سلام به همه دوستان این اولین داستانیه که میخوان تو سایت بذارم قبل از هر چیز بگم که این یه داستان گی هست پس دوستانی که علاقه ندارن لطفا نخونن اسمم ارش هست الان 17 سالمه یه پسر عمو دارم به اسم علی که چهار سال از خودم بزرگتره تا قبل از سال هشتاد و پنج تنها تجربه سکسی که داشتم نگاه کردن به چنتا عکس لخت تو گوشی پسر عموم بود هر وقت با پسر عموم تنها میشدم دست مالیم میکرد و انگلکم میداد چندین و چند بار شده بود که کیرشو نشونم داده بود همش حرفای سکسی میزد و میگفت شلوارتو در بیار کا دارم منم روم نمیشد و میگفتم زشته ولم کن از ترس اینکه بابام دعوا کنه چیزی به بابام نمگیفتم گذشت و گذشت تا رسیدیم به سال هشتاد و پنج یه روز بعد از ظهر اومد خونمون مامانم رفته بود خونه مادر بزرگم بابام خونه بود به علی گفت علی من میرم بیرون کار دارم حواست به آرش باشه علی هم خندید و گفت باشه عمو خیالت راحت بابام رفت و علی مثل هر دفعه شروع کرد انگل میداد کیرمو میمالید کیرشو در اورد و شروع کرد جق زدن بعد دست من گرفت گذاشت رو کیرش و گفت کاری که میکردم بکن منم شروع کردم براش جق زدن کم کم پیرهنمو در اورد شلوارمم در اورد ولی نذاشتم شرتمو در بیاره بعد گوشیشد در اورد و یه فیلم سوپر برام گذاشت اولین بار بود میدیدم واسه اولین بار کیرم شق شد بعد کم کم شلوارمو در اورد یکم کونمو مالید بعد خوابوندم رو زمین گفتم علی داری چیکار میکنی گفت میخوهن مثل اینا فیلم بازی کنیم و فیلم بگیرم منم گفتم باشه بعد از جلو اینه کرم برداشت زد به کیرش یکمم مالید به سوراخم کیرش خییییییلی بزرگ بود واقعا وقتی شق شد ترسیدم رو شکم خوابید بودم پای راستمو خم کرد جلو بعد اروم اروم کله کیرشو کرد داخل یه جیغ وحشتناک زدم و شروع کردم به گریه کردن بدترین دردی که تو عمرم کشیده بودم همون درد بود سریع کیرشو در اورد و شروع کرد کونمو مالیدن کونم میسوخت و گریه میکردم بلند شد رفت دستشوی و برگشت منم همونجورب که داشتم لباس میپوشیدمو گریه میکردم بهش گفتم علی به بابام میگم چن دیقه بعدش بایام اومد خونه منم رفتم همه چیزو براش تعریف کردم بابانم رفت علی رو انداخت زیر کمربند و سیاه و کبودش کرد دیگه بعد از اون علی نیومد خونمون و منم ندیدمش ولی الان من شدم به پسر کونی که بدون کیر زندگیش نمیگذره هر روز دلم کیر میکشه هر روز کیر میخوام ولی هیج کس پیدا نمیشه که منو بکنه اگر داستانم رو پسندیدین ادامه زندگیمو که چجور شد که به اینجا رسیدم رو براتون تعریف میکنم نوشته
0 views
Date: August 23, 2018