بخاری برقی همسایه

0 views
0%

سلام دوستان .میلاد هستم 18 ساله و این خاطره اولین سکسم که البته آخریشم هست تا الآن. ماجرا از اینجا شروع میشه که ما خونمون رو عوض کریم و مجبور شدیم به علت مشکلات مالی مادرم به یکی از مناطق معمولی تهران نقل مکان کنیم(در ضمن پدر و مادرم از هم جدا شدن ) این موضوع برمیگرده به اواصط پاییز سال 88 وکمکم هوا داشت رو به سردی میرفت . یک ماه از این موضوع میگذشت که یک روز زنگ خونه رو زدند (ساعت نزدیک به برگشت مادرم از سر کار بود) منم در رو باز کردم ولی پشت درو نگاه نکردم ببینم کیه چون فکر میکردم مادرمه و شروع کردم به غرغر که مگه خودت کلید نداری که منو از اتاق میکشی بیرون در ضمن به خاطر زیاد بودن درجه ی بخاری خونه گرم بود و منم طبق عادت پیراهن تنم نبود همینجور که داشتم میرفتم تو اتاق یه صدایی شنیدم که گفت ببخشید مزاحم شدم یه لحظه کپ کردم و تا برگشتم یه داف رو جلوی در دیدم منو میگی انگار دزد دیده بودم سریع در و بستم که دوباره زنگ زد منم گفتم ببخشید الآن باز میکنم رفت و یه تیشرت پوشیدم برگشتم در و باز کردم و سلام و علیک کردیم . گفت ما تازه اومدیم اینجا و اتاق خیلی سرده در ضمن بخاریمون برقی و برق خونه وصل نیست و خواهش کرد که برم ببینم میتونم درستش کنم. خونه ای که ما گرفته بودیم نو ساز بود و همه اولین ساکنان بودیم . ما طبقه ی اول بودیم و اون جیگر طلا که اسمشم نمیدونستم طبقه دوم . اول رفتم بالا و فیوز های تو خونه رو چک کردم که درست بود بعد رفتم تو حیاط و فیوز های اونجا رو چک کردم که دیدم همش یک طرفه ولی یکیش سیمش قطع شده . برق اصلی رو قطع کردم و اونو درست کردم . رفتم بالا و پرسیدم درست شد یا نه که کلی تشکر کرد و گفت من با مادرم زندگی میکنم که بعد فهمیدم دروغ گفته و تنها بوده البته همون دو روز اول مادرش بود ولی دیگه ندیدمش. خلاصه گفت من سارا محمدی هستم و خوشبختم. منم گفتم منم میلاد و اتفاقا” منم با مادرم زندگی میکنم و خداحافظی کردم و برگشتم خونه . زیاد به هیکل و لباسش دقت نکردم ولی تا جایی که میشد صورتش که خیلی ناز بود رو ورانداز کرده بودم و دلیل خوبی برای فکر کردن بهش داشتم اون روز گذشت و چند روز بعد وقتی مادرم خونه بود اومد پایین و مثلا میخواست باب دوستی رو باز کنه و از این صحبتا که مادرم بهش تعارف کرد که بیا تو اونم سریع اومد تو و من رفتم تو اتاق ولی کمی درو باز گذاشتم تا ببینم چی میگن . اونم شروع کرد درد و دل کردن که ” آره منو خیلی زود شوهر دادن به یه عملی که بابام به خاطر پول مواد بهش بدهکار بود و اونم دست بزن داشت و منو بعد از یکی دو سال طلاق گرفتم . رفتم سر کار که رییس شرکت بهم پیشنهاد داد صیغش بشم منم قبول کردم(رییس شرکت زن و بچه داشته) خلاصه ازش بچه دار شدم و طرف دید اوضاع خرابه منو پیچوند. منم زنگ زدم بهش که یا 70 میلیون تومان میدی یا آبروتو میبرم و به زنت میگم اونم پولو داد ولی من زنگ زدم و به زنش گفتم که شوهرت منو صیغه کرده و منم حامله ام . رفتم بچه رو هم انداختم رفتم یه خونه رهن کردم ماشین خریدم و با یه پسره به نام حمید دوست شدم چون سر کار نمیرفتم و فقط دنبال عشق و حال بودم کم کم پوله خورده شد و الآن فقط پول این خونه مونده برام” ورفت .من رفتم بیرون و دیدم مادرم بدجور تو فکره و منم مزاحم فکرش نشدم. خلاصه چشممون به جمال آقا حمیدم روشن شد و کم کم تحمل صدای دعوا های اونا بعد از چند وقت فهمیدیم که به هم زدن و حمیده دیگه نمیاد اینجا . تابستون شدو شب زنده داری های منم شروع شد …. کم کم صدا های آه و ناله های خانوم بلند شد.. بعد از چند ماه ما دیگه هر ماشین و موتوری فکر کنید تو این پارکینگ آپارتمان دیدیم و هیچ نگفتیم ولی من دیگه طاقت نداشتم به یادش و با صدای آه آهش تو اتاق جلق بزنم یک روز که آمارش و داشتم و مادرم هم خونه نبود یک ظرف شیرینی برداشتم رفتم بالا ودادم بهش و اونم تعارف کرد بیا تو منم سریع رفتم تو گفت خوب شد که اومدی منم خیلی حوصلم سر رفته بود . برام آب طالبی آورد منم تا آخرش و سر کشیدم گفت خیلی تشنت بودا گفتم هنوزم تشنمه( چون میدونستم تقریبا اومدم جنده خونه) با پر رویی کامل گفتم ولی دیگه از این نمیخوام گفت چی دوست داری یه ذره من و مون کردم گفتم دلم یه چیز خوشمزه میخواد که مثل بستنی لیس بزنم فکر کنم دوزاریش افتاد گفت آها حالا فهمیدم چرا اومدی تا اومدم بگم فدای هوشت برم گفت وایسا برم حموم بعد . منم خر کیف شدم و گفتم باشه. تو این فاصله رفتم پایین زنگ زدم به مادرم و گفتم من دارم با علی میرم بوستان ( مرکز خرید) که سی دی بگیرم اومدی نگران نشو چون گوشیم باطری نداره نمیبرم گفت باشه و منم دوباره رفتم بالا و دمپایی که گذاشته بودم تا در بسته نشه رو ورداشتم و رفتم تو و در رو بستم یه 10 دقیقه نشستم تا اومد بیرون چون حموم تو اتاق بود و در اتاق بسته بود ندیدمش ولی صداشو شنیدم که گفت بیا تو رفتم و دیدم با یه تاپ دراز کشیده و یه ملافه انداخته روی پاش . گفت من از همه پول میگیرم ولی از تو نمیگیرم چون هم سراون قضیه برق بهت بدهکارم هم چنتا کاره دیگه هم که برام کردی( براش کلی آهنگ رایت کرده بودمو ماهوارشو درست کرده بودمو ….). گفت بیا دیگه چرا وایسادی منم سریع پریدم رو تخت و شروع کردم ازش لب گرفتن وای که چه حالی میداد کم کم رفتم سراغ گردنش که نفساش تند شد رفتم پایین تر و سینه هاشو از رو تاپش فشار میدادم تاپشو در آوردم و افتادم به جون سینه هاش . از بس مالیده بودنش سفت و خوش فرم بود و حال میداد رفتم پایین تر و ملافه رو از رو پاش ردم کنار دیدم فقط شرت پاشه اونم از این شرتا که دو طرفش گره میخوره سریع گره هاشو باز کردم و افتادم به جونه کسش که لا مصب یه تاره مو هم نداشت یه هفت هشت دقیقه خوردم و انتظار داشتم ارضا بشه ولی نشد و فهمید که خسته شدم گفت دیگه بسه و منم سریع تیشرتمو در آوردم و تا اومدم شلوارمم در بیارم از تخت اومد پایین و جلوی پام زانو زد و شلوارمو خودش در آورد و کیرم از تو شرتم داشت خودشو میکشت رو از رو شرت گرفت و باش بازی کرد منم که دیگه طاقت نداشتم خودم شرتمو در آوردم و گفتم بخور دیگه مردم اونم شروع کرد خوردن .اولین بارم بود کیرمو میخوردن داشتم دیوونه میشدم خیلی حال میداد زیاد نگذشته بود که گفتم داره میاد و اونم همینجوری میک میزد و وقتی آبم اومد همشو خورد من دیگه نا نداشتم و خودمو انداختم رو تخت یه 10 ثانیه صبر کرد و اونم اومد رو تخت و سرشو آورد جلو و گفت هنوز خیلی کار دارم باهات و کیرمو گرفت دستش و دوباره رفت شروع کرد به خوردن . کم کم دوباره بلند شد و ایندفه زود بلند شد و اومد بشینه روش که سریع بغلش کردم و طاق باز خوابوندمش روی تخت و رفتم بین پاهاش سریع یه لیس به کسش زدم و کیرمم تفی کردم و سرشو گزاشتم دم سوراخش و با یه فشار خیلی کم هلش دادم تو خیلی راحت رفت سرش که رفت تو گفت آروم کیرت کلفته درد میگیره منم آروم ولی تا ته کردم تو و دیگه شروع کردم تلمبه زدن یکدفعه چشمم خورد به اسپری تاخیری رو میز دراور و رفتم برش داشتم و دادم دستش و گفتم تجربه ندارم کجا بزنم خودت زحمتشو بکش(من اسپری رو دست بچه های مدرسه دیده بودم ولی استفاده نکرده بودم) خلاصه برام زد و برگشتیم به پوزیشن قبلی و من شروع کردم به تلمبه زدن و اونم داشت حال میکرد و آه ونالش در اومده بودکه یاده اون شبا افتادم که با این صدا جلق میزدم ولی حالا …. اسپری کاره خودشو کرده بود و آبم به این زودیا نمییومد گفتم من کون میخوام که بدون مخالفت برگشتو پوزیشن سگی گرفت من اول با تف یکم باهاش ور رفتم که گفت نمیخواد (حواسم نبود کارشه) و منم سریع کیرمو گذاشتم دم سوراخش و بازم با یه فشار ولی بیشتر از سری قبل کیرم رفت تو و بازم آروم کردم توش . کونش خیلی بیشتر حال میداد و بیشتر آه و ناله میکردیم بعد از پنج شیش دقیقه تلمبه زدن کشیدم بیرون و آبم که نسبتا کم تر از سری اول بود اومد ریختم رو کمرش و هم زمان سارا خانوم هم ارضا شد ….. چند ماه بعد موعد قراردادش صاحبخونش جوابش کرد و رفت و منم موندم و به یادش جلق میزنم

Date: April 28, 2018

One thought on “بخاری برقی همسایه

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *