اولین سکس زندگی ام با ژاله

0 views
0%

سلام نیومدم چرند بگم تو زندگیم یه اتفاق افتاد که دوست دارم بگم اسمم فرشید 19 سالمه و یه پسر مثبت که اصلا اهل سکس و مشروب و اینا نیستم درس میخونم و زندگیمو به آرامی انجام میدم یه دختر رو دوست دارم که واقعا عاشقشم و باهاشم ازدواج خواهم کرد و اصلا به فکر سکس باهاش نیستم اما از دختری بگم که باعث شد به معشوقه ام خیانت کنم یا بهتر بگم خودم باعث شدم و اون یه وسیله بود یه دختر همسایه داریم به اسم ژاله 16 سالشه دو خواهر از منم بزرگتر داره که ازدواج کردن یه پدر معتاد و حشیشی یه مادر نجیب ولی ساده و یه برادر 6 ساله دو تا خواهرش که وضع خوبی نداشتن و ازدواج کردن و این خانم هم به تبع آنها هر روز با یه پسر بود با چندتا از دوستای خودمم دوست بوده خیلی خوشکله واسه همینم تو چشمه رون های زیبا که منو دیوونه کرده کون قلمبه سینه های متوسط و اندام کاملا سکس به اضافه اینکه چهره زیبایی رو هم داره واسه همینم هر پسری دوست داره بکندش و باهاش باشه من یه خواهر هم سن ژاله دام که دختر خوبی و دوست ندارم با ژاله بگرده چون همه چی یادش میده ولی ژاله با با مامانش زیاد میان خونه ما و خونوادشون شهر ما کس وکار چندان ندارن و خواهراشم تهران ازدواج کردن واسه همین زیاد خونه همسایه ها میرن خونه ما هم یکی از همون خونه ها ژاله میومد خونه ما و من به مادرم میگفتم نیاد البته دو شک بودم بعضی وقتها میگفتم بیاد تا بکنمش بعضی وقت ها هم میگفتم نه نیاد خونوادمو از راه بدر کنه چند ماه پیش وسوسه شدم و بهش پیشنهاد دادم که گفت دوست پسر داره و جوابمو رد کرد یه شب اومدن خونمون با مادرش و من داشتم درس میخوندم با یه مانتو و یه شلوار بود بهم گفت افشین فیلم و آهنگ جدید چی داری منم رفتم کنارش و گفتم چی میخوای گفت تهی و ساسی مانکنو از این چرت وپرتها که گوشیو دادم دستش در ضمن اون شب خواهرم خونه مادر بزرگم بود و زیاد اونجا میرفت رفتم نشستم و عوض میکرد آهنگ ها رو مادرش هواسش نبود و چون بهم اعتماد داشت زیاد مواظب نبود دست گذاشتم رو رونهاش وااااااااااااااااااااااااااااااای چیزی که دیوانش بودم دستم بهش خورده بود اونم چیزی نگفت دست گذاشتم رو اون دستهای سفیدش که بازم به روی خودش نیاورد دستمو بردم به طرف گردنش که خودشو کنار کشید و گفت نکن و پاشد گفت مامان میرم خونه کار دارم که رفت و داشتم از عصبانیت میترکیدم چند روز گذشت و بعدش یه روز خواهرم گفت که ژاله میگه هنوز رو حرفش هست که من گفتم کدوم حرف که گفت فقط همینو پرسید که منم خودم به نابلدی زدم و گفتم چرند گفته یه روز تو کوچه دیدمش و باز بهش پیشنهاد دادم و اونم تحویل گرفت و بعد دو روز اس داد و به اصطلاح دوست دخترم شده بود اوایلش نراحت بودم که به معشوقم خیانت کردم ولی بعدش گفتم یه سکس میکنم و ولش میکنم هی بهم چرند میگفتیم از عشق و علاقه و همین چیزا خدایشش حرف سکس نمیزد حتی یه بارم پرسیدم که می خوای باهم راحت باشیم که سه روز گوشیشو خاموش کرد یه ماه از دوستیمون گذشته بود که خونواده میرفتن سفر و منم به به خاطر درس نرفتم واسه خواهرم اجازه گرفتن و رفتن رفتم پیش فرشید دوستم کهه طرح سکس ژالهو مطرح کرد و منم رفتم تو نخش اس دادم بهش و گفتم خونمون خایه میای باهم حرف بزنیم و گفت نمیتونه و بعدش خیلی التماس کردم و اونم گفت باشه و اصلا بحث سکس در میان نبود بهش گفتم به مادرت بگو که میری خونه دوستت و تا شب هم اونجا میمونی و کاردستی مدرسه رو حاضر میکنی به دوستش زهرا گفتیم که مواظب باشه اگه زنگیدن بگه اینجاستو دستش بنده و ولی احتمالش کم بود که زنگ بزنن چون زیادش گیر بهش نمیدادن صبحش ساعت 9 بیدار شدم و رفتم یه خورده تخمه و ایستک و چیپس خریدم واسه پزیرایی بهش زنگ زدم و گفتم درو باز کردم و از پنجره نگاه کردم که کوچه خلوت بود گفتم بیا بیرون که از خونه اومد و مادرش تا دم در باهاش اومد اونم از کوچه بیرون رفت و منم نگاه کردم مادرش رفت تو زنگیدم و گفتم بدو بیا خونه ما که خوشیختانه کسی ندید و اومد تو من یه رکابی و شلوارک پوشیده بودم که رفتم استقبالش و اومد بالا بهش گفتم راحت باش و رفت لباساشو عوض کرد نشستیم یه دو ساعتیو حرف مفت زدیم و بعدش گفتم کد بانو برو نهار درست کن که گفت باشه رفت که مقدار گوشت رو سرخ کرد و با هم خوردیم البته بگم که لباساشو عوض کرد یه تاپ سرمه ای و شلوار لی زیر مانتوش بود که وقتی پا به رونهاش نگاه میکردم کیرم سیخ میشد یه نهارو خوردیم و گفت جمعش کن منم گفتم چشم قربان پاشدم و رفتم سفره رو جمع کردم و تموم شددم اومدم دیدم رو مبل دراز کشده دست به شکش میکشد و گفت چقدر خوردم شکمم بزرگ شده و همینجور دست میکشد رفتم کنارش و دستمو گذاشتم رو شکمش و گفتمنوش جونت بعدش گفتم جای بچمونه قشنگ توپولش کن که گفت پسر یا دختر گفتم شیر پسر گفت من دختر میخوام منم گفتم نه پسر و گفت اگه دوست نداشته باش دختر باشه نمیزارم بچه دار شیم با شوخی این حرفو زد منم با شوخی گفتم چطور نمیزاری به زور بچه دارت میکنم که خندید و گفت من نزارم چطوری به زور بچه دار میشیم گفتم میخوای امتحان کن گفت الان گفتم یادت میدم چوری گفت نمیزارم من دستشو گرفتم و با دست دیگم دستمو گذاشتم دور گردنش کیرم سیخ شده بود زیر شلوارکم و اون دید و گفت اوه اوه چیکار میکنی گفتم خودت خواستی گفت باشه الان نه با دستم موهاشو کنار میزدم و گفتم بهم اعتماد کن که گفت نمیشه گفتم دوستت دارم نه واسه سکس واسه خودت ولی سکس هم لازمه گفت فقط در حد دستمالی باشه من دهنمو گذاشتم تو دهنش و خوردمش چی حالی داشت بعدش از رو شلوار دستمو کردم تو شرتش و مالیدمش و اونم گفت دستت چ سرده و هی دستمو پس میزد که بعدش تاب رو در آوردم و کرستش مشکی بود بعد شلوارشو کشیدم پایین وای یه شرت سبز و یه بدن دست نخورده با رونهایی سفید و گوشتی بعد روش خوابیدم و گردنشو لیس میزدم زیر بفلشو لیس زدم یه گازم ازش گرفتم که گفت دیوانه بعدش بین سینه هاشو لیس زدم و لختش کردم واااااااااااااای چ کسی بود بی مو تازه و باحال کونشو نگو دوسه بار گونه هاشو بوسیدم و بغل کردم اونم از رو شلوار به کیرم دست میزد که من در 3 ثانیه خودم رو لخت کردم وقتی کیرمو دید دستشو کشد کنار و گفت افشین بیخیال مثل اینکه تازه احساس خیانت میکرد منم گفتم بیگیرش که پاشد و ازش دور شد استغفرلله چ بدبختی گیر کرده بودم بالاخره با هزار التماس گرفتش و منم گفتم بخورش که بهم خندید و گفت غلط کردی هرچه التماس کردم گوش نداد من گفتم بزار کستو بخورم که اول نمیزاشت بعد راضی شد دهنمو رو کسش گذاشتم اولین بارم بود خیلی نرم بود و داغ و یه فحش نثارم کرد گفت کثافت و چشاشو بست منم زبون میکشیدم احساس میکردم دهنم رمو ژله است هی لیز میخورد چند دقیقه ای اینکارو کردم و بعد با زبون رونهاشو لیس زدم و بوسیدم خیلی حال داد به کیرم تف زدم و گفتم بزارم تو کونت که نزاشت و با التماس حاضر شد امتحان کنیم که متاسفانه داخل نمیرفت هر کاری کردم نتونستم چون داد میزد و خودشو عقب مبکشید بعد دیدم نمیشه کیرمو گزاشتم بین پاهاش و گفتم پاتو سفت کن و خودمو چند بار مالوندم و بعدش دیدم آبم نمیاد گذاشتم بین سینش که چند رفت و برگش آبم آومد که سریع خودشو کنار زد و با دستما کاغذی پاکش کردم ادامه داستان بمونه واسه قسمت های بعد که کردمش و کسشو پاره کردم فقط شرمنده زیاد سکسی نبود چون واقعیتو گفتم میتونستم مثل بقیه دروغ بگم ولی نگفتم چون شما که دوست ندارید دروغ بخونید اگه نظرات خوب باشه ادامشو میزارم تشکر که تا اینجا داستانمو خوندید نوشته

Date: August 20, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *