برادر بزرگ تر مشغول تماشای توست

0 views
0%

سانس ساعت یک تا دو بعدازظهر استخر سانس خلوتی بود هرروز تو همین ساعت میومدم استخر و یک ساعتی شنا می کردم تازه شهریور بود و باید درس می خوندم تا درس افتاده ام رو قبول شم مامانم اینا رفته بودن مسافرت و من رو نبرده بودن یکجور تنبیه توی تنهایی خودم بی هیچ موبایل و کامپیوتری مجبور بودم درس بخونم ساعت هایی رو هم غرق در ملال می شدم تازه توی فروردین ۱۷سالم شده بود و حس می کردم توی ظاهرم تغییراتی اتفاق افتاده شب ها قبل خواب بدن لخت خودم رو توی آینه می دیدم برآمدگی زنانه ی کونم سینه های مردانه با کمی برجستگی پوستی بی مو کیر صورتی و لاغرم که بلند نبود و نگرانم می کرد توی صورتم گونه هام بیرون زده بود و لبم انگار که یکی مکیده باشدش قرمز تر شده بود لپ هام پر شده بود و باعث میشد لب هام گوشتی و هوسناک به چشم بیان ران پام با انهنایی شبیه به بدن زن ها از کونم پایین می رفت و بدنم رو شبیه به یک گلابی باریک می کرد با اینکه پاهای بلندی داشتم ولی برآمدگی ران و گوشتی بودن کونم نمیگذاشت بلند بنظر بیان وقتی از دیدن تغییراتم سیر می شدم زیر پتو خودارضایی می کردم کیرم رو اینقدر میمالیدم که لبه ی سر گوشتیش پوس پوس می شد توی خیالم به زن های فامیل به دوست های مادرم و خواهرم فکر می کردمد گاهی اوقات میون تصاویری که توی مه ذهنم رد می شدن تصویر مردهایی رو هم می دیدم که با پاهای قوی و کیرهای بزرگ مرد دیگه ای رو میگان بعد توی خیالم یکی از این مردها زن همسایه امون رو می کرد و من از دیدن این صحنه توی ذهنم کیرم سفت و سفت تر می شد آبم رو همیشه وقتی خالی می کردم که تصویر و خیال توی ذهنم کامل می شد تصویر خودم درحال لولیدن توی بغل و مالیدن خودم به بدن یکی از خاله هام خاله ی بزرگم که وقتی بچه بودم اجازه می داد خودم رو بهش بمالم صبح ها با کرختی از خواب بلند می شدم و دیگه بدن و کون و کیرم برام جالب توجه نبود و توی آینه وارسیش نمی کردم بلند می شدم و لباس می پوشیدم و حموم می گرفتم و صبحانه می خوردم و میرفتم کتابخونه و تا ظهر درس می خوندم ظهر برمیگشتم خونه و وسایل و کتاب هامو توی وسط حال پرتاب می مردم و وسایل رفتن به استخر رو برمی داشتم و می رفتم که شنا کنم دم در استخر از زین دوچرخه ام پایین پریدم به یکی از نرده هایی که مخصوص بستن دوچرخه بود بستمش و وارد سالن شدم کفش ام رو تحویل دادم و کلید و دمپایی گرفتم و رفتم داخل کمد شماره ی ۷ توی ذهنم یاد شوخی هایی افتادم که تو مدرسه با نشون دادن هفت با دو انگشت اشاره و وسط می کردیم دوپای عدد هفت بالا بود و شماره های دیگه توی رد شدنشون توی اعدا ریاضی اونو میگاییدن لباس عوض کردم مردهای این سانس همه برای آب درمانی میومدن مردهای پیر و دوکاره تک و توکی جوون بی دلیل نبود که این سانس میومدم مردهای این سانس بی خطر بودن نگاهای زیبایی به بدنم مینداختن ولی حرکتی انجام نمیدادن یکجور بازی اغوا بود و من توی اون سن ازش لذت می بردم یک ساعتی شنا کردم از تصور بدن خودم که آب روی اون می لغره لذت می بردم فین به پا کردم و پاهام رو شبیه هری پاتر توی مرحله ی دریاچه ی جام آتش توی آب با فلس هایی بین انگشت ها می دیدم اما با سرعت زیادم زیر آب مثل یک ماهی کوچیک و شیطون حرکت می کردم بعد از لبه ی حوض شیرجه می رفتم سمت دیگه ی استخر از آب بیرون می اومدم از اینکه همه به من نگاه می کردن لذت می بردم توی چشم های بخش آب درمانی مردی رو دیدم که جوون تر از بقیه بود بدن آفتاب سوخته ای داشت و اخمو بود خیلی کم به من نگاه می کرد بیشتر دست هاشو از آب بیرون گرفته بود و انگار با اسلحه ای خیالی که برای خیس نشدن بالا گرفته بود عرض استخر رو قدم می زد سانس تمام شد فین رو از پام بیرون کشیدم دوش گرفتم رفتم که لباس بپوشم از کرختی و خستگی تنم راضی بودم میتونستم تا عصر مثل یه تیکه سنگ بیافتم روی تخت و مثل یه خرس بخوابم پیرمردها زیر دوش به من لبخند می زدند بعد یکی دوتا از اون ها از شنا کردنم تعریف کردن وقتی می خواستم از دوش بیرون بیام مردی که کمتر از همه نگاهم کرده بود از جلوم رد شد و بیرون رفت به سمت کمدها نمی دونم داشتم به چی فکر می کردم که بی اونکه در بزنم در یکی از اتاقک های تعویض لباس رو باز کردم چیزی که دیدم باعث شد برای یک هفته خمار باشم مرد عصبانی و آفتاب سوخته رو دیدم که با کیر خیلی بزرگش ایستاده و تازه می خواست شرت مایو به پاش کنه چشم من برای یک ثانیه به کیرش قفل شده بود ولی انگار ساعت ها خیره بودم توی همون زمان کم متوجه رگ های روی کیرش شدم و رنگ قهوه ای زیباش و سر گوشتی بزرگش که بنظر نرم میومد آویزون و زیبا از هیکل لاغر و سفت مرد بیرون اومده بود مرد با اخم و تخم در رو بست و حرف هایی بهم زد که شب توی خیالم توی تخت خوابم جوابش رو دادم خیلی دلت میخوادش در بزن بی شعور خوشبختانه فقط دو نفر توی اون سالن بودن و هنوز خیلی ها زیر دوش داشتند موهاشون رو شامپو میزدن وقتی بیرون اومد کیرش برآمده و کلفت شده بود و سعی می کرد زیر حوله اش قایمش کنه توی رختکنی که اون ایستاده بود ایستاده بودم و تصور می کردم اون کیرش رو توی دست هام گرفتم و با این فکر شهوت مثل جریان برق تا پشت گردنم می رفت خیلی زود مجبور شدم بیام بیرون هرچه بین مردم گشتم توی سالن ندیدمش رفته بود اخلاقش حکم می کرد که خیلی کم حضور داشته باشه انگار شب توی تخت خواب تو خیالم کیرش رو به همه جام مالیدم توی خیالم توی رختکن می نشستم و سر بزرگ کیرش رو توی دهانم می بردم بعد کل تنه ی کیر رو با تمام رگ هاش بعد مثل اربابی خشن من رو برمی گردوند من حرف شنو بودم دست هامو به دیوار تکیه گاه می کردم و کون زیبام رو تقدیمش می کردم و اون من رو می گایید اینقدر میگایید که آبم میومد بعد توی بیهوشی بعد از خودارضایی و نشئگی بعد از انزال خودم رو می دیدم که مثل سگش شدم و همه کاره ی منه کیرش به سلامت باد فردای اون روز و تمام روزهای فرد دیگه تا یک ماه به استخر سر زدم نبود که نبود مدرسه ها شروع شدن و امتحان شهریور رو قبول شدم همراه بچه های مدرسه برنامه ی استخر می ریختیم متوجه شده بودم که چشم های پسرها روی بدن من ثابت میمونه یک هفته ای از شروع مدارس گذشته بود که دیدمش با پنج نفر دیگه شنا می کردم که توی عمق چهارمتری بدنی قهوه ای رنگ از پیش ما رد شد و سرش کنار لبه ی انتهایی استخر از آب بیرون پرید مرد هیکلش رو بالا کشید و روی لبه ی اسختر نشست خودش بود قلبم تند تند می زد و دوست داشتم همونجا وسط آب منو بکنه عشق شب های من تا نزدیکیش شنا