اولین وآخرین اشتباه

0 views
0%

چی میشد زمان برمیگشت به عقب و من میتونستم این خطای بزرگمو جبران کنم اشتباه من از دیدن فیلمهای سوپر وخوندن این داستانها شروع شد اسمم کامرانه و 20سالمه تقرییا چهرم معمولیه و اندام متوسط دارم خانواده کم جمعیتی داریم من و مادرم باهم زندگی میکنیم و یکی از خواهرام به فاصله ی ربع راه هم محله هستیم خواهرم ی دخترداره13ساله اسمشم سمانه س کار من شده بود صبح تا غروب کار کردن و شبها سرگرم فیلم و این داستانها بدجور معتاد شده بودم به فیلم و جق روزها و رفت وامد تا اون روز نحس خودشو نشون داد انقدر این داستانهارو خونده بودم که دیگه باورم شده بود سکس بین دایی و خواهرزاده راسته اون روز تلخ شروعش با مرگ برادره صاحبکارم شروع شد و مغازه واسه7روزی تعطیل شد روز 3بود که توی خونه مشغول سرم تو گوشیم بودو داشتم یکی از داستانهارو میخوندم که مادرم گفت من میرم خونه خالت منم بهونه اوردم که میمونم ک برم مسجد واسه3برادره صاحبکارم گذشت ساعت 3شدورفتم مسجدو4ونیم برگشتم خونه حدودساعت 5بود که دختر خواهرم زنگ زد که منم تنهام اخه خواهر ومامانم باهم رفته بودن خونه خالم سمت یافت آباد دامادمونم تا دیر وقت بنگاه کرج وایمیسه و تا برسه خونه ساعت10شبه تازه اگه خلوت باشه سمانه گفت پاشو بیا اینجا شام من و سمانه چون تقریبا هم سنیم باهم رابطه گرمی داریم پاشدم درو بستمو رفتم پیشش زنگ زدمو درو باز کرد رفتم تو نمیدونم چرا اونروز انقدر شهوتم زده بود بالا همیشه تیشرت و شلوار پاش بود ولی اونروز انگار اندامش بیشتر به چشم میمد نشستیم و مشغول خوردن پفک شدیم که من خریده بودم ساعت شده بود7که گفت بیا یه فیلم ایرانی دارم ببینیم منظورش لاک قرمز بود من اصلا حوصله فیلم ایرانی نداشتم یه نیم ساعتی گذشت گفتم تو ببین من میرم پای کامپیوترت ورق بازی میکم نشستم ورق بازی کردن بیچاره اونم خورده بود توی ذوقش و خاموشش کرد اخه خودش دیده بود قبلا بخاطر من فیلمو گذاشت که منم حوصله نداشتم امد تو اطاق و نشستخ رو تختش و حرف دوستاشو ومدرسه و فامیلو زد عجیب نگاش میکردم شهوتی میشدم منم رفتم کنارش نشستم و مثل همه داستانها شروع کردم حرف زدن و دوست پسر و دوست دختر سمانه گفت اخه دوست چ معنی میده یهو خر شدم گفتم خب واسه قبل ازدواج بد نیس ادم ی تجربه کوچیک داشته باشه بیچاره سر از حرفام در نمیاورد ازبس پرت وپلا میگفتم اون شب تا قبل امدن مامانم اینا حسابی چرت وپرت گفتبم و منم به خیالم دارم امادش میکنم حاضر بودم فقط بمالمش همین اخه دوست دختر نداشتم چون وقتشو نداشتم ازصبح تاشب کار بودم چون پدر ندارم و خرج زندگی زیاده منم کمک خرج 3شدم خلاصه اون شب گذشت و منو سمانه بارها راجبه دوستیها حرف زدیم چند ماهی گذشته بود که نزدیکه امتحانای خرداد سمانه بود که ی شب دامادمون امد خونمونو گفت پدرش حالش خوب نیست و باید برن همدان با خواهرم و سمانه رو اوردن اینجا که هم تنها نباشه هم درس بخونه یروز از رفتنشون گذشته بود که صبح همسایمون امد به مادرم اصرار که بیا بریم شاه عبدالعظیم همه زنهای همسایه میخواستن برن خلاصه مادرمم الویه درست کرد و با کلی سفارش بما ساعت12بعدظهر رفت جمعه بوداز وقتی رفت نمیدونم چرا کسخل شدم به هربهونه با سمانه حرف میزدم که زد بسرم با گوشیم فیلم ببینم سرم تو گوشیم بود و اونم سرش تو کتابش که گفت چی میبینی که صداشو قطع کردی گفتم هیچی امد ببینه گوشی رو سریع صفحه رو بستم ی لحظه ناراحت شد منم گفتم اخه خوب نیس شاید دوست نداشته باشی گفت حالا ببینم چی بود دادم گوشی رو بهش تا چشمش ب فیلم افتاد چشاش درشت شد گفت اینا چیه میبینی گفتم فیلمه معلوم بود تاحالا ندیده بوده گوشی داد و از خجالت هیچی نگفت منم حشری شدم و گفتم چیه مگه بیا ببین ی قشنگشو دارم چند بار گفت زشته ک رفتم کنارشو رفتم تو مخش ک بیا خودتو لوس نکن بین خودمون میمونه اونم انگار وسوسه شده بود ببینه بیچاره چشم و گوش بسته بود و منم حشری یه فیلم توپ کم سن پیدا کردم و نشستیم دیدن یکم ک گذشت رفت دستشویی و امد انگار قلبش به طپش افتاده بود ونمیخواست ببینه پسره داشت کسو دختررو میخورد و اینم سرش پایین گفتم ببین بابا طبیعیه نمیدونم چرا خرشدم و دست گذاشتم رو پاش گفتم میخوای از تورو ببوسم یهو گفت چیو منم گفت نازتو ی لحظه بلند شد گفت میرم خونمون ک دستشو گرفتم و گفتم نرو دستام میلرزید واونم همینطور التماس کردم بشین و انقدر گفتم و گفتم و التماس کردم ک اونم ک حشری شده بود گفت فقط یبار ازبس قسمش داده بودم ازبس التماس کردم دو ساعتی گذشته بود همینطور ک داشتیم ادامه فیلمو میدیدم دست گذاشتم روی نرمی گوشش و بوسش کردم معلوم بود اونم داره میترکه از شهوت بهش گفتم همین یبار بین خودمون میمونه و تاابد نمیگم دیگه چشاشو بست منم خوابوندمش رو زمین و یه بالشم گذاشتم زیره سرش شروع کردم مثل فیلمها گوششو بوس کردن و دست کشیدن رو گردنش دستم ک رفت رو سینه ش سریع دستاشو گذاشت جلو صورتش از خجالت منم حشرم زد بالا و در گوشش گفتم میخوام سینه تو ببینم و بخورم دیدم هیچی نگفت تیشرتشو دادم بالا تا سوتینشو دیدم شروع کردم از روش بوس کردن دست کردم زیر کمرش و بندشو باز کردم بیچاره اصلا دستشو از جلو چشاش برنمیداشت فقط اروم گفت ن منم سوتینو در اوردم و دوتا سینه اندازه پرتغال امد جلوم همین که دست گذاشتم روش آبم پاشید تو شرتم شروع کردم بوسیدنش تا نوک سینه شو کردم دهنم یهو پاشو جمع کردسمت شکمشومعلوم بود داره لذت میبره خلاصه ی 5دقیقه ای داشتم نوکه سینه هاشو زبون میزدم و محکم میک میزدم ک اروم از بین دستاش گفت ارومتر با انگشتامونوکه سینه شو مالیدم و بااون دستم دستاشو از صورتش برداشتم ولی چشاش بسته بود لبمو گذاشتم رو لبش چشاشو باز کرد اصلا نمیدونست چیکار کنه فقط من میبوسیدمش گفتم دهنتو باز کن زبون زد به زبونش که اونم یکم انگار یاد گرفته بود البته فقط بلد شد لبمو میک بزنه باز من آبم امد نمیدونم چرا ولی شرتم خیس خیس شده بوداز آب کیرم تاحالا تجربه نداشتم و دوست داشتم هرچی زودتر کسشو ببینم باز فیلم کم سنو زدم ازاول امد و گوشیمو دادم بهش دقیقا از همونجایی اوردم که پسره داشت کسه دختررو میخورد گفتم سمانه چشاتو باز کن اینو ببین تادید همونه گوشیو گرفت منم در گوشش گفتم بذار نازتو ببوسم مثل این فیلمه و بخورم ک گفت وای ن گفتم همین یباره بازباالتماس گفتم که تورو خدا من حالا ندیدم و توام حال میده فقط گفت میاد یهو مامانی بیچاره میشیم گفتم نترس اونجا ترافیکه زوتر از6نمیان هیچی نگفت گفتم قبوله قلبش مثل گنجشک میزدمعلوم بود هم میترسه هم شهوت نمیزاره نه رگه یکم ک دیدم ساکت شد و سرش تو گوشه دست بردم سمت شلوارش ک یهو دست گذاشت از رو شلوارش رو کسش و باز گفت ن منم ک حشری شده بودم گفتم فقط یه بوس ازش کنم تا دستشو برداشت با دوتا دستم شلوارو شرتشو دادم پایین صورتش لبو شد کسش کمی مو داشت ولی جذاب و دیدنی بود شرت صورتیش که غرق خیسی و آب شهوت بود قشنگ تا زانو دادم پایین ک خواستم کامل درش بیارم گفت فقط یه لنگشو دربیار ک مامان بزرگ امد زود بپوشمش صداش در نمیمد بیچاره لرزش هم توی صداش بود هم دستاش و بدنش وای شلوار ک یکیشو در اوردم و رفتم وسط پاش خوابیدم ک لحظه فشار کیرمو زمین 100برابر شد و باز آبم امد نمیدونم چرا اونروز انقدر زود آبم میمد پاشو از هم باز کردم وزبونمو گذاشتم وسط چاکه کسش همشو از دیدن فیلمها یاد گرفته بودم زبون اولو که زدم پاشو جمع کرد سرمو لای دوتا پاش فشار داد منم شروع کردم بوسیدن کسش زبون میزدم اون گوشت اضافه رو میک میزدم سمانه شده بود استخر و من شناگر غرق در شهوت بود و هر چند لحظه سرمو با پاهاش ب سرم فشار میاورد حدود20دیقیه ای گذشته بود و سمانه گفت بسه پاشیم بدجور ناله میکرد بدجور اب میداد گفتم سمانه اینهمه من بهت حال دادم نمیخوای منم یکم حال کنم گفتم منم میخوام مثل تو حال کنم گفت چیکارکنم خب برات رفتم کنارش خوابیدم و دستمو گذاشتم رو کسشو مالیدنو شروع کردم دستشو بردم تو شرتم یهو مثل برق گرفته ها فشارش دادو منم لبمو چسبموندم رو لبش گفتم دستتو بالا وپایین کن گفتم میخوای ببینیش گفت ن روم نمیشه گفتم منکه ماله تورو خوردم توام ببوس یهو یادم افتاد چند بار ابم امده تو شرتم گفت بلند نشو الان میام سریع رفتم تو دستشویی کیرمو شستمو امدم شرتو عوض کردم امدم پیشش گفت بسه رود باش الان میاد مامان بزرگ شلوارمو کشیدم پایین و گفت بخورش نمیدونست چیکار کنه بهش گعتم دهنتو باز کن تا کیرمو کردم دهنش اوق زد گفت ن نمیتونم دیدم پشیمون وعصبی میشه گفتم پس بمالم به نازت گفت ن ن خطر ناکه گفتم نترس نمیخوام بکنم توش که دیکه چیزی نگفت شرتم و شلوارمو در اوردم افتادم روش ولی ن کامل شروع کردم مالیدن به هم کیرم ب کسش ک میخورد میخواستم بترکم نشستم روبروی کسش و سره کیرمو میمالیدم ب چاک کسش خیس شده بودیم هردو گفتم خوبه طبق معمول دستاش رو چشاش اصلا نگاه نمیکرد ک نمیدونم چرا یهو خر شدم سر کیرمو گذاشتم رو سوراخ کسش اروم ی فشار کوچولو دادم داشتم از شهوت منفجر میشدم دوس داستم تااخر بکنم تو کسش ولی میدونستم هردومون نابود میشیم اونم خیلی خوشش امده بود چون چیزی نمبگفت من فقط سره کیرمو میکردم تو و در میاوردم یهو فشار بیستر دادم ک جیغ زد گفت بسه درد گرفت هیچی خون نیمد اخه سرشم نرفته بود کامل گفتم 1دقیقه دیگه توروخدا گعت زود باش بسه اشکش در امده بود حالا ک این همه کس و سینه شو خوردم داره گریه میکنه منم کیرمو مالیدم دوباره به کسش چندبار کیرمو زدم به اون گوشت اضافه کسش ک دبدم باز خیس شد کسش منم آب شهوتم از کیرم میچکید وسوسه شدم و سر کیرمو کردم باز تو کسشو و شروع کردم همونجا لالا وپایین ک یهو آبم امد سمانه گفت شاشیدی روم بیچاره انگار نمیدونست اب کیر چیه خلاصه دیگه جون وحال نداستم توی کمتراز 40دقیقه من 5بار ابم امده بود پاشد رفت دستشویی و امد گفتم حال داد دوس داشتی فقط سکوت کرد و رفت سر کتابش نوشته

Date: July 13, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *