سلام دوستان ممنون كه داستان منو ميخونين ميخوام داستان لز خودمو با دختر خالم بگم اسم من هانيه اس من از بچگي با دختر خالم كه اسمش سحره بزرگ شدم البته اون 3سال ازم بزرگ تره اين داستان مال زمانيه كه من 17 سالم بود بذارين يكم برگردم به عقب خانواده ي ما پر جمعيته و من غير از سحر كلي دختر خاله و دختر دايي دارم سحر خيلي نازه از بچگيم همينطوري بود با اينكه از من بزرگتره اما خيلي باهم راحتيم من اونو از بقيه بيشتر 2س داشتم با اينكه خونمون خيلي دور نيس ولي اگه 1روز نبينمش يا صداشو نشنوم خوابم نميبره ولي ميخوام از داستان لزمون بگم من از وقتي كه 13_14 سالم شد 1نگاه ديگه اي به سحر پيدا كردم آخه ما از بچگي با ميرفتيم حموم من كم كم خودمو تو حموم بيشتر بش ميماليدم اونم فكرشو نميكرد كه من قصد خاصي داشته باشم حتي انقد پررو شده بودم كه روم شد بش بگم پشماي كس و كونمو برام بزنه آخه مال اون هميشه تر و تميز بود منم دوس داشتم م3 اون باشم اونم چيزي نگفت و اين گذشت تا 1روز تو گوشيش فيلم لز پيدا كردم من خودم تو گوشي دوستام ديده بودم اما فكرشو نميكردم اونم اين كاره باشه ما از همه چيه هم با خبر بوديم اما اين چيزا رو از هم قايم ميكرديم طبق گفته ي خودش اما از وقتي كه اون فيلمو ديدم 1فكرايي به سرم زد كه خودمو بش نزديك كنم واسه همين 1بار تو حموم تا داشت خودشو ميشست و حواسش نبود لبامو گذاشتم رو لباش اونم سريع خودشو كشيد عقب و 1سيلي خوابوند تو گوشم داش بم بد و بيراه ميگفت و تهديد كرد كه به همه ميگه منم كه داش گريم ميگرفت بش گفتم منم به همه ميگم چه فيلمايي تو گوشيت هس اون روز بابا مامانم سر كار بودن و كسي خونه نبود اونم دست منو گرفت و همونطور از حموم برد بيرون كلي كتكم زد منم زورم بش نميرسيد كثافت خيلي زورش زياد بود منم افتادم به پاش و التماس كردم ولي اون گوش نميكرد تا اينكه صداي آيفون در اومد اونم سريع منو برد تو حموم تا ضايع نشه لباسامونو پوشيديم و سحر درو وا كرد 1هو ديدم خالم با شوهرش اومده سحرم ماس مالي كرد كه تو حموم بوديم وا3 همين دير درو وا كرديم اونام چيزي نگفتن منم رفتم تو اتاق سحرم سريع اومد تو اتاق اول منو بوسيد منم محلش ندادم بم گف اگه قول بدم ببخشمش اونم با من لز ميكنه البته اين طوريم نگفت منم كه تو كونم عروسي بود قبول كردم اون شب كه اونا رفتن تا صبح خوابم نبرد 2هفته بعد ديدم بم اس داد كه برم خونشون زنگ زدم بم گف خونشون خاليه منم زود رفتم خيلي استرس داشتم تا رسيدم ديدم لباساي سكسي پوشيده تا من به خودم بيام ديدم منو لخت كرده داره ازم لب ميگيره منم خودمو سپردم بهش آروم آروم اومد سمت پستونام منم كه تو آسمونا بودم بعدش اومد سمت كسم كلي داش ميليسيد آه و اوه 2تامون در اومده بود 1هو از زير بالش 1 خيار نازك در اورد منم ترسيدم ولي چيزي نگفتم ميخواستم خودمو حرفه اي نشون بدم بعد رف 1كرم اورد منو به حالت سگي چرخوند و كرمو ماليد در كونم از ترس داشتم ميمردم ولي اون كارشو بلد بود اول 1انگشته كرد تو كونم خوشبختانه ناخوناشو گرفته بود خيلي درد نداش ولي خيلي حال ميداد بعدش 2 انگشته و بعدش 3 تايي نامرد تا ديد چيزي نميگم و دارم حال ميكنم بدون مقدمه خيارو تا نصفه كرد تو كونم با اينكه من زياد خودمو انگش ميكردم ولي واقعا دردم گرف اما زود دردم به حال تبديل شد همش نقش مفعول داشتم گفتم بسه ديگه تو بيا من بگامت ولي آشغال قبول نكرد همينطور تلمبه ميزد بعد خيارو در اورد و با زبون افتاد به جون كسم انقد ليسيد تا ارضا شدم بعدشم پرو پرو منو فرستاد برم نوشته
0 views
Date: August 22, 2018