سلام این داستان خیلی داستان شاخی نیس که نخواین باور کنین هرکیم فحش بده به مامانش برگرده پس فحش ندین اسم من مینا اسم مستعار و اسم بی افمم نیما مستعار من 21سالمه و این داستان مربوط میشه به 2سال پیش نیما هم سنه خودمه ما حدوده 4سال باهم بودیم و مالوندن و لب زیا داشتیم ولی سکس نکرده بودیم اون واسه سکس تا حالا خیلی به من گفته بود ولی من همیشه مخالفت میکردم یک روز سرد تو زمستون منو صمیمی ترین دوستم تو خونه ما باهم بودیم که یهو نیما زنگ زد گفت خونه تنهام میای پیشم منم از سکس کردن متنفر بودم چون میدونستم عاقبتش اینه که بی افت ولت میکنه واسه همین بهش گفتم نه نمیام اگه دلت میخواد بیا بیرون همدیگرو ببینیم ولی اون گفت هوا سرده نمیام منم گفتم پس منم نمیتونم بیام خونتون شرمنده اونم چون میدونس من از سکس خوشم نمیاد اصرار نکرد بعده اینکه تلفنو قطع کردم به دوستم که گفتم بهم گفت دیوونه اگه نری مطمعن باش یکی دیگه رو میاره از بد شانسیه من دوس دختر سابقش همسایه بالاییشونه منم که بعده حرفه دوستم یک ترسی افتاد تو دلم دلمو زدم به دریا و گفتم میرم ولی دیگخ بهش هیچوقت نمیدم سریع بهش زنگ زدم گفتم من از طرفای خونتون رد میشم یک سر بهت میزنم اونم که خیلی خوشحال شد گفت باش دختره سبزه ایم با سینه و کون بزرگ وگرد بدنمم خیلی نرم خلاصه سریع رفتم تو حموم تا پشمای کسم که یه ذره دراومده بودو بزنم سریع صاف کاری کردم و رفتم حاضر شدم تا به بهونه کافی شاپ با دوستم بریم بیرون یک ست خیلی سکسی پوشیدمو حسابی تیپ زدم دوستمم قرار شد بره خونه بی افش یک تاکسی تلفنی گرفتیم و رفتیم دوستم سرراه پیاده شد منم زنگ زدم به نیما گفتم ادرسو بده خونشون خیلی دور بود تا اینکه رسیدم کله بدنم میلرزید حتی صدامم میلرزید تا حالا باهاش تو خونه قرار نذاشته بودم وقتی سوار اسانسور شم که برم طبقه بالا کلی پشیمون بودم از اینکه اومدم وقتی رسیدم در واحدشون اون دم در وایساده بود من که رفتم تو رفت اونور رو مبل نشست منم وقتی زیپ چکمه هامو باز کردو با حال بچگونه حالشو پرسیدم و رفتم نشستم رو مبل اونم اومد نشست رو میزی که روبروم بود یکمتو چشای هم نگا کردیم دیدم هیچ حرفی واسه گفتن نداریم بهش گفتم گوشیشو بده گوشیشو که داد من چک کردم دیگه هیچ بهانه ای واسه حرف زدن نداشتیم بهم گفت بیا بریم تو اتاقه مامانم عکسشو بهت نشون بدم رفتم تو اتاق یک تخت دو نفره وسط اتاق بود و یک عالمه عکسای مامانش عکسه مامانشو بهم نشون دادو بعد ازم پرسید اینجا باشیم یا بریم تو هال جلو تلویزیون منم گفتم فرقی نداره گفت پس اینجا باشیم منم نشستم رو صندلی که جلو دراوره مامانش بود و خودمو با گوشیم مشغول کردم حتی شالمم درنیاورده بودم اون رفت رو تخت نشست و به من نگاه میکرد منم که بهش توجه نمیکردمو تو حاله خودم بودم که یهو چشم تو چشش افتاد یه چند ثانیه ای تو چشای هم نگاه کردیم که یهو محکم با دستش زد به تخت و با لحنی که خودشو لوس کنه گفت بیا بشین رو تخت دیگه لامصب کیفمو گذاشتم رو دراور و رفتم کنارش نشستم جفتمون ساکت بهم نگاه میکردیم چون تاحالا باهم تو