سال 87 بود و من 35 سال سن داشتم و 9 ماه بود که طلاق گرفته بودم توی اینترنت از طریق یک سایت با یه آقای 42 ساله آشنا شدم یه روز صبح رفتم آرایشگاه برای انجام کارهای خودم که نزدیگ ساعت 11 بود که این آقا بهم زنگ زد راستی من ترانه هستم قدم 170 است سبزه و چشم و ابرو مشکی و اندام خوبی هم دارم موبایلم رو جواب دادم ابراهیم بود من ابراهیم رو 5 ماه بود میشناختم و یک بار هم شام تو رستوران خورده بودیم ابراهیم قد خیلی بلندی داشت تقریبا سفید بود و تنها زندگی میکرد ابراهیم اون روز از من خواست که همدیگه رو ببینیم گفت برای انجام کاری باید یه مدت بره ماموریت ماه رمضان بود و قرار شد برم منزلش کارهام که تو آرایشگاه تمام شد رفتم خونش آنروز یه شلوار مشکی تنم بود با یه تاپ 2بنده نارنجی و شورت و سوتین مشکی ابراهیم بعد از اینکه در را باز کرد و من رفتم داخل یه کم هول شده بود رفت از آشپزخانه میوه و شربت آورد و کمی با هم صحبت کردیم تمام این مدت چشم از من برنداشت تلفنش زنگ خورد وقتی مشغول صحبت بود من هم با دقت بیشتری خونش رو نگاه کردم یک آپارتمان تقریبا 50 متری بود با یه اتاق خواب کوچک توی سالن یک میز بزرگ بود که روش کامپیوتر اسکنر و پرینتر گذاشته بود و یک کتابخانه بزرگ پر از کتاب فهمیدم قسمتی از کارهاش رو تو خونه انجام میده یه دست مبل راحتی داشت و یک میز ناهار خوری 4 نفره رفتم جلوی کتابخانه تا کتابهاش رو ببینم پر بود از کتابهای تاریخی و سیاسی داشتم فکر میکردم که با وجود این کتابها چه آدمی میتونه باشه که از پشت سر به من نزدیک شد و دستهاش را دور کمرم حلقه کرد تا بیام به خودم بجنبم کامل بهم چسبید موهای بلند و مشکیم رو کنار زد و گردن و لاله گوشم رو با زبونش لمس میکرد میخواستم از بغلش بیرون بیام بهش گفتم هیچ متوجه هستی چی کار میکنی اون هم گفت قشنگترین کار دنیا رو همون موقع دستش رو گذاشت رو سینه هام میخواستم به عقب هلش بدم که متوجه شدم اصلا نمیتونم تکان بخورم من رو برگردوند سمت خودش و شروع به بوسیدن کرد و از زیر تاپم بند سوتینم رو باز کرد و تاپ رو از تنم درآورد از چیزی که دیده بود چشمهاش برق میزد یه بدن سبزه با سینه هایی سفت و قلمبه به سایز 85 شروع به لمس کردن سینه هام کرد من هم که بعد از 9 ماه دست یه مرد بهم میخورد بدم نیامد و همراهیش کردم من را بلند کرد و روی میز کامپیوتر نشوند و شروع کرد از گردن تا سینه هام رو لیس زدن به سینه هام که رسید شروع به مک زدن کرد نوک سینه هام رو با دندونش گاز میگرفت حالا دیگه نوبت شلوارم بود دکمه و زیپ شلوار رو باز کرد میخواستم چیزی بگم که دستش رو گذاشت رو لبهام و گفت فقط لذت ببر شلوار رو از تنم درآورد از روی شورت کسم رو نوازش میکرد عجب شانسی هم داشت همون روز تو آرایشگاه کل بدنم رو اپیلاسیون کرده بودم کسم مثل یه تیکه دنبه نرم و قلمبه شده بود شورت رو از پام در آوردو شروع به خوردن کسم کرد کسم رو حسابی لیس میزد با دندوناش چوچولم رو گاز میگرفت و تمام این مدت 2 تا از انگشتهاش تو کسم در حرکت بود با دست دیگش هم با سینه هام بازی میکرد یا انگشتش رو تو دهنم میبرد فکر کنم 15 دقیقه کسم رو حسابی خورد و من کلی حال کردم و یک بار هم به ارگاسم رسیدم سریع لباسهاش رو درآورد و کیرش که ماشاالله با کیر اسب پیوند زده بودن نمایان شد یه کیر داشت 25 سانت یا شاید هم بیشتر و کلفت نوک کیرش رو گذاشت روی کسم و شروع به بازی کرد و همش میگفت توی این مدت چه چیزهایی رو از دست داده مثل وحشی ها شده بود کیرش رو گذاشت لب کوسم و گفت آماده ای قبل از شنیدن جواب با یک فشار هلش داد تو منکه انگار دوباره بکارت از دست دادم یک جیغی کشیدم که نگو دستهاش را گذاشت روی پهلوهام و گفت چقدر کست تنگههههه منکه حس میکردم بدنم دیگه جون نداره خودم رو روی میز کاملا ولو کردم و انگار که تازه راه برای ابراهیم باز شده بود شروع کرد به تلمبه زدن و خوردن همزمان سینه هام خیلی درد داشتم آخه کیرش هم بلند بود و هم کلفت با انگشتش شروع کرد با چوچولم بازی کردن بعد از کلی تلمبه زدن حسابی من را بغل کرد برد روی مبل زیر باسنم کوسن گذاشت و شروع کرد به خوردن کسم بعد دستهاش رو زیر زانوهام قلاب کردو پاهام را کمی بالا گرفت و کیرش رو کرد تو کسم و شروع کرد به تلمبه زدن ابراهیم اصلا تو حال خودش نبود مثل دیوونه ها شده بود یک دفعه بلندم کرد که بریم روی تخت نیمه راه من را به دیوار تکیه داد و به صورت ایستاده کیرش را کرد تو کسم آرنج دست راستش رو زیر زانو پای چپ من گذاشت و پام رو بالا نگه داشت دیگه داشت دردم میگرفت با تمام قدرت تلمبه میزد و من حجم کیرش رو توی کوسم با تمام وجودم حس میکردم رفتیم روی تخت منکه زیر دلم درد گرفته بود به روی شکم روی تخت دراز کشیدم آمد روم و گفت تا حالا دقت نکرده بودم که باسن قلمبه داری خیلی جدی بهش گفتم حتی فکرش رو هم نکن کاملا نشست روم دوتا زانوهاش رو گذاشت از دو طرف کنار ران های پام و کیرش رو گذاشت لای باسنم و کمی حرکت داد میخواستم بلند بشم که نتونستم آخه خیلی گنده بود کیرش رو از عقب به همان حالت که خوابیده بودم گذاشت لبه کسم و با یک حرکت سریع فشار داد تو آهههههههههه چه حسی بود با زانوهاش پاهام رو بسته نگه میداشت و سریع تلمبه میزد حس میکردم کیرش از توی نافم داره میاد بیرون موهام رو دور دستش پیچیده بود و با دست دیگش با سینه هام بازی میکرد گفتم ابراهیم داره دردم میگیره گفت سکس با دردش تو خاطرت میمونه تو حالش رو ببر دو تا دستم رو بردم به سمت پشتم تا کمی به عقب هلش بدم اون هم مچ دوتا دستم را گرفت و مچهام رو گذاشت روی گودی کمرم حالا دیگه اصلا نمیتونستم تکون بخورم دیگه به ناله کردن افتاده بودم اینقدر با زانوهاش پاهام رو بسته نگه داشت و تلمبه زد که یک دفعه حس کردم پاهام خیس شدن بله ابراهیم خان بعد از 1 ساعت و نیم بالاخره ارضاء شدند بعد از اینکه پاهای من رو تمیز کرد کنارم دراز کشید من رو به پهلو خوابوند و شکمش رو به باسنم چسبوند با زانوش بین پاهام رو باز کرد و با دستش که از روی شکمم رد شده بود شروع به بازی با چوچولم کرد گفتم ابراهیم بسه چیکار میکنی گفت دارم با قشنگترین زن دنیا عشق و حال میکنم همون موقع دوباره کیرش رو از عقب کرد تو کسم کسم مثل یه گوله آتیش شده بود اینقدر تلمبه زد و با چوچولم بازی کرد که من تو همان حالت 2 بار ارضاء شدم بعد من رو به حالت سگی در آورد و کیرش رو کرد تو کسم و با سینه هام که آویزون شده بودن بازی میکرد هم تلمبه میزد هم کسم رو میخورد نمیدونست به کدومش برسه انصافا کس خوردنش حرف نداشت خودم به روی پشت خوابیدم اون هم اومد وسط پاهام و کیرش رو کرد تو کسم با دستش هم با چوچولم بازی میکرد و هی کیرش رو تو کسم عقب و جلو میکرد من این حالت رو خیلی دوست دارم زود ارضاء میشم این دفعه هر دوتامون با هم به ارگاسم رسیدیم بعدش رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون توی آینه خودم رو که دیدم متوجه شدم گردی زیر سینه هام و بالای چوچولم داره کبود میشه اینقدر که ابراهیم مک زده بود و گاز گرفته بود اون موقع بود که ابراهیم گفت دفعه بعد یه سری هم تو حمام میریم دوست دارم اون بدن سبزه رو کفی کنم حسابی بکنمش اون روز ساعت بعداز ظهر بالاخره یه چیزی آماده کردیم و ناهار خوردیم بعد از آن روز ما بارها و بارها با هم سکس های سنگین و خشن داشتیم تا 2 سال با هم بودیم الان هم فقط از طریق ایمیل و اون سایتی که با هم آشنا شدیم ازش خبر دارم سکس با ابراهیم بهترین لحظات زندگیم بود نوشته
0 views
Date: March 3, 2025