یک هفته از آشناییم با سحر نمیگذشت یه دختر بیست و هشت ساله با اندامی فوق العاده پوست برنزه و صورت زیبا که مربی بدنسازی بود و باشگاه داشت شش ماهی از بردگیم براش میگذشت اما اینبار درخواست عجیبی ازم داشت که یکم برام سخت بود ازم خواست تو باشگاه برده بشم برای خودش و دوستاش گفت که تعریفمو حسابی کرده تو باشگاه و عکسامو هم نشون داده خیلی خجالت میکشیدم اما از اونجایی که واقعا عاشق اربابم بودم و خیلی دوستش داشتم و گفته بود یا اونجا برده میشی یا خداحافظ مجبور بودم قبول کنم زنگ زد بهم ساعت هفت غروب بود وارد باشگاه زنونه شدم از پله ها اومد بالا و قلادمو گردنم انداخت و محکم بست بعد بهم گفت چهاردستو پا بشم و بعد رفت به سمت پایین وارد سالن که شدیم یوهو صدای خانما بلند شد واوووو ببین چی آورده با خودش همه با ذوق و هیجان اومدن سمتمون دخترای خوش اندام بیست تا سی خانم های چهل ساله کلا ده هفت نفری بودن تو باشگاه سحر قلادمو محکم کشید و منو با خودش چرخوند تو باشگاه جلوی خانم ها ازم میپرسید تو سگ کی هستی گفتم سگ شما سرورم گفت وظایفت چیه گفتم نوکری و خدمت به شما گفت آفرین کره خر دستور داد سرمو بذار قسمت عقب دستگاه قایقی دوبل با کون خوشفرمش از روی شلوار تنگ نشست رو صورتم و شروع کرد به کشیدن سیم کش جلو عقب میشد و بیشتر حرارت و عرق کونشو از رو شلوار حس میکردم زنای باشگاه میخندیدن و یکی گفت سحر تو دیوونه ای به خدا سحرم گفت چیه ندیدی کسی با توله سگش ورزش کنه سه ست با کونش رو صورتم ورزش کرد بلند شد از روم و موهامو گرفت صورتمو ناز کرد و گفت داشتی تو کونم خفه میشدی گفتم بله سرورم گفت باید برای کونم بمیری و خندید قلادمو آورد بالا دوتا سیلی زد به صورتم موهامو کشید و رفت سمت زیر بغل سیم کش دو ست سنگین زد که حسابی عرق کرد موهای مشکی و خرمایی بلندش که از پشت بسته بود باز شد و بدن برنزش عرق کرده بود و تاپ مشکی و جذبش که سینه های خوشفرم و بزرگش از روش خودنمایی میکرد معلوم بود یک ست سنگین دیگه زیر بغل سیمکش زد و بهم گفت زبونتو کامل در بیار حیوون و من تا ته در آوردم با دست های قویش زبونمو بیشتر کشید بیرون که حسابی درد داشت دستشو بالا برد و به زیر بغلش اشاره کرد و گفت بخور زیر بغلمو حیوون عرقشو لیس بزن شروع کردم به لیسیدن زیر بغل عرقیش با بازوی قویش موهای زیر بغلش خیلی کم و نرم بودن و بدن برنز زیباش عالی زبونمو روی زیر بغلش میلرزوندم و با اون دستش صورتمو فشار میداد زیر بغلش و میگف بلیس حیوون زیر بغل اربابتو بلیس بعد چند دقیقه بلندم کرد و منو خوابوند کف سالن کتونی های مشکی نایک زیباشو درآورد جوراب سیاه اسپورت با پاهای کشیدشو گذاشت رو صورتم گفت بلیس تخم سگ زبونمو میکشیدم کف پاهای عرقی بعد ورزشش و لیس میزدم دخترا اومده بودن جلو و نگاه میکردن یه چند دقیقه ای لیس زدم که میگفت طعم پاهای اربابتو دوس داری جورابام حسابی بوی عرق گرفته باید تمیزش کنی حسابی میلیسدم با پاش تو صورتم میزد و میگفت له له بزن حیوون و له له میزدم رو به دخترا گفت و گفت نمیخواید عرق پاهاتونو تمیز کنید دخترا گفتن جوون سحر گفت بیایید دیگه اومدن گفت کفشارو در بیارین یه بوی پای دختر پیچید جوراب های اسپرت ساق پای ورزشی دخترای خوش اندام دونه دونه رو صورتم وای میستادن و میخندیدن همشون باهم جوراباشونو درآوردن و دوسه تا جوراب کردن تو دهنم و بقیه رو ریختن رو صورتم و پاشونو گذاشتن رو جورابا میخندیدن و منو تحقیر میکردن سحر دوتا صندلی آورد و گفت نوبتی بشینید بچه ها میشستن و من باید کف پاهاشونو با زبون تمیز میکردم پاهای نادیا چشم سبز با قد متوسط پاهای گندمی و سایز سی و هفت قشنگ لیسیدم کف پاشو دختر آرومی بود و با لذت نگام میکرد تا عرق پاشو بخورم پاهای مهناز سی و سه ساله سایز پاهاش چهل پاهاش سفید و هیکلش خیلی عضله ای و چنتا هم بچه داشت پاهاشو تا ته تو حلقم فرو میبرد و پاهای سمیرا بیست و هشت سالش بود و معلم زبان بود و کفشاشو بدون جوراب پوشیده بود و من لیس میزدم کف پاشو و در آخر پاهای راضیه که قد بلند سی و شش ساله و وکیل بود و از همه بیشتر تحقیرم میکرد و پاهاشم خیلی بو میداد چون از سر کار اومده بود باشگاه که میگفت بخور من عاشق حقارت یه مرد جلوی خودم هستم حسابی عرق لای انگشتای پامو تمیز کن و چرک زیر ناخونامو بخور توله سگ بی ارزش حقیر و من تند تند میخوردم و پاشو تو حلقم میبرد و تو صورتم میکوبید و تف میکرد کف پاش و میگفت بخور و من میخوردم بعد از یک ساعت پالیسی سحر قلادمو بستو منو برد تو اتاق ماساژ گفت بچه ها یکم ورزش کنید عرق کنید بیشتر باید تحقیرش کنیم نوشته
0 views
Date: November 12, 2018