کردم از گروه دور شدم کنارش از لبه ی استخر بالا رفتم باید کار رو یکسره می کردم کونم نزدیک به صورتش از آب بیرون اومد نشستم پهلوش سلام کردم و اون هم سلام کرد سریع منو شناخت بهش گفتم که چرا دیگه نمیاد استخر گفت رفته بوده مناطق جنگی گفت غواصه گفتم دوست دارم مثل غواص ها یاد بگیرم شنا کردن رو به همین بهونه تمام سانس من رو دست مالی کرد به توضیحات مسخره اش گوش می دادم و دستش روی کونم کیرم رو سفت می کرد دوست هام با حسادت من و اون رو نگاه می کردن باهم طول استخر رو شنا کردیم بعد به من گفت که اون روز که سرم داد کشیده بوده عصبانی بوده گفت همسرش خونه رو ول کرده و رفته خونه ی خواهرش و اون تازه از ماموریت برگشته بوده و مجبور بوده تنهایی بکشه و یکی یه لیوان آب هم نمیداده دستش بهش گفتم که کاش من اونجا بودم پیشت ازتنهایی در میومدی گفت مرسی که اینقد خوبم کمی از شنا کردنم تعریف کرد لب های کلفتی داشت وقتی حرف می زد دوست داشتم لب هاشو بمکم توی لب هام بیرون در استخر شماره اشو بهم داد روزهای دیگه باهم توی استخر قرار میذاشتیم و اونجا حسابی من رو میمالوند هیچکدوم حرفی نمی زدیم ولی به قرارهامون ادامه می دادیم یکروز که به هیچ تلفنیم جواب نداده بود بهش اس ام اس دادم که میرم استخر و اونم اگه دوست داره بیاد و بهم یاد بده چطور کف استخر بخوابم خبری ازش نشد حتی جمله ی کنایه ایم هم کارگر نشده بود زودی بیرون اومدم و رفتم خونه مثل هرشب با یادآوری دستش روی بدنم و کیر درازش که به پاهام میمالیدش جق زدم و خوابیدم کونم رویای کیرش رو می دید دوباره یک هفته پیداش نشد بعد از یک هفته پیام داد که خونه تنهاست حوصله ی استخر رو نداره و زنش رو از خونه بیرون کرده و حسابی تنهاست سی و سه سالش بود و بچه ای نداشت من هیچ مویی روی بدنم نداشتم اما بازهم با تیغ به جون پوستم افتادم و وقتی مطمعن شدم کونم شبیه به کون دخترهای فیلم سوپر شده لباس پوشیدم و رفتم خونه اش توی درگاهی خونه اش ایستادم و زنگ در رو زدم با راهنمایی آدرسی که روی یه تیکه کاغذ نوشته بودم و همراهم داشتم تا خونه اش رسیده بودم یک خونه ی ویلایی با درخت هایی که شاخه های بلندشون مثل گیس آشفته ی زنی از روی دیوار پایین ریخته بود انگار اطراف یه باغ رو دیوار کشیده بودن جلوی آیفون ایستادم می دونستم الان تصویر من توی صفحه ی داخلی آیفون با رنگ های اضافی چه شکلی شده در بی اونکه کسی اون طرف آیفون حرفی بزنه باز شد در بزرگ سفیدرنگ رو فشار دادم و وارد قصرش شدم از حاشیه ی استخر آبی رنگ گذشتم و به در سالن رسیدم توی نسیم خنکی که گیس درخت ها رو می رقصوند بوی شهوت میومد داشتم می رفتم که گاییده شم دوست داشتم لخت شم و همونطور که لپ های هوسناک کونم روی هم ساییده میشن داخل شم بهش بگم منو بکن منو بگا و اون شروع کنه خیلی احمقانه یقه ی پیراهنم رو یک دکمه بیشتر باز کردم شاید با دیدن پوست من یاد تصویر کونم جولو صورتش توی استخر بیافته تا اومدم در بزنم در باز شد با شلوارک اومد به استقبالم اژدهای طلایی اش توی مخفیگاهش خواب بود بهش دست دادم و خودم رو جلو کشوندم و صورتش رو بوسیدم دستش رو به کونم کشید و به خودش فشارم داد بعد رفتیم توی سالن و میون اشیاء گرون قیمت و زردرنگ و پرده های نفیس و مبل فرش های قیمتی