با مجید جون در حمام نمره

0 views
0%

ماجرايي که ميخوام براتون تعريف کنم مربوط مي شه به پسري به نام مجيد که تقريبا اکثر همجنسبازيهاي من با اون بود. من مجيد رو چند روزي بود که مي‌ديدم تو محل مياد و ميره. سبزه بود اما از اون سبزه‌هاي با نمک. آمارش را از بچه‌هاي محل که گرفتم گفتن تازه اومدن به اين محل و خانه حاج ماشاالله مستاجر هستند و پرونده زياد جالبي نداره. من هم از خدا خواسته رفتم تو فکرش و شروع کردم به کشيدن نقشه. رفتم تو نخش که ببينم از چه راهي ميشه بهش نفوذ کرد. فهميدم عاشق فوتبال و بدنسازيه. رفتم اون باشگاهي که اون ورزش مي‌کرد اسم نوشتم و يواش يواش از طريق باشگاه و گل کوچک تو کوچه بهش نزديک شدم و اعتمادش را به خودم جلب کردم. ذره ذره تماس بدني خودم را با اون بيشتر ميکردم و اون هم انگار که بدش نمي‌اومد.

بعد از تقريبا يک ماه و نيم ديدم ديگه وقتشه که قسمت اصلي نقشه را پياده کنم. يه روز ساعت 4 بعد از ظهرکه داشتيم از باشگاه بر مي‌گشتيم مقدمات کار را حاضرکردم و (يعني يه تيغ و يه کرم و يه شيشه کوچک روغن زيتون گذاشتم تو ساک ورزشيم) و بهش گفتم: مجيد هوا خيلي گرمه ما هم که از باشگاه برمي‌گرديم و تنمون عرق داره! تونميري الان يه دوش آب سرد و يه ماساز مشتي حال ميده پايه هستي بريم حمام سر کوچه يه دوش بگيريم؟ ديدم داره من‌من ميکنه و ميگه خانه نميدونن و منتظرم هستن و از اين چرت و پرتها که دستش را گرفتم کشيدم دنبال خودمو گفتم: بابا اينجا همه سر و دست ميشکنن که من ماساژشون بدم تو عشوه مياي؟ خلاصه از اون نه و از ما آره. بردمش تو حمام و از شانس خوب ما يکي از حمامهاي نمره خالي بود که ماهم فوري چپيديم توش. خيلي عادي شديم رفتيم زير دوش. مجيد شروع کرد به دوش گرفتن و صابون زدن منهم تو کف بدنش بودم. با اين که يه خورده سبزه بود ولي بدن خوشتراش و عضله‌ئي داشت سينه‌هاش به خاطر پرس سينه‌هايي که ميزد مثل سينه هاي يه دختر 16يا 17 ساله قلمبه شده بود و نوکش برجسته شده بود. کمر نسبتا باريک و رو فرمي داشت که وقتي به ش ميرسيد مثل يه طاقچه ورقلمبيده و برجسته مي‌شد لمبرهاي ش به طور خيلي موزون و تراش خورده‌اي گرد و به هم چسبيده بود. خيلي دوست داشتم اون مخملي را به هم بمالم و يه گاز مشتي ازش بگيرم.

چشمم به پاهاش افتاد که رانهاش از بزرگي به هم ميساييدن. ديگه کيرم داشت ميرفت تو خودم که دوش گرفتنش تمام شد و اومد پيشم و گفت: تو دوش نميگيري؟ گقتم: اول تو را ماساژ ميدم بعد يه دوش ميگيرم. گفت: باشه. و خوابيد. ديگه داشتم با ديدن اون صحنه ديوانه مي‌شدم پريدم شيشه روغن زيتون راازتو ساکم آوردم و يه ذره ريختم رو تنش و شروع کردم به ماليدن. با هر مالش جنون حشرم بيشتر مي‌شد. يواش يواش اومدم پايين تا رسيدم به گودي بالاي ش مانده بودم چطور را بکشم پايين. ديگه دل را به دريا زدم ودستم را بردم طرف ويواش کشيدمش پايين با تعجب ديدم ش را آروم بلند کرد تا من راحتتر کارم را بکنم. فهميدم ok را داده و من هم از خدا خواسته مرحله اصلي را شروع کردم. اول برش گردوندم به طرف خودم تا برم تو کار سر و سينه‌اش که از تعجب دهنم باز موند. دست بردم طرف سينه هاش و شروع کردم به ماليدنشون. عجب سينه هاي توپي داشت. سفت و برجسته. يهو حمله کردم به سينه‌هاش و ديوانه‌وار اونها را خوردم. خيلي خوشش اومده بود چون سرم را گرفته بود و محکم فشار ميداد رو سينه‌اش. يواش يواش شروع کردم به ليسيدن بدنش و اومدم پايين تا رسيدم به کيرش. سفت و سخت مثل باتوم بود. فکر کنم طولش 25 الي30 سانتي ميشد. خيلي خوش فرم قشنگ بود مخصوصا کلاهک کيرش که به طرز جالبي گرد و مدور بود. با اين که موهاش را نزده بود ولي همونجوري هم خوردني بود.

سر کيرش را کردم تو دهنم و آرام شروع کردم به مکيدن وااااااااي چه حالي مي‌داد موهام را گرفته بود و کيرش را تو دهنم عقب و جلو مي‌کرد. بعد از چند لحظه ديدم کيرش بد جوري داره سفت ميشه. فهميدم آبش داره مياد. زود کيرش را از دهنم کشيدم بيرون و کلاهک کيرش را محکم گرفتم تا آبش نياد. با ناراحتي گفت: پس چرا اينجوري کردي؟ گفتم: به اين زودي نبايد آبت بياد. گفت: يعني چي؟ گفتم: چيزي نگو و فقط حال کن. بعد پريدم تيغ را آوردم و در همان حالتي که به رو خوابيده بود پاهاش رو بلند کردم وشروع کردم به تراشيدن موهاي ش هرچي بيشتر ميزدم قشنگتر ميشد. تيغ زدن که تمام شد شيشه روغن را برداشتم و برشگردوندم. شروع کردم به چرب کردن ش مثل دنبه زير دستام ميلرزيد. آروم رفتم سراغ سوراخ ش. با اين که چند باري داده بود اما سوراخ جمع و جور و باحالي داشت. آرام انگشت اشاره‌ام را کردم تو سوراخش تکاني خورد و آهي کشيد. مقعدش را سفت کرد. چند ضربه به کونش زدم تا سوراخ ش را شل کرد. به نوبت انگشتام را اضافه کردم تا رسيد به 3 انگشت که ديگه آه و اوهش در آمد. دستش را دراز کرد و کيرم را گرفت و آرام ماليد در سوراخ ش. فهميدم ديگه تشنه کيره، پس معطلش نکردم و آوردمش دم سکوي حمام. دستاش را گذاشتم لب سکو و پاهاش را ازهم باز کردم. کله کيرم را گذاشتم دم سوراخش و يواش فشار دادم تو. آهي از سر شهوت و درد کشيد. تا زور داشتم کيرم رافشار دادم تو و از جلو کيرش را گرفتم آروم شروع کردم براش زدن. مثل يه دختر حشري شده بود و حال خودش را نميفهمد. مدام ميگفت: فداي کير کلفت و خوشگلت بشم. بکن، بکن، منو بکن، منو بگا، سوراخ م را پاره کن، فشار بده، کير تو بيشتر فشار بده تو سوراخ م، آخ جون خايه هاتم بکن تو، سوراخم کير مي خواد، کير کلفت ميخوام…… من که اختيار از دستم در رفته بود از يه طرف تلمبه زدنم را تند کرده بودم و از طرف ديگه زدن براي اون را. ناگهان دستاش را از عقب برگردوند و کونمو گرفت و ناخنهاش را چنان کرد تو کونم که از درد مثل فنر پرت شدم جلو و کيرم چنان تو سوراخ ش فرو رفت که غده پروستاتش را با سر کيرم حس کردم. با اين حرکت آب کيرش مثل آب يه شير 6 اينچ پاشيد بيرون و شل شد. به دنبال اين حرکت حس کردم آب من هم داره مياد. تلمبه زدنم را تندتر کردم….تندتر….تندتر….يهو شل شدم تمام عضلاتم کرخت شد و از حال رفتم. چشام را که باز کردم ديدم وسط حمام ولو شدم و مجيد هم کير و خايه هام رو با هم کرده تو دهنش و آب کيرم هم داره از لب ولوچه‌اش ميريزه. با کمک مجيد بلند شدم. کمي از هم لب گرفتيم و از حمام اومديم بيرون. هنوز تو ابرا سير ميکردم. چه حالي داد اين مجید کونی از این به بعد کارم شده بود همین خیلی با هم حال کردیم .

Date: May 14, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *