سلام دوستان مستقیم میرم سر اصل مطلب بعد عروسی رفتیم سمت خونه خودمون نمیدونم یه حال عجیبی داشتم استرس داشتم شوهرم اومد طرفم یکم نوازشم کرد اما من داشتم میلرزیدم با اونکه یکسال عقد بودیم و خیلی باهم راحت بودیم اما دلشوره داشتم خلاصه همسرم گفت امشب خسته ای فردا شب با هم می خوابیم منم خیالم یکم راحت شد فردا صبح از خواب بیدار شدم دوش گرفتم اومدم بیرون داشتم لباسامو میپوشیدم که همسرم از پشت بغلم کرد سینه هامو مالید گردنمو میلیسید بازم استرس شب قبل اومد سراغم اما از طرفی همسرمو دوست داشتم دلم می خواست زودتر راه براش باز کنم آخه یکسال از بس مالید لای کسم و سینه هام جفتمون خسته شدیم دلو زدم ه دریا خودمو تو بغلش انداختم اونم همه جامو میمالید و میخورد بعد من نشستم جلوش و کیرشو میخوردم اووووم خوشمزه تر از همیشه از تخماش تا سر کیرشو میلیسید و زیر تخماشو میمالید بلندم کرد و خوابوندم رو تخت و خودش اومد روم سینه هامو میخورد منم سررشو فشار میدادم رو سینم و موهاشو میکشیدم خیلی داشت بهم حال میداد یهو کیرشو مثل دوران عقد گذاشت لای کسم بالا پایین کرد منم با خیال راحت خودمو شل کردم تو بغلش یهو دیدم کیرشو بادست هدایت کرد سمت سوراخ کسم چند بار روش مالید و منم آروم شدم یهو مچ دستم گرفت گفتم ترو خدا آروم آروم بکن توش گفت چیزی نیست دارم فقط میمالم رو سوراخ کوس تپلت خانومم منم خیالم راحت شد و خودمو شل گرفتم یه ضرب تا ته کرد تو کوسم جیغ منم تا آسمون رفت همونجور که کیرشو تو کوسم نگه داشته اومد روم و بوسم میکرد میگفت خودت مال من بودی خانوم خوشگل حالا دیگه وجودت شده مال من همون طور که روم بود کیرشو اروم عقب جلو کرد آروم که شدم کیرشو در آورد کوس منو پاک کرد گفت ببین اوخ شده عزیزم آمپول زدم برات کیرشو هم پاک کرد گفت واسه امشب همین بسه دوست داشتی منم که بی حال بودم با سر تایید کردم اینم اولین شب عروسیمون نوشته
0 views
Date: March 1, 2020