با سلام بریم سر اصل مطلب بچه سال بودم یه پسر سفید خوشگل حدود ۱۷ ۱۶ سالم بود تابستون بود به قول پدرم واسه این که مرد بار بیام تابستونا میفرستادم روستامون منم به زور میرفتم تغریبا هر هفته خونه یکی اقوام بودم تا اخر تابستون چون بچه هم سنم نبود تو خاندان خیلی بهم بد میگذشت پدر بزرگم که مثل خر از ادم کار میکشید پسر خالم تازه سربازیش تمو شده بود کلید از خالم گرفتم برم خونشون لباس عوض کنم چون پسر خاله نبودش من تو اتاق اون می خوابیدم وقتی درو باز کردم یه بوی جوراب تو اتاق میومد دیدم پسر خاله سیاه لاغر ما لخت با یه شرت خوابیده از بس کیرش بزرگ بود خوابیدش داشت شرتشو جر میداد رفتم لباس عوض کردمو رفتم خونه پدر بزرگ نگو اقا ایمان زیر چشی بدن مارو دید میزده خلاصه خالم اینا رفتن مشهد فرداش کار اقا ایمانم این بود به مزرعه پدریش برسه تا بیان شبش پدر بزرگم گفت بهش تا صبح اب من و پدرته علیو هم بردار برید ابیاری تا این حرف زد یه لب خند بر لب اون دنیا بر سر من خراب شد نمی دونستم چیکار کنم خلاصه رفتیم اتیش کردیمو هی خودشو مالید بهم انگولکم کرد خلاصه راضیم کرد یه لاپایی برم باهاش از اون شب کارم شده بود در رفتن از دستش اونم مست کونم از یه در دیگه میومد تو تا زمان بر داشت محصول هنو نشده بود باغ سیب یه باغ سیب داشتن خیلی بزرگ که ماله شوهر عمه هام با شوهر خالم شریک بودن یه شب از این باغ دزدی میشه قرار شد منو سه تا پسر عمه هامو پسر خالم بریمو نگهبانی بدیم شب اول نگاها بد نبود شب دوم شب سوم اون شب لعنتی فرا رسید که به چهارتا کیر کلفت کون دادم پسر خالم ۲۲ سالش بود پسر عمو هامم به ترتیب ۲۵ ۲۴ ۲۳ قرار گذاشته بودن یکی یکی بیانو راضی کنن منو بکنن پسر خالم اومد خالصه به زور تو خونچی لختم کرد خوابوندم توف مال کرد گذاشت دمشو فشار داد اشک گریه اخ اوخ به زور کرد تو ابش اومد از درد حال نداشتم پاشم دیدم پسر عمه ۲۳ سالم بالا سرمه گفتم نه تو دیگه نه جون مادرت خلاصه فایده نداشت اومد روم کرد تو کیرش کوچیک تر بود زودم ابش اومد ریخت توش و رفت اون پسر عمه ۲۵ سالمم اومد کرد رفت پسر عمه ۲۴ سالم اومد با کلی دست مال ابا رو پاک کرد بلندم کرد نشست رو چهارپایه کرسی که روش پتو پهن بود وقتی چشم به کیرش افتاد گفتم دهنم گایده اس ازم لب میگرفت بدنش دهنش بویه تریاک میداد حال بهم زن بود مجبوری هیچی نگفتم سرمو اورد پایین شروع کردم براش ساک زدن گفت بلد نیستی بخواب سوراخمو پره توف کرد به کیرشم توف زدو خوابید روم چنان دردی احساس کردم شروع به داد زدن کردم محکم تو بغلش بودم با هر فشار کیرش بیشتر میرفت تو کونم منم داد میزدم تا یه موقع دیم همه کیرش تو کونمه میکرد منو منم جیغ میزدم اشک میریختم بعد کلی کردن گاییدن من ابش اومد رخت تو ولی هنوز کیرش راست راست بود تو عالم به هوش و بودم ومدن پیشمو هی می مالونن منو کونم درد میکرد بد جور صبح نمی تونستم پاشم کار من شده بود کون دادن به اینا هر شب تا پایان تابستان فرستادنمون مرد بشیم کونی شدیم نوشته
0 views
Date: August 26, 2018
جیگر بمن هم کون میدی