سلام این خاطره ای که میخام تعریف کنم برمیگرده ب چندسال پیش که من ۱۶سالم بود من کلا پسر خوشگلی هستم وبدن بی مو وسفیدی دارم از وقتی که فهمیدم اب منی چیه وجق چجوریه معتادش شدم گذشت چند وقت تا اینکه دیگه دلم یه چیز جدید واسه حال کردن میخواست ازاونجا که زیاد ادم پررویی نبودم نمیتونستم برم واسه خودم کص پیدا کنم اگه هم پیدا میکردم جرات و یا مکانشو نداشتم بگذریم تا اینکه پسرخالم که اسمش احمده زیاد دور برم میپلکید یه روز اومد خونمون تو اتاق داشتیم بازی کامپیوتر میکردیم دیدم بعداز چند دقیقه دستش روی رونمه منم که بدم نمیومد چیزی نگفتم تا اینکه دستشو برد تو شلوارک من کیرمو گرفت یجوری شدم چون تاحالاکسی اینکار نکرده بود برام یکم گذشت دیدم احمددلشوزد به دریا ورفت درو قفل کرد اومد پیش من شلوارشوکشیدپایین گفت بیا حال کنیم منن گفتم باش ولی فقط لاپا اونم گفت باش منم قبول کردم ب شرط اینکه اول من بکنم اون خوابید منم یکم تف زدم لاپاش چند بار بالاپایین شدم ابم اومد نوبت اون شد من خوابیدم اومدروم تف زد لاپام یکم بالاپایین کرد چند دقیقع ای کرد دیدم داره کیرشو ب سمت بالا تزدیک کونم فشار میده منم بدم نمیومد چیزی نگفتم دیدم بلند شدیه کرم اورد مالید ب سوراخم وقتی اینکارو کرد توابرا بودم کیرشو گذاشت درسوراخم یکم فشار داد دید نمیره بیخیال شد یکم لاپا زدابش اومد بعداز اون تو خونه احمد ایناکونم گذاشت که خیلی حال داد اگه خوشتون اومد بگین بزارمش ببخشین اگه بدبود ولی خاطره بود دیگه نوشته
0 views
Date: August 23, 2018