیقه ای هم اون طوری تلمبه زد تا بالاخره ارضا شد تا وقتی که مامان اینا بیان دوباره از هم لب گرفتیم تازه دیروزم دوباره تو اتاقم لب دادم بهش تو همین سایت یه سری عکس از کون دادن بود که یه دختری گفته بود چطوری دخترا حاضر می شن کون بدن اون روز با خودم گفتم واااااااا مگه چیه کی می گه درد داره وقتی با کیر خشک جر خوردم تازه فهمیدم اون دختر چی می گه ببخشید پر حرفی کردم داستان به اندازه داستانی دیگه سکسی نبود ولی لااقل به قول شما خاطرات جلق زنی و خود ارضایی نبود به داستان واقعی بود نوشته
0 views
Date: September 29, 2018