یه همچین شرایطی نبودیم از هم خجالت میکشیدیم ببعد بهم گفت خب شالتو درار منم شالمو دراوردم و دادم بهش اونم انداخت اونطرف بعد گفت حالا کلیپستو درار منم کلیپسمو دراوردمو انداختم تو بغلش اونم انداخت اونطرف عاشقه موهام بود چون موهامبلند تا زیره کمرمو یه ذره حالت فر داره بعد گف حالا پالتتو درار منم یه نگاه شیطون بهش انداختم و دکمه اولیه پالتمو باز کردم ولی بقیشو اون باز کرد که یهو نفهمیدم چیشد که اومد طرفمو محکم ازم لب گرفت یکم که لب بازی کردیم گفت پاشو بولیزتو درار بولیزمو دراوردم اونم بولیزشو دراورد اصلا یه درصدم فک نمیکردم هیکلش به این قشنگی و ورزشکاری باشه بعد که بولیزشو دراوری دوباره افتاد روم و ازم لب گرفن و با دستش سینه هامو میمالید کم کم ساپورتی که پام بودو تا زانوم کشید پایینو هی با انگشتش میمالیدش منم که عاشقه این بودم که اون کسمو بماله که یهو منو با دستاش چرخوند منم که از دردش واقعا ترس داشتو چرخیدم گفتم نیما توروخدا بیخیال بعد نشست جلوم منم که باره اول بود کیرشو میدیدم خیلی اندازش خوب بود گفت بخور منم که چندشم میشد از این کار گفتم نمیخورم گفت جونه نیما یه ذره فقط که کلی اصرار کرد منم که خیلی لجباز بودم سعی کردک به گوه خوردن بندازمش واسه اینکه گفته بخور و التماس کرده کردم تو دهنم ولی دندونامو نزدیک هم بردم اونم هی میگف گاز نگیییییر دیگه که کیرشو از دهنم داورد گف پس بچرخ که بکنمت اصلا محلت نداد حرف بزنم چرخوندم یک کرم که اون گوشه افتاده بود زد بهم منم ه از استرس بدنم میلرزد که یهو نوکه کیرشو رو سوراخه کونم حس کردم یه فشار داد که رفت تو منم فقط هی میگفتم گوه خوردم میخورم تو فقط منو نکن کلیم دستو پا میزدم اخه خیلی درد داشت اونم که منو از پشت بغل کرده بودو هی از پشتاسه اینکه دهنه منو ببنده ازم لب میگرفت که دیگهکم کم کیرش تو سوراخه کونم جا باز کرده بود دیگه درد نداش منم بی حال هیچی نمیگفتم که کیرشو دراورد از تو کونم و گذاشت لایه پام از لا پاییش واقعا خوشم اومد وقتی کیرش میخورد به لبه کسم خیلی بهم حال میداد ولی ارضا نشدم اونم حس کرد که من دارماذیت میشم واسه همین دیگه هیچ حرکتی نکرد و از روم میخواست پاشه پشتمو بوس کردو بلند شد وقتی میخواس بلند شه ابش رخت بینه کونم و تخت منم که وسواسی حالم میخواس بهم بخوره با یه دستمال کونمو تمیز کردو رفت اونطرف کناره دراور وایساد و با نگاه های شیطونش منو نگاه میکرد منم یه بیسکویت کناره تخته مامانش بد برداشتم خوردم اونم خنده ی اروم کرد منم که هی ادا و اوسول درمیاوردمه اون بخنده او هی میخدید من سوتین با ساپورت تنم بد اونم فقط با یک شلوار بود رفتم کناش وایسادم یکم بهم نگاه کریم که من رفتم رو صندلی نشستم اونم رفت تو هال تلویزیونو روشن کرد و گفت مینا لباستو بپوش بیا این برنامه رو ببین خیلی باحاله بادمه مستند بود اون رفت رو مبل بزرگه نشستو پاهاشو دراز کرد منم رفتم رو یه مبل ک نفره پشتش نشستم و پاهامو از رو دسته مبل اویزون کردم و با گوشیم ور میرفتم یه 10 دقیقه ای همینجوری بودیم که بلند شد رفت از پنجره یه دید زد ببینه کسی نیومده که بعدش رفت دره یخچال و گفت ابمیوه میخوایگفتم نه مرسی منم به دوستم زنگ زدم گفتم ک بیاد دنبلم گفت یه ربع دیگه راه میوفته منم که نشسته بودم اون اومد رو دسته مبلی کا نشستمنشت همون موقع ی اس ام اس از دوستم واسم اومد گف کدوم خریه اینقد بهت اس میده گفتم دوستمه بابا گفت من برم تو اتاق یکم اتاقو مرتب کنم رفت تو اتاق بع 2 3دقیقه گفت مینا ی لحظه بیا رفتم تو اتاق دیدم برقارو خاموش کرده خودشم رو صندلی دراور نشسته و یه پاشو گذاشته این طرف یکیم به انور تکیه داده بود رفتم نشستم رو پاش اونم با دستش رونه پامو از رو ساپورت میمالید که دستشو بر تو شرتم یکم چوچولمو ماساز داد بعد بلند شد منم با خودش بلند کرد دستش وسط باسنم بو منم دسم دوره گردنش بود لب گرفنیم باهم که اروم اروم دوباره رفتیم طرفه تخت انداختم رو لبه تخت از پشت و دوباره کرم و اورو دوباره کیرش کرد تو کونم ولی ایندفه خیلی درد نداشت بهم گفت بچرخ منم چرخیدم طرفش گفت پاهاتو بده بالا منم گفتم توروخدا جلو نکنی گفت نه نمیکنم به خدا که یهو محکم با فشار تلمبه ز که یهو یه نگا به دستاش کرد د دستاش کلهتختش پرازخونه من که از ترس زبونم بسته شده بود اونم شکه شده بود که یهو سرشو با دوتا دستاش گرفتو از رو تخت بلند ش منم که بغض کرده بودم گفت مینا پاشو برو خودتو بشور ازم مثله شیراب خون میچکید حتی خون ریزیم قطع هم نمیشد که نیما میگف نباید این همه خون بیاد چرا این همه میاد که یهو سرش جیغ کشیدم گفتم واسم یه ازانس بگیر منم که اونقد نارحت بودم که حس میکردم دنیا رو سرم خرای شده حس بدی داشتم زنگ زدم به دوستمو با گریه ماجرارو براش گفتم و رفتم ی جا تا بیاد دنبالم اونق خونریزیم زیا بود که صندلی ازانسیه پر از خون شده بود به هزار بدبختی به مامانه طفلکیم گفتیم چون اید خونریزیم شدید بود که اصلا نمیشد موضوع رو پنهان کرد 2روز تو بیمارستان بستری بودم دکترا گفتن پارگیه داخلی داره دکترا بهم میگفتن انگار با چاقو یکی کرده باشه اون شب من 2سوم از خون بدنم رته بود پرستاره میگفتن اگه نمیاوردینش صد در صد تا 1ساعت دیگه میمرد به دوستمو خواهرمم گفتن که احتمالا میمیره خیلی شانس بیاره که بتونه زنده بمونه واقعا شبی یود همه گریه میکدن نیما هم مث اینکه من بیهوش بودم زنگ زده و خواهرمو دوستم فحشش دادنو بهش گفتن که من دترم میمیرم حدودا 2 3هفته از اون ماجرا گذشت و من افسوردگی شدید گرفتم و بعده 3هفته با نیما دوام شدو 3ماه باهم قهر بودیم میدونم زیاد سکسی نبود اما ای راز تو دلم گیر کرده بودو دوس داشتم با یکی درمیون بذارم بعده اون ماجرا من واقعا داغون شدم و تبدیل شدم به یه دختره عصبی و افسورده دخترا بهتون توصیه میکنم هیچوقت ندین هیچ پسری ارزش بدنه با ارزشه شمارو نداره بده اون ماجرا هم ما همش باهم 2 روز قهریم 3روز اشتی ولی هیچوقت واقعا کات نمیکنیم چون من هنوز عاشقشم دیگه هم باهم سکس نداشتیم ینی من دیگه نخواستم مرسی که بدترین خاطره ی زندگیمو خوندین هرچی فحش بدین به مامانتون دادی پس فحش ندی بای نوشته
0 views
Date: August 23, 2018