قتی با نگار اشنا شدم15 ساله بودم اولین دوشت دختر و دوست داشتنی ترن الان 18 سالمه و از دوستی منو نگار 3 سال میگذره امروز 13 دی ماجرایی که تعریف میکنم مربوط به دو روز پیش من الان دارم پیش دانشگاهی میخونم اسمم سینا تنها فرزند خونواده دو روز پیش از امتحان نوبت اول بر گشتیم چند روزی بود که سخت مشغول درس خوندن بودم حوصله نداشتم به نگار زنگ زدم بهش گفتم بریم بیرون رفتیم بیرون تا غروب با هم بودیم بهش گفتم شاید چن روزی نبینمت اخه قرار بود مامان بابام طی یه سفر برن یه شهر دیگه و من برم شهرستان خونه عموم تا روز شنبه امتحان نداشتم بهم گفت بچه میترسی تو خونه بمونی میترسی بکننت این اولین باری بود که این واژه ها رو از زبونش میشنیدم نگار یک سال از من کوچکتره گفتم نه به اصرار مامانم میرم و گرنه دوس دارم تو خونه باشم مامانم بابام رفت سفر و منم قرار بود برم خونه عموم ولی چون عموم مادرزنش فوت شده بود نگار بهم زنگ زد گفت چیکار میکنی گفتم هیچی تو خونم نرفتم شهرستان گفت خوش به حالت گفتم چرا گفت تنها تو خونه با خیال راحت درس میخونی به شوخی گفتم اگه دوس داری بیا این جا گفت نه ممنون پس فردا امتحان ریاضی دارم هیچیم بلد نیستم من که رشتم ریاضی بود گفتم اگه میخوای بیا تا برات بگم گفت نه بیام چیکار خلاصه گذشت بعد از اینکه حرفمون تموم شد یه اس زدم گفتم ضرر کردی نیومدی جواب داد واقعا بلدی ریاضی گفتم اره گفت خوب باشه ساعت 4 ظهر بود بهم زنگ زد که با دوستش میاد خونمون تا هم براش یه ذره درس بگم هم پیش هم باشیم با دوستش اومد از در که اومد تو دستمو گرفت بوسم کرد گفت بچه خوشکل عجب خونه ای دارید من خجالت کشیدم بعد 3 تا چایی ریختم خلاصه ساعت 5 نشد که گفت ما بریم گفتم کجا هنوز که چیزی براتون نگفتم گفت نه دیگه دیره مامانم نگران میشه شب که شد بهم زنگ زد ازش خواستم که بازم بیاد خونمون ولی نه با دوستش گفت حالا تا ببینم منم اصرار نکردم قبلا چند با ر با نگار از رو شلواری سکس داشته بودم شب بهم اس داد فردا میام منم برام عادی بود قصد نداشتم کاری بکنم ساعت 3 ظهر بود نگار اومد گفتم بیا تا بککنمت ریاضی دان در حین اینکه داشتم براش ریاضی میگفتم متوجه شدم که یه نیم نگاهایی به کیرم داره اخه یه خورده بعد از دیدن سینه های نگار ور اومده بود یه چن دقه ای باهم استراحت کردیم گفتم خوب حالا بریم سراغ درس گفت درسو ولش کن عزیزم اومدم اینجا یه کم با هم باشیم درس بهونس منم از خدا خواسته رو مبل دراز کشیده بودم اونم سرش رو پاهام بود دستمم تو موهاش نازش میکردم کیرم خیلی ضایع بودبهش گفت دشویی دارم رفتم دشویی یه کم که کیرم خوابید برگشتم بهم گفت بچه مامانی دیشتو کردی حالا برو بخواب منم گفتم نگار میکنمت ها گفت واقعا میتونی گفتم اره منظورشو فهمیده بودم و هم چنین اونم میدونست دارم به زور خودمو تحمل میکنم رو مبل دراز کشید سرمو گذاشتم