با مجید جون در حمام نمره

0 views
0%

ماجرايي که ميخوام براتون تعريف کنم مربوط مي شه به پسري به نام مجيد که تقريبا اکثر همجنسبازيهاي من با اون بود. من مجيد رو چند روزي بود که مي‌ديدم تو محل مياد و ميره. سبزه بود اما از اون سبزه‌هاي با نمک. آمارش را از بچه‌هاي محل که گرفتم گفتن تازه اومدن به اين محل و خانه حاج ماشاالله مستاجر هستند و پرونده زياد جالبي نداره. من هم از خدا خواسته رفتم تو فکرش و شروع کردم به کشيدن نقشه. رفتم تو نخش که ببينم از چه راهي ميشه بهش نفوذ کرد. فهميدم عاشق فوتبال و بدنسازيه. رفتم اون باشگاهي که اون ورزش مي‌کرد اسم نوشتم و يواش يواش از طريق باشگاه و گل کوچک تو کوچه بهش نزديک شدم و اعتمادش را به خودم جلب کردم. ذره ذره تماس بدني خودم را با اون بيشتر ميکردم و اون هم انگار که بدش نمي‌اومد.

Date: May 14, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *