سلام طاعات و عباداتتون داخل سایت مورد قبول جق باشه ایشالا اولین خاطره ای هست که مینویسم خاطره ای که می خوام براتون تعریف کنم مال سه چار ساله پیشه حدودا اون موقع ما خونمون یکی از شهرستان های کرمان بود شهر نسبتا کوچیک ولی خب همه همو میشناختن به خاطر همین دختر بازی نمیشد کرد بیرون از ترس اینکه داداش یا فامیل دختره ببینه قرار ها هم از راه دور یا تو کوچه خلوت و در حد سلام و احوال پرسی همینم خر ذوق میکرد پسرای هم سن منو که به رفیقاشون پز بدن من دختر بازم سنمون به خونه خالی جور کردن و کص بازی نمیخورد دوست دختر زیاد داشتم ولی خب به همین دلایلی که گفتم هیچکدوم به قسمت سکس نرسید خلاصه اون سال داخل گروه های واتساپ که خیلی رو مد بود کصشر میگفتیم که همه همشهری بودن یه دختره اومد داخل گروه من زیاد توجه نکردم یه ساعت بعدش رفیقم اومد گفت این شماره رو سیو کن من وایبر ندارم برو ببین پروفایل این شماره چیه رفتم نگا کردم دیدم دختره نسبتا قیافش خوبه و گفتم ب رفیقم بعد اون برام تعريف کرد که همین دختره تو گروهه داره روش کار میکنه مخشو بزنه چون یه بار یه دخترو از دستم دراورده بود خواستم کرم بریزم گفتم گا خوردی میخوای مخ اینو بزنی این مال منه خلاصه رفیقم اوکی داد شمارو ذخیره کردم و تو لاین بهش پیام دادم ک گیر نده شمارم از کجا اوردی نمیخواستم بگم از واتساپ برداشتم مث تو کف دخترا بنظر نیام خلاصه پیام دادمو اول یه خورده چس کردو اونجا فهمیدم پشت کنکوریه و از من بزرگتره اسمشم فائزه هسته منم گفتم هم سن خودشم همینجور الکی الکی از رو بیکاری همیشه بهم پیام میدادیم بعد یه مدت خودم حس کردم که از من خوشش اومده من برام مهم نبود چون میگفت که دوس پسر داره بعد اولای زمستون بود که از خواب پا شدم برم مدرسه دیدم یه طومار بلند نوشته از حسش به من که عاشق شده و این حرفا و دوس پسرم نداشته اینجور میگفت من ببینه چکار میکنم دیگ بعدش گوشیش خاموش کرده بود ولی با گوشی مامانش بهم زنگ میزد پشت گوشی گریه میکرد که دلتنگه چندبار همو دورادور دیده بودیم البته چندبارم بین حرفاش نشون داده بود که شهوتیه خلاصه یبار گفت مامانم میخواد بره پیش مامان بزرگم داخل روستا برنامه رو ریختیم روز موعود فرا رسید من کیرو خایه رو صفا دادمو عطر و اینا هم زدم اگه کار به جایی کشید حس خوبی بهش بدم وقتی رسیدم تو کوچه اهسته درو وا کرد علامت داد برم داخل وقتی رفتم داخل اولین بارربود از این فاصله و لباس تو خونه میدیدمش لاغر اندام بود سینه مینه هم تعطیل ولی کون خوبی داشت که از تو شلوارک جینش معلوم بود رفتیم نشستیمو اول یه ذره درباره اینکه چقدر دلتنگ بوده کص گفت بعد گفت رضا میخوای تا اخرش اینقدر با ادب بشینی اومد نشست کنارم دستشو انداخت گردنم منم کم کم صورتمو بردم نزدیک که خودش لبامو خورد من بار اولم بود لب میگرفتم دماغش رفته بود تو دهنم از تو فیلم سوپرا بلد شده بودم گردنو گوششو بخورم یه پنج دقیقه گردنشو رو مبل خوردم و سینه هاشو میمالیدم قبلا تو چت گفته بود که خیلی حساسه روش نفس نفس میزد و میگفت رضا عاشقتم گفت دیگه طاقت ندارم دستمو گرفت برد تو اتاق ننه باباش رو تخت دراز کشدم حالا اون افتاد روم و لبامو میخورد رفت طرف گردنم و زبون زد دیدم خیلی غلغلکم میاد نذاشتم شلوارمو کشید پایین و کیرمو شروع کرد به ساک زدن میگفت چقدر بوش خوبه دندوناش سیم کشی بودن اصلا ساک حال نکردم گفتم شلوارکت در بیار دراورد و قمبل کرد بلد نبود خوب داگ استایل شه لپای کونشو بوسیدم بلند شد رفت وازلین و از میز آرایش برداشت داد دستم گفت حسابی چربش کن منم قشنگ سوراخ تنگشو وازلین زدم کیر خودمم زدم تفم انداختم رو سوراخش بهتر لیز بشه میگفت زود باش بکن میخوام کیر عشقمو حال بدم واااای وقتی کردم توش اولین بارم بود کون میکردم خیییلی تنگ و داغ بود کونش با اینکه خیلی تنگ بود ولی نق نمیزد ک دردم میاد و فلان فقط میگفت محکم بکن عاشق کون دادنم همونجا فهمیدم حرفه ایه بر خلاف من همزمان کصشو میمالیدم و کونشو میکردم یه حس فوق العاده بود تا الان خیلی سکس داشتم ولی هیچی اون نشد همینجور که میکردمش اونم فقط میگفت همیشه همینجور کونمو بکن عشقم از این خرفاش بیشتر داغ کردمو چند تا تلمبه زدم نزدیک بود ابم بیاد گفت وقتی اومد بریز تو کونم میخوام کونم بزرگ شه من ارضا شدمو داشتم ابمو خالی میکردم توش که ایفون خونه صداش درومدو جفتمون خایه کردیم منمن ریده بودم شرتشو پوشیدو آبای کیر من از کونش زده بودن بیرون شرتش خیس شده بود نگا کرد دید زن داییشه که همسایه شونم هست گفت چیری نیست برو تو اتاق داخل کمد دیواری من رفتمو بعد چند دقیقه اومد گفت رفته بیاد بیرون منم از ترس کیرم خوابیده بود گفت هنوز کارت دارم عشقم کیرتو بیدار کن دوباره شرتمو دراوردم دراز کشیدم نشست کیرمو مالید تو چشام نگا میکرد میگفت همیشه کیرتو میخوام مال خودمه دوباره با این حرفاش راست کردمو این دفه ب شکم خوابوندنش حال و انرژی داگ استایل نداشتم در از کشیدم روش و کیرمو کردم داخل و دستمم گذاشتم رو کصش هم زمان با تلمبه ها کصشو میمالیدم خیس خیس بود ابن دفه ابم دور اومد حسابی کردمش نزدیک دو بار ابش اومد منم ارضا شدمو اب کیرم ک دفه دوم از قبل کمتر بود خالی کردم توش بیحال موندم همون جا اونم هی میگفت حسابی حال کرده و همیشه میخواد بیام خونشون و کونشو بکنم لباسارو پوشیدم اونم تا در حیاط همیجور لخت اومد برا بدرقم و اب از کونش چکه میکرد خدافظی کردیم و من رفتم تا یک سال بعدش همیشه حداقل ماهی یکی دو بار موقعیت جور میشد میرفتم کونشو میگاییدم تا زمانی که ما خونمون اومد کرمان اونم ازدواج کرد رفت بندر عباس البته هنوز بهم پیام میدیم و در ارتباطیم هیچ وقت لذتی که با این بردم با هیچ دختر دیگه نبردم نوشته رضا
0 views
Date: April 22, 2019