اولین سکس بکمک بهترین دوستم

0 views
0%

سلام عرض میکنم به دوستان سایت شهوانی داستانی که میخوام براتون تعریف کنم از اولین سکسم هست که یکی از برترین سکس های عمرمه که بعد گذشت 10 سال از اون سکس هنوز که هنوزه مزش زیر زبونمه و برام همیشه تازگی داره خب بریم سر اصل مطلب طبق برخی از قوانین سایت شهوانی اسم هایی که تو این داستان ذکر میکنم اسم های جعلی هستش و هیچگونه مطابقتی با اصل داستان ندارد این از مقدمه داستان ببخشید که سرتون رو درد آوردم اسم من مرتضی الان 27 سالمه و استخوان درشت رنگ پوستم سفید و قدمم 185 دوستان داستان برمیگرده به چیزی حدود 10 سال پیش من مجرد بودم و زیادم اهل رفیق بازی نبودم اما یه دوست داشتم به اسم اکبر که یجورایی داداشیم بود و هست یه روز اکبر که خونشون خالی بود به من زنگ زد که مرتضی کجایی و اگه کاری نداری بیا خونمون تنهام بیا حرف بزنیم و باهم بشینیم گفتم باشه الان میام بعد نیم ساعت رسیدم خونشون یه چای گزاشت جلوم و خودشم مشغول شد به اس ام اس بازی بعد یه ربع اس دادنش من دیگه حوصلم سر رفت و بهش گفتم منو دعوت کردی اس بازیتو ببینم گفت دوست دخترمه مرتضی گفتم یه دونه از رفیقاشم جفت کن واس من خلاصه آقا اکیپ ما شد چهار نفره من دو روز اس بازی کردم با این بنده خدا که اسمش الهام بود من تو اس ام اس بازیامون سر سکس و باز کردم روز چهارم قرار گزاشتیم با اکبر قرارمون رو در میون گزاشتم و قرار شد منو اکبر دوتایی بریم سر قرار که اونام دوتایی بیان الهام گفتم رتضی خونه مکانه اگه تمایل داشتید جفت کنید با اکبر بیایید خونمون منو معصومه تو خونمون منتظرتونیم من به اکبر گفتم و اکبرم از خداخواسته قبول کرد خلاصه رفتیم خونشون اکبر با معصومه شیش ماهی رفاقت داشتند اما معصومه به اکبر راه نداده بود و اکبر و تو کف گزاشته بود وارد خونه شدیم سلام علیکمون رو کردیم و نشستیم اولین دیدار من و الهام بود الهام با موزیکی که دستگاه پخش میکرد ده دقیقه جمع رو نگه داشت بعد ده دقیقه من نگران این شدم که ننه بابای الهام بیان خونه الهام استرس رو از چهرم تشخیص داد و گفت مرتضی حس میکنم ترس تو وجودته گفتم والا دروغ چرا آره استرس مامانتینارو دارم گفت نترس رفتن کرج واس مراسم ختم بیانم ساعت 9 10شب میان اون لحظه هم ساعت4بعداز ظهر بود دوستان منو اکبر کنار هم نشسته بودیم الهام و معصومه کنار هم من به شوخی زدم رو شونه اکبر گفتم که اکبر جون پاشو برو بشین کنار عشقت بزار عشق منم بشینه کنارم دیگه باید حتما بهت بگم با یه حالت خنده خلاصه جاها عوض شد و الهام نشست کنارم منم تا اون لحظه اصلا مزه سکس و نچشیده بودم الهامم قدش 1 60 میشد و لاغر اندام نم نم داشت حس سکس وجودمو میگرفت بعد15 دقیقه یه تیکه انداختم که الان دقیق حضور ذهن ندارم که تیکم چی بود خلاصه تیکه قشنگرو انداختم و اکبر و معصومه از پذیرایی رفتن بیرون به الهام گفتم عشقم اینا دستشون به کونشون نرسید میری درو پشتشون ببندی الهام رفت درو بست و برگشت نشست کنارم تو اون حین همین که نشست کنارم دل و زدم به دریا تو دلم گفتم من اومدم واس سکس درجا رفتم رو لبش دمش گرم اونم بدون هیچ اعتراضی باهام راه اومد 5دقیقه لب بازی کردیم بعد 5 دقیقه اینجاش قشنگ یادمه که گفتم الی جون من تشنمه طفلی از شدت سادگیش گفت وایستا برم برات شربت آلبالو بیارم گفتم نه بابا من تشنه میشم شیر میخورم دوهزاریش افتاد دکمه های مانتو رو باز کرد انداختش اونور کرستشم طوری کشید بالا که بیفته بالای پستونش که راحت سینه هاشو دهنم بگیرم وای وای وای که الان دارم تعریف میکنم حالم یجوری شده 10 دقیقه کامل دراز کش سینه هاشو مکیدم بعد ده دقیقه سینه خوردن دستم رفت رو دکمه شلوارش اما با مقاومت الهام رو به رو شدم حالا منم راست کردم از اینور الهام کون انداختنش گرفت آقا شروع کردم به خایمالی کردن بالاخره جوابمو گرفتم و الی خانم شل کرد زمانی که دست به دکمه شلوارش بردم اصلا حالم یجوری شدش که هیچ رقمه قابل توصیف نیست شلوارشو که تا زانو کشیدم پایین برای اولین بار تو عمرم رنگ کوس دیدم داشتم بیهوش میشدم از شدت ذوق دوستان دلشون نخواد ای کوس لیسی کردم ای کوس لیسی کردم تک و تکم نگامو مینداختم تو چهره الهام که میدیدم چشاشو بسته و خفن در حاله فاز گرفتنه بعد مرحله کوس لیسی کردنم گفتم الهام جون گفت جونه الهام گفتم اوپنه گفت وای نه کار دستمون ندی گفتم نه دیگه وقتی بستس دیگه چه غلطی میتونم بکنم گفتم پس میشه برگردی دمر بخوابی گفت نه اصلا راه نداره مرتضی گفتم ازت خواهش میکنم البته اینم بگم که طفلی خودش مونده بود سر دوراهی نه میتونست بده نه میتونست نده آخرش به این ختم شد که تو سوراخش نکنم و منم مجبورا قبول کردم الهام چرخید و دمر خوابید الان دیگه یه جفت کون قلمبه آمادس که زیرم له بهشه منم قشنگ کیرمو لیز لیز کردم و خوابیدم رو الهام چهار پنجشتا تلمبه که زدم یهو به طور ناخواسته سر کیرم رفت رو سوراخ کوس الهام الهام دقیقا عین فشنگ از زیرم خودشو پرت کرد جلو و چرخید رو به صورتم گفت حواست کجاس تو مرتضی گفتم ببخشید عزیزم بخدا یدفعه ای شد حقیقتش از لاپایی زدنم هیچی عائدم نشد گفتم الهام جون عزیزت بزار بکنم تو سوراخ کونت باور کن نمیزارم دردت بگیره الهامم بعده کمی چوس و فس کردن گفت باش اما اگه سر سوزن درد حس کنم تمومه گفتم بهت قول میدم فقط اگه مقدوره برام یه نمه روغن بیار گفت اوکی پاشد مانتوشو انداخت رو شونش رفت بیرونه اتاق بعد بیست ثانیه اومد تو با خنده گفت مرتضی اکبر و معصومه عین خواهر برادر نشستن فهمیدم که اکبر کسخل بازم نتونسته مخ معصوم و بزنه گفتم به جهنم خودمونه عشقه بیا دراز بکش اون قاشقی هم که دستته رو بده به من آقا یه نمه از روغن و زدم رو سوراخ الی و شروع کردم به مالیدن و نم نم هم انگشتمه فرو بردم تو الی بازم چشاش سنگین شدو زیر لبش زمزمه میکرد بسته دیگه بکن لامصب بکن سه تا انگشتم رو که فرو برده بودم تو کشیدم بیرون از روغنی که کنارم بود به نمه برداشتن زدم سر کیرم یه بالشم گزاشتم زیر شکمش که کونش بیاد بالاتر بعد آروم آروم رفتم روش وای چه لحظه ای بود دوست داشتم تو همون لحظه بمیرم بخدا تلمبه زدنم لذتش یه طرف آخ و اوخی هم که الی راه انداخته بود یه طرف من دیگه از شدت وضعیتم تلمبه هامو تند تر و جانانه تر میزدم طوری که اکبر از بیرون گفت مری داداش کون واس خودت نیست کیر واس خودته ها من اصلا نمیفهمیدم که اون چی داره میگه از زیر دستامو انداخته بودم رو سینه هاش فشار میدادم دوست داشتم سینه هاشو از جاش بکنم به قول یسری از بچه ها هار شده بودم بعد پوزیشن رو تغییر دادم سوراخ الی هم خیلی خوشگل اندازه کیرم جا باز کرده بود به گفتم الی خسته شدم میشه بشینی روش اونم گفت باشه حالا چشم تو چشم با الهام الهام بشین پاشو میرفت رو من منم دستم طبق عادت رو سینه هاش یکی دو دقیقه بعد گفت نفسم بریده شد پس آبت چرا نمیاد گفتم دوست داری بیاد گفت آره باور کن خیلی دارم حال میکنم اما کونم خیلی باز شده میترسم راه رفتنم تغییر کنه بابامینا که اومدن بهم شک کنن گفتم پس حله بیا دوباره دراز بکش تا تمومش کنم سر کیرمو اینسری با تف الهام خیس کردم و دوباره کردم توش تلمبه هامو رفته رفته تندتر میکردم که آبم بیاد تمومش کنم تو همون حین تلمبه زدن ازش پرسیدم الهام داری چیکار میکنی جواب داد دارم زیر کیر کلفتت کون میدم بکن مرتضی بکن به جون خودم کل سکسم یه طرف اون جمله آخرش یه طرف کل آب کیر منو اون جمله آخرش کشید بیرون با یه کلمه آآآآآخ جووووووونم آبمو صاف ریختم رو کمره باریکش این بود داستان سکس منو الهام دوستای گلم اگه طولانی بود به بزرگیه خودتون ببخشید حقیرو خواستم جزء به جزئشو براتون توضیح بدم کوچیک همتون مرتضی نوشته

Date: March 21, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *