سلام من علیرضا هستم 20 سالمه قیافمم خوبه بریم سر داستان من و دنیا با هم همسایه میشیم و تو یه مجتمع بزرگ زندگی میکنیم باهم دوست بودیم دنیا 18 سالشه خیلی هم دیگه رو دوست داشتیم هر روز وقتی همو میدیم همش باهم لب میگرفتیم یه روز خونمون به مدت سه روز خالی شد من خیلی حشری بودم و دوس نداشتم با خودارضایی خودمو خالی کنم تصمیم گرفتم هر جور شده دنیا رو بکشم خونمون باید منتظر میموندم تا عصر نزدیکای غروب بود که زنگ زد گفت نمیای ببینمت گفتم الان لباس میپوشم میام لباسمو پوشیدمو رفتم پیشش یجای تاریک با هم قرار میزاشتیم یکم حرف زدیم بعدش گفت لباشو اورد جلو که باهم لب بگیریم من گفتم نه گفتم خونمون خالیه امشب بریم خونمون راحت تر اینکارو بکنیم اولش گفت نه خیلی اصرار کردم اومد از قیافش معلوم بود خیلی میترسه رفتیم رو مبل نشستیم باهم لب گرفتیم ده دیقه باهم لب میگرفتم دستمو گذاشتم رو کوسش که بمالم دستامو گرفت گفت علی از تو انتظار نداشتم من گفتم عشقم حالم بده درکم کن گفت اگه بخوای اینکارو کنی دیگه هیچوقت باهات حرف نمیزنم خیلی اصرار کردم بازم گفت نه دیگه تاقت نداشتم کیرم شق شده بود مجبور شدم بزور اینکارو کنم یهو دستاشو گرفتم خواست جیغ بزنه زدم تو گوشش گریش گرفته بود بزور اونوریش کردم ساپورتشو با شورتش باهم کشیدم پایین کیرمو دراوردم تف زدم به به کیرم گذاشتم دم کونش گفت علی التماست میکنم نکن خواهش میکنم نکن توجه نکردم سوراخ کونش خیلی تنگ بود بزور کردم تو تا ته رفت دیگه داشت میمرد هق هق میزد جیغ میکشد اما من هی تند تر تلمبه میزدم دیگه حال نداشت اینقد تلمبه زدم که دیگه احساس کردم ابم داره میاد برش گردوندم دماغشو گرفتم تا ته کردم تو دهنش ابمو همش ریختم تو دهنش تا ولش کردم همون جا اوفتاد یکم ترسیدم برندش کردم کونشو پاک کردم کونش خیلی گشاد شده بود بعد نشوندمش رو مبل با دسمال دهنشو تمیز کردم ساپورتو شورتشو کشیدم بالا بوسش کردم کنارش نشستم بغلش کردم گفتم عشقم معذرت میخوام حالم بد بود خیلی دوست دارم یهو خیلی اروم گفت عیب نداره عزیزم درکت میکنم و بعد اون ماجرا دیگه خیلی ارومو قشنگ با هم سکس میکنیم اگه خوشتون اومد بگید تا سکسای دیگم با دنیا رو هم بنویسم نوشته
0 views
Date: May 28, 2019