رو پاهاش اخ که چه پاهای نرمی با اینکه 17 سالش بود هیکلش به دخترای 22 ساله میخورد یه لب ازم گرفت دستمو انداختم دور گردنش کیرم داشت میترکید بلند شدم هر دو خوابیدیم رو زمین دستمو بردم تو پاهاش کسشو مالیدم حسابی تحریک شده بود یه شلوار لی پاش یو مانتوشو در اورد از یه طرف پستونای نازشو میخوردم از یه طرف کیرم از رو شلوار رو کسش بو یه 5 دقیقه اینور اون ور کردم دیدم تلفن زگ خورد بیخیال شدم بار دوم زنگ خورد رفتم جواب دادم بعد رفتم یه ترامادول 200 داشتم اونو خوردم به نگار گفتم میرم بیرون همسایمون کارم داره برای اینکه ترامادول اثر کنه بعد از 20 دقیقه اومدم دیدم نگار نیست صداش زدم جواب نداد میدونستم یه جایی خودشو قایم کرده یه هو دیدم رو چشامو گرفت گفت تویی برگشتم دیدم کاملا لخت بود منم طوری شلوارمو درا وردم که پا گیر کرد به شلوار خشتکش پاره شد کیرمو گذاشتم تو پاش همینطور لب و سینه هاشو میخوردم و تو پایی باهاش میرفتم بعداز 10 دقیقه دیدم بالای کیرم خیس شد اه نگار ارضا شده یود گفت صبر کن ادامه دادم گفت لا اقل وایسا خودمو پاک کنم خودشو پاک کرد گفت حالا تو هم بیا تمومش کن ازش خواستم که کیرمو بذارم تو کونش قبول نکرد گفت درد میکنه و فلان منم هی اسرار نه خیر فایده نداشت دیگه مثل وحشیا شده بودم به زور کیرمو گذاشتم درکونش اونم دیگه داشت کم کم گریش میگرفت هرچی قسمم داد فایده نداشت گفت ولم کن اصلا میخوام برم گفتم یا میزارم تو کونت یا از اینجا سالم بیرون نمیری گریش گرفته بود به زور قبول کرد یه کم سر کیرمو بردم تو کونش یه داد کشید گفت تو رو خدا سینا با حالت گریه گفت تو رو خدا بذار برم گفت صبر کن الان تموم میشه سر کیرم تو کونش بود خیلی شهوتی شده بودم کیرمو تا اخر فشار دادم دیدم داره گریه میکنه گفت ایییییییییییییییییییییییی ترامادوله تازه داشت اثر میکرد یه لحظه به خودم اومدم دیدم نمیتونم خودمو کنترل کنم هر چی ادامه میدادم ابم نمیومد تموم بدنم شل شده بود گریه های نگار داشت اتیشم میزد هنوز ابم نیومده بود کیرمو در اوردم دیدم خون خونه چش که به خون افتاد تموم بدن لرزید شهوتم ریخت گفتم نگار تموم بیا گفت برو کنار کثافت یه 5 دقیقه ای رفت تو توالت خودشو شست اومد بیرون اونقدر عصبانی بود که سریع کیفشو برداشت رفت منم گفت وای عجب غلطی کردم خونه رو تمیز کردم زدم بیرون هر چی به نگار زنگ و اسمیدم جوابمو نمیده به دوستش زنگ زدم گفت که نگار گفته دیگه سینا تموم شد نمیدونم چی شد و لی الان دو روزه که ازش خبری ندارم به تموم پسرای هم سن خودم توصیه میکنم هیچوقت کار منو انجام ندید نمیدونم چه بلایی سر نگار اومده به هر حال دو روزه خبری ازش ندارم دوستان من سکس نویس نیستم این هم که نوشتم اولین داستان من و بر پایه واقعیات بود امیدوارم خوشتون اومده باشه نوشته
0 views
Date: August 28, 2018
سیکس
من هستم
دوختر تازه