بدبختی های پژمان

0 views
0%

نام داستان میدونی از کی شروع شد از 6 ساگی که پسر خاله و پسردایی کونم گذاشتن اون موقع نمیدونستم چه بلایی سرم آوردن تازه دوم ابتدایی بودم که فهمیدم چه خبطی کردم ولی دیگه فایده ای نداشت چون اونا با وسط کشیدن بحث بردن آبرو منو مطیع خودشون کرده بودن و با گفتن این موضوع به یکی دیگه از پسر خاله هام واقعا منو خرد کردن آدمای لاشی بودن هر وقت زیرشون بودم بدجور احساس حقارت میکردم برعکس کسایی که تو این سایت وقتی میدن خوششون میاد من اینطور نبودم اما یه حس درون من بوجود اومد همیشه دوست داشتم با بچه خوشکلا باشم وقتی بچه خوشکلا رو میدیدم قلبم تند تند میزد هیجانی میشدم و هر طور بود باید باهشون دوست میشدم تو سنی که بچه ها دنبال بازی سرگرمی بودم من مغز پر بود از اتفاقای سکسی از کلاس سوم دبستان جق میزدم منی که نداشتم اما اونقدر میزدم تا لرزشی در بدنم ایجاد میشد و کیرم سوزش میگرفت و حال میکردم کلاس چهارم هرطور بود با پیمان دوست شدم بوسش میکردم انگشتش میکردم اما اون چیزی از این کارا حالیش نبود تا ی روز که تو خونه پیمان اینا بودیم بازی میکردیم من ی بازی جدید یادش دادم شلوارشو کشیدم پایین برای اولین بار کون نازش دیدم کیرم تفی کردم گذاشتم لای پاش اون از تف زدن خوشش نمیومد تا اینکه همچیزو براش توضیح دادم بهش فهموندم که باید راز دار باشه وگرنه آبروش میره پیمان با برادرش پژمان که 2سال ازما کوچکتر بود تا پایان دوره دبیرستان کونی های ثابت من بودم آخه همسایه هم بودیم تا سوم راهنمایی که آبم بیاد تونستم چند نفر تو محله بکنم که همه ازم کوچکتر بودن البته خودمم طالب زیاد داشتم تومحله اما چون از خردسالی کونی شدم به همه کلکای بچه بازی آشنا بودم و هم محلیا چیزی از کون من نصیبشون نشد فقط 2تا پسرخاله هام وپسر دایی که دیگه همه کار براشون انجام داده بودم لاپایی سوراخی ساک زدن وقتی برای اولین بار تو خواب آبم اومد فرداش تصمیم گرفتم یه کون بکنم رفتم سراغ پیمان خونه نبود اما داداشش پژمان و راضی کردم بردم خونه پژمانم خودم کونی کردم هیجان داشتم چسبدم بهش چندتا بوسش کردم صورت نرم وسفیدش و میخوردم وقتی از پشت صورت و لاله گوش و گردن سفیدش رو میدیدم دیوونه میشدم وقتی لباس و شلوارش و در میاوردم پژمان گفت چیه امروز خیلی حشری هستی یه بوس از لبای سرخش کردم گفتم حالا میفهمی خوشکلم ازش خواستم ساک زدن رو شروع کنه مثل همیشه اول ی لیس به سرش زد و کرد توی دهنش از برادر بزرگترش بهتر ساک میزد گرمی دهنش حال خاصی بهم میداد وقتی دستم و توی موهای لخت و خرمایش میکردم لذت بیشتری میبردم خوابوندمش و کیرم و گذاشتم لای پاش هنوز اونو سوراخی نکرده بودم چندتا بوسش کردم و رفتم سراغ کون سفیدش لپهای کونش و بوسیدم دوتا تف غلیظ انداختم لای پاش و کیرم رو تفی کردم شروع به تلمبه زدن کردم یه کم که گذشت کیرم داغ داغ شده بود و بی اختیار صورتش و میبوسیدم قربون صدقه خوشکلیش میرفتم کیرم که خشک شد ایندفعه تف و انداختم روی قاش کونش و روش دراز کشیدم با هربار بالا پایین شدن کیرم به دم سوراخش میخورد ولی چون تنگ بود داخل نمیرفت هربارکیرم به سوراخش میخورد آخ آخ میکردو با جون گفتن از من جواب میشنید چندباردیگه این کار وکردم که دیدم کیرم داره صفت ترمیشه و همراه با ی لذت زیاد افتادم روش وآبم ولای پاش خالی کردم که پژمان گفت این دیگه چی بود ریختی روم بهش گفتم به این میگن آب منی که وقتی به بلوغ برسی ازت خارج میشه اون روز خیلی بهم حال داد و دیگه فکرم شده بود اینکه کون بکنم و حالش و ببرم و کونهایی که داده بودم از یاد ببرم فردای همون روز رفته بودیم خونه پدربزرگم خالم با دخترش که ی سال از من کوچیکتر بود اونجا بودن خیلی خوشحال شدم چون با مینا دختر خالم راحت بودم چند بار باهاش سکس بچه گونه کرده بودم البته بیشتر بخاطر انتقام از دادشش که منو میکرد باهاش این کار ومیکردم خونه پدر بزرگم بزرگ بود اتاق هم زیاد ذاشت با ی حیاط بزرگ بعداز نهار که همه خوابیده بودن مینا را بردم تو زیر زمین و بازی رو شروع کردم چند بار لباش و بوسیدم که میگفت نکن علی زشته ما دیگه داریم بزرگ میشیم و اینکارا گناه داره البته میدونستم داره الکی میگه بهش گفتم تازه هرچی بزرگتر بشیم بیشتر به این کارا احتیاج داریم اون یه لبخند زدو گرفتمش توی بغلم لباش و لپاش وبوسیدم هنوز لب گرفتن بلد نبودیم ی پتو آخر زیرزمین پهن کردم و بعد از اینکه کمی باهاش لاسیدم چون جامون خیلی امن نبود فقط شلوارش و تا پایین زانو کشیدم پایین کمی به کس کوچولوش نگاه کردم با دست شروع به مالیدن کردم کیرم و درآوردم وگذاشتم لای پاش شروع به تلمبه زدن کردم و بعد از چند دقیقه آبم اومد اما اون حس خوب و که موقع کردن پژمان بهم دست داده بود ونداشت کمی با خودم فکر کردم یاد کونایی که چندین بار توی همین زیرزمین به پسر خاله ها وپسر دایی داده بودم افتادم تازه بود که فهمیدم کون پسرا بیشتر برام جذابیت داره تا دخترا ادامه دارد این حس و اون لعنتی ها در من بوجود آوردن و باعث بدختی من شدن کاش خدا عدالت داشت و ولش کن بگذریم اگه داستان و رو سایت بذارن ادامشو طولانی تر مینویسم تا نگید اس ام اس نوشتی نوشته

Date: December 22, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *