بدون تو

0 views
0%

دیروز بود برای من که عید عملا رنگ و بوی عید رو نداشت و اکثرا تو خونه تنها بودم هر پیامی که از طرف دوستی میومد رو موبایلم خیلی خوشحال کننده بود طرفای ظهر بهم مسج داد که مامان و باباش رفتن مسافرت و اون باهاشون نرفته قرار شد عصر بریم باهم بیرون سعی کردم به خودم برسم با وجودی که مجبور بودم سیاه بپوشم دوش گرفتم کامل شیو کردم لوسیون بدن زدم موهامو سشوار کشیدم سرتاپا سیاه پوشیدم و با موهای باز مشکی و فقط ی رژ آلبالویی تیره عصر تا منو دید لبخند زد که چه خوش تیپ شدی گفتم من همیشه خوش تیپم با چشم های درشت سبز مهربونش بهم زل زده بود ی لبخند زد و گفت میدونم با هم رفتیم کافه دو تا قهوه فرانسه تلخ سفارش دادیم تا آماده شدن سفارش رفتیم تو قسمت کوچیکی که برای اسموکینگ بود چند تا نخ سیگار بکشیم بالکن کوچیکی که بزحمت دونفر میتونستن رو به روی هم بشینن جوری که حتما پاهای افراد رو به رویی بهم میخورد شاگرد کافه در چوبی بالکن رو بست که بوی سیگار وارد کافه نشه من و اون تنها تو ی بالکن کوچیک میدونستم داره به بدن من فکر میکنه چون همش بهم میگفت نگاهت یجور خاصیه به چی فکر میکنی ولی من فقط به بدنش فکر نمیکردم به این فکر میکردم که چقدر دوستش دارم که کاش اینو می فهمید که تمام این سه سالی که سعی کردم نقش بهترین دوستش رو بازی کنم فقط بخاطر این بوده که بی حساب دوستش داشتم نه بخاطر اینکه خوشتیپ و قد بلند بود یا اینکه از نظر سکسی منو ارضا میکرد نه فقط بخاطر اینکه مهربون بود و شاید تنها آدمی بود که بین همه نامردهایی که تو زندگیم دیده بودم بهم نامردی نکرده بود نخ اول سیگار تموم شد خواستم لب هاشو ببوسم ی لبخند زد و گفت با این رژ اهمیت ندادم ی بوس کوچیک بعد خودم با انگشتام اثر رژ رو از روی لب هاش پاک کردم نوک انگشتامو بوسید بغلم کرد دستاش دور بدنم بود و محکم منو به خودش فشار میداد ب حدی که سفتی آلتشو حس کردم خندیدم گفتم حالا با این چکار میکنی اونم با خنده گفت تقصیر نگاه های تو اه ی کم با شلوارش ور رفت برگشتیم داخل کافه قهوه ها آماده بود نمیدونم با داغی قهوه جون گرفتم یا با نگاه های گرم اون با هم حرف میزدیم از هر دری من سعی میکردم همش بخندم و نقشمو خوب بازی کنم اونم مثل همیشه بود چشم های مهربون ذهن رها و حرف هایی گرم هرچند که مثل همیشه میدونستم وقتی به لبهام زل میزنه یا بدنمو برانداز میکنه حتما به چی فکر میکنه قهوه تموم شد حالا من هم از حس بودن کنارش داغ شده بودم دلم میخواست بازهم بغلم کنه اونم همینو میخاست در آپارتمان رو باز کردیم تا وارد شدیم و در رو بستیم محکم بغلم کرد دیگه ترسی نداشت که رنگ رژ لب پر رنگم روی لبهاش بمونه لب هامون بهم قفل شده بود گاهی در حین لب گرفتن هاش لب پایینیم رو میمکید یا بر روی لبهام زبون میکشید عاشق لب گرفتن هاش بودم دلم میخاست چشمهامو ببندم و تا ابد اون به آرومی به لب گرفتن ادامه بده نفهمیدم چطور به اتاق خواب رسیدیم چراق اتاق رو روشن نکرد و فقط نور راهرو و نور ضعیفی از پنجره به داخل اتاق میومد در تاریکی اتاق در حین بوسیدنها مانتو و شال و کیفمو کندم و اون هم سوشرتشو در آورد حالا من بوی عطر بدن هامون رو به وضوح حس میکردم و بوی عطر مردونه اش دیوونه ام میکرد از لبهاش بوسیدم و از کنار گونه اش از روی گردنشو میبوسیدم و پایین میومدم بین سینه های مردونه اش رو بوسیدم و از روی شکمش به شلوارش رسیدم کمربندش رو باز کردم و شلوارشو کشیدم پایین از روی شورت آلت بزرگش که حالا سفت سفت شده بود رو میلیسیدم میدونستم از این کار لذت میبره خودش شرتشو کشید پایین و آلت کلفتش راست جلو صورتم ایستاد همینطور که ایستاده بود و من روی زانوهام جلوش بودم شروع کردم به خ وردن آلتش موهای بازم رو پشت سرم با دستهاش جمع کرده بود و من سعی میکردم تا جایی که میشد آلتش رو در دهانم جا بدم و سرش رو بمکم و همزمان به اون چشمهای سبز نگاه کنم که خیلی دقیق حرکات من رو دنبال میکردن کمی که گذشت ب سمت من خم شد لبهام رو بوسید و گفت حالا نوبت منه جلوی من روی زمین نشست تاپ مشکیم را در آورد و خیلی ماهرانه با یک حرکت بند سوتینم را باز کرد و شروع کرد ب خوردن سینه هایم یکی را میخورد و اون یکی رو با دستهای مردونه اش محکم فشار میداد نوک سینه ام رو گاز میگرفت و با دندانهاش میکشیدش و من فقط لذت میبردم اونقد تحریک شده بودم که خورم دکمه و زیپ شلوارمو باز کردم و اون خیلی راحت شلوارمو در آورد و از روی شرت کسم رو میلیسید و برجستگی روی کسم رو گاز میگرفت صدای ناله های من تمام تاریکی اتاق رو پرکرده بود شرتم رو کند و هردوپایم را بر روی شانه هایش گذاشته بود و منو به اوج میرسوند خیسی زبانش رو بر روی کس داغم حس م یکردم و فقط میتونستم آه بکشم گاهی بالا میومد و لبهامو میخورد و دوباره پایین میرفت و کسم را میلیسید یا زبانش را در سوراخ کسم میکرد و با انگشت کلیتوریسم رو می مالید یا انگشت در سوراخ کسم میکرد و کلیتوریسم رو میمکید اونقد در این کار مهارت داشت که بجز از ناله های شدید تنها چیزی که میتونستم بگم منو بکن بود نفهمیدم کی بر روی آلتش کاندوم رو کشید فقط در یک لحظه بزرگی و سفتی آلتشو در وجود خودم حس کردم و همون حس همیشگی که الان پاره میشم آلتش رو در کسم بیحرکت نگه داشته بود و با کلیتوریسم بازی میکرد بهم گفت میخام واسم آبتو بپاشی عزیزم من فقط در اوج بودم چیزی نمی فهمیدم حتی دیگه اون نگاههای مهربونی که عاشقش بودم رو نمیدیدم با اولین تلمبه ای که زد آب کسم مثل یک فوران پاشید بیرون اون که گویا خیلی راضی بود در حالیکه در کسم تلمبه میزد سنگینی بدنشو انداخته بود روی بدن من و لبهامو میبوسید و قربون صدقه ام میرفت کمی که گذشت حس بی حسی تمام بدنم رو گرفت آلتش رو در آورد کنارمن خوابید و منو از پشت بغل کرد و در همون حالت دوباره آلتشو در کسم جا داد و با دستش سینه هام رو میمالید حس کردم دوباره دارم تحریک میشم این بار با هر جلو و عقب کردنی آب کسم همچنان بیرون می آمد بعد از حدود ده دقیقه با چند تلمبه محکم و اوج گرفتن تقلاهای من هر دو با هم ارضا شدیم صدای ضربان قلبش که به شدت تند بود رو میشنیدم گردنش رو بوسیدم و به اسم کوچیک صداش زدمو گفتم خیلی دوست دارم همینطور که هنوز آلتش داخل من بود و خودش از خستگی چشمهای درشت مهربونش رو بسته بود گفت منم دوست دارم کمی بعد ما دو نفر از حیاط مجتمع آپارتمانی رد میشیدیم اون مثل همیشه رها و آزاد سعی کردم به بهانه سردی هوا دستشو بگیرم و خودمو بهش بچسپونم چند ثانیه انگشتهاشو به انگشتهام گره زد ولی بعد رهاشون کرد برای خداحافظی صورتم رو بوسید و رفت و من دوباره تنها ماندم نوشته

Date: May 4, 2020

One thought on “بدون تو

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *