سلام امیدوارم از داستانم خوشتون بیاد نمیدونم چرا ولی دوست داشتم بنویسم و کنجکاو بودم در مورد نظرتون اسم ها مستعار است و نظر هرکس نشانه شخصیت اون شخص است داستان کاملا واقعی است اسم من نفس 18 سالمه وقدم 170 وزنمم 65 بدن گوشتی دارم پوستم سفیده و باسن خوشفرمی دارم و سینم 75 البته اگه تعریف نباشه این داستان برمیگرده به دو سال پیش چند وقتی بود تو یه سایتی که همشهریام بیشتر اونجا بودن اسم سایت و اهل کجا هستم رو نگم بهتره عضو شدم تو عمومی میحرفیدم با بچه ها گرم میگرفتم ادم شوخ طبعی بودم یه چند باری یکی از پسرای عضو چت روم بهم پیغام میداد با هاش بیشتر صمیمی شدم و تا اینکه بهم پیشنهاد دوستی داد اولش قبول نکردم راستش چون تا اون موقع با همشهری خودم دوست نشده بودم اگه دوست پسری هم داشتم همش مجازی بود و الکی بوده اول ترسیدم و قبول نکردم اسمش داریوش بود 28 سالش بود گفت نمیخواهم اذیتت کنم یکی دو بار بحرفیم تلی اگه خوشت نیومد دیگه مزاحم نمیشم راستش از اونجایی که شوخ طبع بود قبول کردم و شماشو گرفتم یه چند باری حرفیدیم معلوم شد یه کوچه بالاتر از ما زندگی میکنن برام خیلی جالب بود از اونجایی که شهرمون خیلی بزرگ نیست ولی اون منو میشناخت ولی من نه میگفت که همولایتی هستیم و این جور چیزا ولی باز من نمیشناختمش یه بار قرار گذاشتیم که از دور همو ببینیم اوایل قبول نکردم ولی بعدش قبول کردم اون میگفت خیلی منو دوست داره از وقتی هم که منو دیده بود همش از اندام تعریف میکرد و میگفت که عاشق انداممه این موضوع ادامه داشت و ما هر شب تو یاهو چت میکردیم اون خیلی دوست داشت باهاش بیرون برم و حال کنم و لی من قبول نمیکردم تا اینکه مامان بابام قرار شد برن تهران برای یه کاری و دو روزی برنمیگشتن و خاله و مامان بزرگ اومده بودن خونه ما پیش من من با خالم خیلی راحتم اون شب که تو یاهو با داریوش حرف میزدم گفتم مامانم اینا رفتن تهران و تا اینو گفتم گفت بزار امشب بیام پیشت خیلی خواهش و تمنا کرد و من یکم میترسیدم ولی خیلی دوس داشتم به خالم گفتم به زور موافقت کرد و گفت فقط در حد چند دیقه منم قبول کردم و به داریوش گفتم اونم گفت که یه دوش میگیرم و میام ساعتای 2 نصف شب شد بهم زنگ منم بهش گفتم که مامان بزرگ خوابه و خونه ما یه زیر زمین خیلی تر تمیز داشت و بریم اونجا ببخشید ولی اونجا تنها جایی بود که میتونم بهت پیشنهاد کنم گفت اشکال نداره و قبول کرد درو براش باز کردم و اومد تو یه سلامی کردیم و رفتیم تو زیر زمین واقعا خوشتیپ شده بود بوی عطرش ادمو مست میکرد دستمو گرفت و من وبه سمت خودش کشوند و گفت چرا دستات میلرزه گفتم یکم میترسم گفت من پیشتم خب چرا میترسی و محکم بغلم کرد دوست نداشتم ازش جدا بشم یه صندلی گذاشتم گفتم تو بشین رو صندلی گفت نه تو بشین من جلوت زانو میزنم و همین کارو کردیم یکم باهام حرفیدیم و تو این مدت دستام تو دستاش بود همش دستامو نوازش میکرد و میگفت خیلی خوشکل شدی من یه تاب سفید و یه ساپورت مشکی پوشیده بودم بدون شورت البته با یه سوتین کرمی رنگ گیپور داریوش به چشام نیگا میکرد گفت دیگه طاقت ندارم و نمیتونم از این لبا و اندام خوشکلت بگذرم اول بوسم کرد گفتم فقط بهت لب میدما از این بیشتر نه لباشو و گذاشت رو لبام و چند بار بوسید و اروم لبامو خورد و منم همراهیش میکردم زیاد بلد نبودم ولی برای اولین تجربه عالی بوود لباش رو از لبام جدا نمیکرد و اروم لبامو میخورد و زبونمو میک میزد تا چند دیقه فقط لبامو میخورد واقعا هات شده بودم و سر پا ایستادیم شروع کرد به خوردن گردنم و لباشو رو گرنم میکشید و دست منو برد گذاشت رو کیرش و با یه دستشم کوس منو اروم میمالید دیگه واقعا حشری شده بود و گردنمو و با لباش خیس خیس کرده بود و اروم دستشو همه جا بدنم میکشید و ممه هامو میمالید ولی انگار تشنه کوس بود ازم خواست ساپورتمو بکشم پایین قبول نکردم خیلی زود زد و التماس کرد دستشو تو ساپورتم میبرد و کوسمو میمالید میگفت میخواهم فقط کوس خوشکلتو ببوسم اووووف کوسم خیس خیس شده بود و ساپورتمو کشید پایین و من چون عادت ندارم اصلا شورت بپوشم تو خونه کوسم بیرون افتاااد یه جووونی گفت و منو رو صندلی نشوند و پاهامو باز کرد و شروع کرد به خوردن اوووووف واقعا حالم بد شده بود چند باری فیلم سکسی دیده بودم دستمو گذاشتم رو سرشو و فشارش میدادم همه کوسمو میمکید ناله های ریزی ازم سر داده بود و دهن کوسیشو اورد گذاشت رو لبااام و یکم لب گرفتیم کیرش وحشتناک سیخ شده بود و میگفت نمیخواهم بکنمت از بس ظریفی فقط میخواهم بخورمت من بلند شدم گفت نیم تنه بالاتو بنداز رو صندلی میخواهم از پشت کون و کوستو بخورم منم همین کارو کردم کوس خیسمو و زبون میکشد و میلیسید واااای داشتم دیونه میشدم بیییشرررف خیلی خوب میخورد انگشتشو خواست تو کونم بکنه که از بس تنگ بود نکرد و من کونمو سفت نگه داشت هبودم دیگه بیخیال شد به ساعت گوشیش نگاه کرد گفت خالت ده بار زنگ زده و اس داده که تمومش کنید یه ساعته داره چی کار میکنید گفتم وای یه ساعت شد انقدر تو اوج لذت بودیم نفهمیدیم که چی شد گفت عاشقتم خوشمزه من من ارضا شده بودم ولی داریوش نه یکم از رو شلوار مالیدم کیرشو وااای عین چوب شده بود لباشو باز گذاشت رو لبام منم زیپ شلوارشو کشیدم پایین کیرش تو شورتش داشت میترکید یکم هردوتاشو داد پایین اووووف برا اولین بار داشتمم واقعی کیر میددیدم هم خوش فرم بود هم سیییخ عین فنر از شورتش زد بیرون با دستم یکم مالیدمش و از ت وفیلم یکم ساک زدن یاد گرفته بودم سر کیرشو تو دهنم گذاشتم و میک میزدم اروم یکم تو دهنم فشار داد چند بار عقب جلو کردم و میمالیدم براش و تخماشم مالیدم تا اینکه ابش اومد اوووف نخواست ازم بخورم منم نخوردم ابش ریخت رو زمین یه دستمال از جیبش دراورد کیرشو تمیز کرد و ابی که رو زمین ریخته بودم تمیز کرد محکم منو بوسید گفت خیلی دوست دارم ممنون عشقم بدجوریت و کفت بودم من هم ازش معذرت خواهی کردم به خاطر اینکه نشد بریم تو اتاقم و راحت باشیم همو بوسیدیم و یه لب کوتاه گرفتیم و رفت هیچی بالا رفتم ساعت نزدیکای 3 و نیم بود خالم کلی فحشم داد که چی کار میکردید و این همه مدت و گفتم فقط یه لب بوده گفت اره جون خودت و خلاصه خالم فهمید بعد اون فهمیدم که زن داره بد جوری داغون شدم یه بار خواهش وت منا کرد که جواب تلفنشو بدم و لی قبول نکردم و یکم عذاب وجدان داشتم که اگه میدونستم زن داره هیچ وقت باهاش دوست نمیشدم و خلاصه باهاش بهم زدم ولی گاهی میبینمش که همش بهم زل میزنه ببخشید داستان طولانی بود امیدوارم خوشتو ن اومده باشه و البته این اولین واخرین معاشقه من بود نوشته نفس
0 views
Date: July 6, 2019