نشستیم نمی دونم چه غواصی بود که اینهمه پولدار بود همه چی انگار از طلا بود لای چاک کونم عرق کرده بود دلم میخواست من رو به جایی ببره که فقط خودمو خودش باشیم از این خونه و حس و حالش احساس حقارت و غریبی می کردم گفتم من راحت نیستم خیلی یکهو پرید و پهلوم نشست و دستش رو روی رونم کشید و پرسید چی ناراحتم کرده بعد گفت میره برام لباس راحتی بیاره گفت باید مثل خودش شلوارک بپوشم گفتم چشم و خندیدم از من خوشش میومد می دونستم تا چند لحظه ی دیگه من فاتح کیر و اتاق خوابش می بودم من رو می کرد من از زنش و زن های دیگه بیشتر بهش حال مب دادم در آینده من رو می برد جایی و باهم زندگی می کردیم و من کنارش خوشبخت می بودم و هرروز کیر بزرگ و کلفتشو می خوردم و تمام روز زیر کیرش میخوابیدم زیر لب گفتم منو بکن اما اون رفته بود و توی سالن تنها بودم برگشت شلوارک رو به دستم داد بعد رفت پشت سرم و پیرهنم رو با دست هاش که جلو آورده بود باز کرد کیر نرم و بلندش به کونم می خورد داشتم از شهوت نفسم می گرفت گفت میخوای بریم یجای دنج تر و راحت تر گفتم بریم رفتیم از میون مبل های گرون قیمت مجسمه ها و این سرزمین ثروت گذر کردیم هیچکدوم برای من نبود همه برای او بود می گفت صداش بزنم نظام می گفت پدرش نظام سلفی بوده دوست داشته همیشه صداش بزنن نظام گفت که اسم اصلیشو به من نمیگه گفت باید صداش بزنم نظام صداش زدم نظام خندید و توی راهروی منتهی به اتاق خوابش کونم رو چنگ زد کمی مونده به در اتاقی که تقریبا انتهای راهرو بود به دیوار چسبوندم و بوسیدم لب های هم رو می خوردیم لب کلفت و خشنش می خواست لب های زیبا و جوون من رو از جا بکنه با لب هاش داشت من رو می کرد گفت لب هام مال اونه دهانمو و نفسم مال اونه هیچی نگفتم پذیرفتم گفتم زندگیم مال اونه بعد توی صورتش گفتم که منو بکنه منو بکن بعد همینطور که می رفتیم بهش گفتم که همیشه دوست داشتم مفعول باشم گفتم از اینکه کاری رو انجام بدم متنفرم گفتم دوست دارم کار روی من انجام بشه خودم زمینه و محیط عمل باشم گفت حرف های قلنبه می زنم بهش دیگه چیزی نگفتم رفتیم در اتاق چیزی دیدم که نمی دونستم واقعیه یا قسمتی از یک کابوس بی پایانه خشکم زد مثل یکی از مجسمه های توی سالن شدم شاید همه ی اون مجسمه ها هم روزی جون داشتن و با دیدن چیزی که من می بینم و یا چیزی شبیه به این در اندازه ی این دو نفر وحشتناک تبدیل به سنگ شدن روی تخت وسط اتاق دو نفر به حالت سجده نشسته بودند ولی با چسب های پهن پاها و دست هاشون به هم بسته شده بود دو زن کس های قلنبه اشون از بین پاهاشون بیرون زده بود و شکم هاشون بین پاهاشون آروم تکون می خورد هر چند ثانیه ای یکی از زن ها غرشی خفیف می کرد نظام با رضایت خاطر لبخند می زد نزدیک به تخت دست هاشو به کمر زده بود و از شکه شدن من لذت می برد و مشغول تماشای من بود تماشای نابود شدن من زبانم توی دهانم تبدیل به عضوی نا آشنا شده بود انگار برگشته بود و از حلقم پایین رفته بود و به کونم رسیده بود سوراخ کونم قلقلک گرفته بود یکجور خارش نظام سخنرانیش رو شروع کرد معرفی می کنم زنم و خواهرم موقع اشاره به زن چاق تر گفت زنم و موقع اشاره به زن لاغر و باریک که پوستش به زردی می زرد با بی شرمی گفت خواهرم مهربون شده بود و ترسناکترین چهره ای بود که تا بحال دیده بودم گفتم اما چیزی نگفتم سکوت گفتم دهانم باز بود ولی کلمات توی دهانم تبدیل به بخار شد نظام رفت و توی فضای کمی که به اندازه ی نشستن آدمی به اندازه ی اون بین دو زن وجود داشت جا خوش کرد دست هاشو روی کون و کمر دو زن قرار داد جوری که هردو زن تبدیل به دسته های صندلی خیالی ای شده بودند که اگه وجود داشت نظام مثل یه شاه مقتدر روی اون لم می داد زن ها تبدیل به دسته های صندلی نظام یا شاید هم جزیی از تخت خواب شده بودن نمی دونم چرا توی اون حال و روز یاد حرف پدربزرگم افتادم که همیشه می گفت زن هم یچیزی مثل وسایل آشپزخونه است باید چندتاشو داشته باشی و هروقت یکیش بدرد نخورد بندازی دور نظام نشسته بین زن های دمر که صورتشون دیده نمیشد ادامه داد چیزی که می بینی با چیزی که فکرمی کنی یکی نیست نه نه نه اين مثل سه چرخه نیست یا همون تری سام نه نه من قدرت دارم کیر بزرگی دارم تو این کیر رو می خوای پسر باید برای بدست آوردنش چیزی رو فدا کنی من تورو شاهد می کنم چشم هاتو ازت می گیرم و مال خودم می کنم تو باید شاهد باشی ببینی برای اینکه من مفت و مجانی این کیر رو به کسی نمیدم آره چشم هات اونا مال منن باید هرچیزی رو که من می خوام ببینی خواست خودت اهمیتی نداره تو مهم نیستی باید دهانت رو برای خوردن آب من وقتی زنمو کردم آماده کنی باید بعد بیای و تو هم توی گاییدن زن من و خواهرش کمکم کنی وقتی خوب این کارهارو کردی من شاید به کون تنگ و تازه و گرم و کیرخورت چیزی که میخواد رو میدم کیرم رو می کنم توی کونت و تا ابد تا ابد تا وقتی از پا نیافتم می کنمت لخت و عور تو اتاقی ایستاده بودم که روی تخت وسط اون دو زن به دو شئ تبدیل شده بودند یک پامو به پای دیگه ام مالوندم و لپ های کونم روی هم سُریده شد کیر کوچکم مثل یه عروسک بی حال و وا رفته خبر از هیچی نداشت انگار یکی از زن ها هوف هوفی کرد کمی سرجاش تکون خورد ولی باز ساکت شد انگار مدت زیادی بسته شده بودن این تکون خوردنشون تنها راه برای زنده باقی موندن بود انگار گفتم نظام نظام حالا شلوارکش رو پایین کشیده بود و کیر بزرگ و پر رگش رو می دیدم عجیب بود که کیری که براش اینهمه صبر کرده بودم به همین زودی برام عادی شده بود کیر بلند و کلفت و گوشتیش روی رون پاش لم داده بود انگار پر رگ با سر قرمز و بزرگ و گستاخش گفتم نظام و نظام بازهم جوابی نداد شلوارکش رو که درآورد چرخید و رفت دوپاش رو این سمت و سمت دیگه ی کمر زنش گذاشت و کیر بزرگش رو توی گوشت تن زن کرد کمی تلمبه زد بعد بلند شد و بالاسر زن ایستاد و داد زد می بینی این کیر منه باید میدونستی چی رو داری از دست می دی احمق بعد رفت سمت خواهرزنش به همون شیوه ی قبل روی زن برنامه رو اجرا کرد کیر کلفتش توی کس سفید و تپل و گوشتی دخترجوون فرو می رفت و نظام مثل یه حیوون درنده خرناسه های بلندی می کشید چند دقیقه بعد شروع به سیلی زدن به کمر زن کرد و سرش رو از لذت تکون می داد می تونستم سوراخ کون نظام رو ببینم که باز و بسته می شد ناگهان سر برگردوند و اشاره کرد که بیام ازجام تکون نخوردم داد زد و گفت که هرچی میگه رو باید قبول کنم رفتم به کون خودش اشاره کرد صورتت رو بذار لاش گذاشتم اولین بار بود که سوراخ کون می خوردم اول برام جالب نبود و بنظرم حشری کننده نبود بعد کمی گذشت و دیدم دارم از این کار از این اجبار لذت می برم کون نظام رو چنگ زدم و اون هم تلمبه هاش رو یواش تر کرد و حتی یکی دوبار توی کس صبر می کرد تا من کونش رو حسابی بلیسم سوراخ نظام بوی مست کننده ای داشت بوی گه با بوی بدنش بوی شهوت می داد نوک زبونم رو تو سوراخش بردم و توش رو لیسیدم نظام بلند شد و گفت که برم و زنش رو بگام گفت حق ندارم چیزی تو دهنش بریزم فقط کونشو بگا سوراخ کون زن گشاد بود وقتی کیر من توی سوراخ فرو رفت هیچ عکس العملی نشون نداد نمیدونم من چندمین نفری بودم که نظام برای گاییدن و گاییده شدن به خونه اش راه داده بود که حالا کس زنش اینقدر گشاد بود و کونش اینقدر باز و گاییده شده زن صرفا یه سوراخ بود که بگانش چندتا تلمبه زدم ولی از استرسی که داشتم هیچ متوجه نبودم انگار کیرم رو تو بالِش کرده بودم نظام متوجه شد و سرم داد کشید که خوب بگامش مث آدم بکن وگرنه کیر گیرت نمیاد خر احمق گفتم چشم و الکی شروع به گاییدن کردم کیرم توی کون زن میخوابید و مصیبتی داشتم برای راست نگه داشتنش نظام مست این گاییدن دونفره بود از اینکه توی گاییدن خونواده اش یه همکار داشت خیلی خوشحال بود کیرمو کشیدم بیرون و گفتم که آبم اومده و کارم تمومه زن نظام چند غرش کرد که توی های و هوی خود نظام به گوشش نرسید نظام کیرش رو بیرون کشید و رفت پایین تخت ایستاد من بعد از تموم شدن کارم به ظاهر البته اومده بودم و روی زمین چهارزانو نشسته بودم انگار سر سفره ی نظام نشسته باشم نظام گفت دوست دارم اول خودشو بکنم یا زنشو یا خواهرزنش رو گفتم برام فرقی نداره نظام یکهو از کوره در رفت و سرم داد زد همیشه فرق داره همیشه فرق داره و اهمیت داره غیرممکنه که چیزی برای کسی فرقی نداشته باشه فقط احمق ها می گن که براشون فرقی نمی کنه و مغرورها کیرم توی غرورت کسکش تو چه گهی هستی که برات فرق نداشته باشه تو مجبوری حتی من هم مجبورم برام فرق کنه و اهمیت بدم احمق بی سواد بعد روبه روم نشست و صورتش رو توی صورتم داد یچیزی رو یادت باشه کره خر همیشه اهمیت داره همیشه باید انتخاب کنی کونی جان تو هیچ گهی نیستی باید برات فرق کنه و اهمیت داشته باشه ولی پیش میاد که به دوطرف یک چیز بی میل باشی باید اعتراف کنی بی میلی و دلیل گهیت رو اعتراف کنی بعد کیرش رو دست مالی کرد زندگی همینه کره خر زندگی همین بود به گفته ی نظام فکر نکردم اونجا برای فکر کردن نیومده بودم اومده بودم که گاییده شم نظام یک ساعت دیگه سخنرانی و سکس و سیگار کشیدن رو باهم همه رو قاطی هم انجام داد و این میون من رو هم گاهی می بوسید دست می کرد و کیر و خایه ی خوابیده ی من رو میمالید و می گفت از کونت خبری به این نمیرسه انگار گفتم نه گفت می رسونمش بعد از یکساعت با نظام تا اتاق مطالعه اش رفتیم فکر نمی کردم کسی مثل نظام از کتاب خوندن خوشش بیاد ولی کمی که اونجا چرخیدم فهمیدم همه کتاب ها کتاب های تاریخی هستند کتاب هایی که از دوره ی هخامنشی ساسانی رومن ها یونانی ها بربرها و قوم های دیگه حرف می زدند نظام اینجا فرمانروایی کل جهان قدیم و جدید رو به دست داشت من هنوز لخت بودم میون قفسه ها که رفتم از لختی خودم راضی بودم لبه ی یکی از قفسه هارو گرفتم و کتاب هارو دید زدم پیش خودم فکر کردم بد نیست اینجا کون بدم توی بچگی وقتی میون قفسه های کتابخونه ها می رفتم دوست داشتم توی پچ پچ آروم و خواب آور کتاب ها روی زمین دراز بکشم اینجاهم همینطوری بود دراز کشیدم و کونم رو به طرف نظام که پشت سرم کتاب های خودش رو تماشا می کرد بالا آوردم صدای سنگین شدن نفس های نظام رو شنیدم و از اینکه اینکارو کرده بودم خوشحال شدم چون تا دقایقی دیگه کون من محیط بلند شدن و حرکات سریع کیر نظام و گاییدنش میشد گاییدنی که یکجور شغل بود براش انگار لای چاک کونم باز شده بود دستم رو از لای پام سمت سوراخ کونم بردم و کیرم زیر ساعد دستم مچاله شده بود کونم رو انگشت کردم و خیلی شهوتی و با صدای کشدار و ملتمسانه نظام رو صدا زدم و گفتم من رو بکنه نظام مثل پلنگی که روی کون گورخری بپره وظیفه اش رو انجام داد و من رو توی چنگ آورد ای وای دست های بزرگ و آفتاب سوخته اش که توی استخر بالا می گرفتش و اسلحه ای خیالی رو از خیس شدن حفظ می کرد دو لپ کونم رو گرفته بود و ازهم بازش می کرد و جووون جووون گفتنش هاش گوش همه ی کتاب ها رو کر کرده بود زبونش رو روی سوراخ کونم حس کردم لیز و سفت توی سوراخم بردش و من رو با زبونش گایید از ته جووون آه ه ه کشیدم گفتم نظام نظام دو لپ کونم رو میخواست از جا بکنه دیگه و صورتش لای چاک کونم فشار داده می شد از اینکه بدنم اینطور دیوونه اش کرده بود راضی بودم گفتم نظام نظام نظام من رو بکن من رو بکن من و کل خاندان ام رو بگا مادرمو بگا پدرمو بگا خواهر و هرکی دارم و ندارم رو بگا اون کیر بزرگت رو درآر و تا خایه توی من فرو کن نظام جووون جووون می گفت من تمام تنم توی آتیش می سوخت کیرش رو تا ته حلقمو توی بدنم و توی کونم می خواستم شهوت کونم رو خارش انداخته بود داد زدم کییر کیییییر کییییر بده به کون تشنه ام کون گرسنه ام کون کیر ندیده ام رو سیر کن نظام نظام کیرش رو توی صورتم آورد و همه جای صورتم مالید بعد سر گوشتی و شهوت ناکش رو به لبام مالید گفت بمک گفتم قورتش می دم تا ته حلقم فروش کردم دوست داشتم توی دهنم بمونه و بمکمش دوست داشتم همزمان این کیر توی کونمم باشه لگ هاش زیر لب هام میهورد و زبونم سرش رو لیس می زد نظام سرش رو با دو دست گرفت و از ته دل آه ه ه ه کشید گفت تو خیلی ساک زدی و کون دادی کیرش رو درآوردم و با دستم مالیدمش میخواستم جوابشو بدم ولی از شدت شهوت چشم هام خمار شده بود و زبونم سنگین به زور بهش گفتم نظام من جوری کونی تو میشم انگار برای اینکار بزرگ شده ام نظام کیرش رو با وحشی گری توی دهنم چپوند و دو طرف صورتمو گرفت و کیرش رو توی لب هام و حفره ی دهنم تلمبه زد و دهنمو گایید من از شدت لذت چشم هامو بسته بودم و به هیچ چیزی جز گاییده شدن فکر نمی کردم نظام خسته شد و کیرش رو بیرون کشید و چندبار به دهانم کوبید و روی لب هام فشارش داد دلم میخواست باهاش حرف بزنم منو همیشه بگا بگا همیشه بگا نظام خنده ی پیروزمندانه ای کرد و گفت بلند شو بلند شدم حتما می خواست سرپایی کون منو بگاد دستمو به یکی از قفسه ها گیر کردم و کونم رو براش عقب دادم بهش گفتم اگه اینطوری منو بکنی هروقت سرپا ایستادم بعدها و هروت هر کتابی دستم گرفتم و هروقت توی هر کتابخونه ی ای توی هر جای دنیا برم یاد تو می افتم نظام سیلی محکمی به کونم زد و داد زد که من هیچ جا نمی رم ولی گویا از اینکه اینطوری و به این شدت توی من رخنه کنه خوشش اومد و سر کیرش رو روی سوراخ تنگ کون من تنظیم کرد بعد انگشتش رو توی سوراخ کرد هیچ حسی نداشتم انگشتی توی سوراخم بود با انگشت کمی جا باز کرد کمی گذشت و متوجه شدم از انگشت شدن دارم لذت می برم آهی کشیدم و گفتم نظام اون کیرتو به من بده اون کیرتو بکن تو زودباش یکهو دردی شدید توی تنم پیچید و تا مرز غش کردن پیش رفتم کمی گذشت تا حالم سرجاش اومد متوجه شدم دارم دست میمالم تا دوباره قفسه رو بگیرم نظام از ته دل خندید و تقریبا نصف کیرش توی بدن من بود آه نظام کجایی که که کل کیرت رو دوباره توی بدنم میخوام روی کیرش رو حسابی تف مالی کرد و شروع به گاییدن من کرد پنج دقیقه ی اول فقط و فقط درد بود و کیر نظام که توی گوشت تن من عقب و جولو می شد درباره ی وضعیتم چی میتونم بگم میون پچ پچ آروم و خواب آور کل تاریخ و تمدن های جهان ایستاده بودم و جولو چشم ساکنین قدیمی و جدید زمین گاییده می شدم کم مم درد توی تنم طنین لذت بخشی انداخت نمیدونم کجای کیر نظام به کجای سوراخ کونم می خورد و لذت رو مثل فرکانسی منظم با طول موج زیاد توی تمام تنم و پوستم پخش می کرد و سرم رو گرم و داغ می کرد نظام کیر بزرگ و گوشتی و عضلانیشو توی گوشت تنم فرو می کرد و تلمبه های منظم و آرومی می زد و من رو دست میمالید و عاشقانه من رو می گایید تا تلمبه های شدیدش خیلی مونده بود مطمئن بودم حالا حالا ها من رو آروم و با حوصله می کنه تا روزی که هردو محکم و تند و سریع و بگایی و از بین برنده کردن رو بخواهیم با هر تلنبه اش من کمی به جلو هل داده می شدم و کیر بزرگ و کلفتش سوراخ کونم رو گشاد و گشاد تر می کرد و درد داشت کم کم از لذت دور می شد ولی حضورش هنوز حس می شد از این گاییده شدنم راضی بودم از این حقارتی که حس می کردم و برای خودم دل می سوزوندم و از اینکه نظام از این لعبتی که من بودم استفاده ی کامل و فیض کامل رو می برد خوشم میومد از اینکه محیط عمل شده بودم و گاییدن هرروزه و هر شبه و هرساله و همیشه گی نظام روی من و توی من انجام می شد راضی بودم چشم های خمارم رو کمی باز مردم و روبه روم میون کتاب های بزرگ تاریخی کتابی دیدم که با همه فرق داشت وسط گاییده شدن چشم هام به عنوان کتاب خیره موند هستی و نیستی فعلا بودم و همین کافی بود و دوست نداشتم به نبودن فکر کنم می دونستم روزی نظام گاییدن آخر رو انجام میده و من رو از پیش خودش پرت می کنه بیرون ولی دوست نداشتم به اون روز فکر کنم می دونستم که هنوز برای سوگولی نظام بودن وقت دارم برای همین کمرمو شکستم و کمی به پایین زانوهام رو خم کردم و کونم مثل یه هدیه توی دست های نظام قرار گرفت نظام گفت آهههها و کونم رو کمی سریع تر گایید از ته دل خوشم اومد که نظام رو راضی کردم سوراخ کونم باز بود و دوست داشتم همینطور باز باشه و کیر توش بره و بیرون بیاد و گاییده شم نظام از سرمستی سر تکون می داد و حرکات بدنش به بدن من منتثل می شد و من به عنوان کتاب خیره شدم دوباره هستی و نیستی بودم و همین کافی بود وای بکن منو بکن بکن بکن بکن بکنم منو بکن نوشته

Date: December 16, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *