سلام میخواستم داستان اینکه چطور نگاه های سکسی برادر شوهرم و بعضی رفتاراش بعد 5سال وسوسم کرد تن به انجام دادن سکس باهاش بدم و به شوهرم خیانت کنم اسمم میتراس 30 سالمه و 6ساله با علی یکی از همکارام ازدواج کردم علی 3سال ازم کوچیکتره و یه برادر بزرگتر داره که دقیقا همسن منه اسمش حمیده 5ماه ازم بزرگترا از خودم بگم و بزرگ نمایی نکنم چهرم معمولی ه نه آنچنان خوشگل نه زشت زنگ پوست و بدنم سبزه بانمکه قدم 155 وزنم 48 کیلو چشام قهوهای روشن و سینهام هم اگه نگید دروغ میگم سایزش 85 اوایل جلوی حمید وقتی میرفتم خونه پدر شوهرم چون خانوادتا ازاد بودن با تیشرت و ساپرت میگشتم کم کم که جا افتادم تاپ و شلوارک میپوشیدم هیچ حسی به حمید برادر شوهرم نداشتم ولی اغلب بخصوص وقتی بود براش چیزی چائی یا میوه میبردم جلوش به اجبار مجبور بود یخورده هم بشم واسه احترام متوجه نگاه هاش شدم که از روی هوس و شهوت به سینهام و سوتینم میندازه تا میفمید متوجه میشم نگاهش رو میدزدید یه مدت مررات کردم و جلوش لباس تنگ و باز نمیپوشیدم تا الکی الکی داشت واسم مشکل ساز میشد شوهرم علی میگفت چرا میریم خونه بابام اینا اینطوری میپوشی نمیخواستم سر هیچی خدایی نکرده دلخوری پیش بیاد گفتم هیچی عشقم گذشت و گذشت تا یه روز حمید اینا رو دعوت کردم شام خونمون باز هم نگاه های برادر شوهرم ول کنم نبود خونمون 2خواب داره بعد شام خواستم جا بندازم مادرشوهرم اینا رو تو سالن انداختم خواستم جای حمید رو هم بندازم شوهرم گفت میترا بعد 2سال نمیدونی حمید گرمایی ه کولر که خرابه جاش رو تو اون اتاق بالکن داره بنداز گفتم باشه اصلا هواسم نبود لباس هارو از بالکن جمع کنم و فکرش رو نمیکردم حمید همچین کاری بکنه وقتی خوابیدیم نگو حمید رفته تو بالکن 1نخ سیگار بکشه که چشمش به یکی از شورت ها و سوتینم میفته دقیق یادمه یه شورت توری مانند مشکی و یه سوتین قرمزم بودش میوفته و برمیداره میبره تو جاش ظاهرا به یاد منو تصویر ذهنی از من یه جغ میزنه و آب کیرش رو میریزه روی شورتم سوتینم رو هم میزاره تو کوله پشتیش که ببره منتها صبح یادش میره شورت منو که اب کیرش رو ریخته روش برداره بیدار که شدیم شانس اوردم پتو روی تشکش بود خواستم جاهارو جمع کنم حمید رفته بود دست و صورتش رو بشوره پتورو که زدم کنار شورتم رو روی تشکش دیدم برش که داشتم متوجه داستان شدم لکه های سفیده خشک شده روی شورت م بود تا کسی نیومدش تو اتاق از هولم سریع کردمش لای سینهام تو سوتینم از این کارش حالم بد شد ازش بدم اومد رفتم تو بالکن دیدم اون سوتینم نیس تصمیم گرفتم اینقدر از اون به بعد تحریکش کنم که زجر بکشه دیگه مداوم میرفتم خونه مادرشوهرم جلوی حمید زیر تاپم سوتین نمیبستم تاپ های نیم تنه میپوشیدم میرفتم دوش میگرفتم حولم رو تنم میکردم تو سالن جلوش جوری میشستم که رونهام رو ببینه و کلا بدنم رو نامحسوس به رخش میکشیدم تا زدو از علی شوهرم حامله شدن و یه دختر دار شدیم مهناز دخترم 1سالش شد و گفتم حمید دیگه عمو که شده از نخ سکس با من در میاد ولی اینطوری که نشد هیچ آتیش سکس و شهوتش بهم صد برابر شده بود یکی دوبار که از حموم اومده بود بیرون یواشی دیدش میزدم قدش ازم یه سر وگردن بلند تر بود موهای بدنش رو میزد و سولاریزه میرفت و بدنش رو برنز کرده بود وای نا خداگاه چشمم به کیرش خورد جا خوردم فکر نمیکردم همیچین کیر بزرگی داشته باشه با اینکه خواب بود ولی بزرگ و کلفت بود ناخواسته تصور کردم اگه باهم سکس میکرد که با این کیر پدرم در میومد اوایل که مهناز شیر میدادم سینم رو از حمید می پوشاندم میدیدم واسه دید زدن سینم به اب واتیش میزنه کم کم یخورده شل کردم تا به جایی رسید که موقعی به مهناز شیر میدادم که خب شوهرم و پدر شوهرم سرکارن و مادرشوهرم هم یا تو اتاق مشغول کاراش یا استراحت بود یا تو اشپزخونه با پرروئی کامل سینم رو در میاوردم مهناز شیر میخورد و سر حرف رو الکی با حمید باز میکردم مسائل الکی استرس میگرفتش که لو نره و شب که علی اومد خونه گفت حمید روز تعطیلی ماشین داری نمیخوای داداش و زن داداشت رو یه شمال ببری شبرنی ماشینت رو بدی خسیس گفت چرا که نه ساعت 6بعداز ظهر بود یدفعه شوهرم گفت لباس اینا واسه مهناز آوردی بریم شمال دیگه خونه خودمون نربم گفتم اره ساکش رو آوردم حمید گفت پس تا شماها ساک ببرید و حاظرشید من بدم بنزین بزنم بیام پدر شوهرم و مادر شوهرم هرچی اصرار کردیم گفتم نه ایندفعه خودتون جوونا برید دفعه بعد ما میایم حمید اومد و چندتا مدت بالش و خطر و پرت جمع کردیم راه افتادیم تو راه حمید گفت تیرماه لب دریا گرم و شرجیه مهناز ازیت میشه بریم کلاردشت هوا خوبه علی گفت اره قرار شد بریم کلاردشت تا مدرن آباد خود حمید پشت فرمون بود مهناز خوابیده بود پشت سر علی رو صندلی گذاشته بودمش خودم پشت حمید نشسته بودم یخورده خسته شدم لم داده بودم رو صندلی پای چپم رو از کفشم برآورده بودم از سمت چپ حمید گذاشته بودم رو دستگیره در راننده که خستگی ش در بره که حمید متوجه شد و یواش که علی نفهمه و آروم با دست چپش پام رو گرفت و نزاشت بکشم برش دارم تو آینه با چشماش اشاره کرد بزار باشه چون علی یدفعه نبینه خودم رو یخورده آوردم جلوتر بین 2تا صندلی جلو شروع به حرف زدن کردم الکی حمید یخورده سرعتش رو کم کرده بود و شروع کرد با مالش دادن و مالیدن پام از زانو تا نوک انگشتام رو میمالید و کف پام رو ماساژ میدادم کیلومتری کلاردشت زد کنار و به شوهرم گفت داداشی بیا بشین پشت فرمون خسته شدم خب علی نشست تا کلاردشت رسیدیم و اینا که کنار جاده وبلا اجاره میدن حمید پرسید ویلا تو جنگل میخوایم واسه 3شب یکی گفت دارم حمید اومد عقب بشینه پیش من تا خواستم یزره بیم اونورطر دستش رو گذاشت محکم روی گلم و زود نشست در رو بست بازوی چپش کامل رو سینهام بود و یواش به سینم فشار میاورد با دستشم که عادی روی پام گذاشته بود از تاریکی جاده سوءاستفاده میکرد و شروع کرد با مالیدن رون پام دستش رو میخواست بیاره نزدیک کسم که اومدم دستش رو بزنم کنار با آرنج به سیننم چنان فشاری آورد نفسم داشت میرفت دستش قشنگ روی کسم بود از روی ساپرت گرمای دستش رو حس میکردم اروم لای کسم بود و لای پام رو میمالید رسیدیم جلوی ویلا کارت ملی هامون رو دادیم و ویلا رو گرفتیم پسره که رفت وسائل رو با حمید بردیم تو ویلا علی هم رفت واسه شام جوجه و نوشابه اینا گرفت اومد لباسامون رو عوض کردیم منکه نیم تنه صورتی با یه شلوارک فسفوری و سوتین سفید پوشیدم علی هم غرق گیر و شلوارک ش رو پوشید حمید فقط یه شلوارک پوشید علی گفت خوبه حالا داداش نمیخواد بدن برنزت رو بندازی بیرون 2تا داداشا رفتن تو باغ و بساط جوجه و شام رو ردیف میز رو حاضر کردم وسط شام علی گفت داداش اینجا الان مشروب بود چی میشد نیست یچی کلا کمه حمید گفت فک کن من بدون تجهیزات بیام شمال پاشد رفت از صندوق عقب 2تا شیشه تکیلا و ویسکی آورد علی گفت کارت درسته من رفتم 3تا لیوان و یخ اوردم علی گفت چرا 3تا گفتم خب منم مثکه میخورم ها قاطی کرد گفت بیخود به بچه شیر میدی ها تو حمید گفت داداش به دلش می مونه پیک سبک براش میریزم با قرقر کردن راظی شد آقا بازی بازی با شام مشروب میخوردیم علی خان بی جنبه که اینقدر خورد داشت رومیز میخوابید پاشد رفت جلوی ماهواره رو کاناپه ولو شد گفت من خوابم برد صدام نکنید ها همینجا میخوابم فقط یه پتو میترا بکش روم میز رو جمع کردم دیدم صدای گریه مهناز میاد حمید گفت بپر برو من انجام میدم میز رو جمع کردش و یه قلیون ردیف کرده بود اومد دم اتاق داشتم به مهناز شیر میدادم بخوابونمش گفت فکرکردم توهم عین شوهرت چپ کردی گفتم نخیر میبینی که گفت قلیون میکشی هوا خوبه بیا تو باغ گفتم اره برو اومدم مهناز که خوابید سوتینم رو کلا شبا درمیارم دراوردم و نیم تنه م تنم بود رفتم تو باغ دیدم چراغ های محوطه خواموشه ولی وسط چمن ها داره دود قلیون بلند میشه صداش کردم حمید کجائی گفت همون رو مستقیم بیا میرسی دراز کشیده بود رو چمن قلیون میکشید نشستم جلوش سمت شکمش دستم رو سینش انداختم و به ملتش تکیه دادم و شلنگ قلیان رو ازش گرفتم گفت میترا هنوز چاق نشده بزار چاقش کنم بدم بکش همونطوری بهش تکیه داده بودم اونم قلیون چاق میکرد که یه خورده باد اومد موهام بهم ریخت خواستم جمع کنم موهام رو دستش رو دور شونم انداخت و یواش شروع کرد به نوازش کردن موهام و باهاشون بازی کردن گفتم نکن حمید گفت کاری ندارم که شلنگ قلیون رو داد بهم کشید منو سمت خودش رو چمن خوابیدم سرم رو گذاشتم رو سینش قلیون میکشیدم اونم یدفعه یه پاش رو انداخت رو پام دقیق زانوش رو جناق کسم بود هیچ عکسالعمل ی نشون ندادم دست چپش هم هم روی سینم بود در گوشم گفت میترا اگه اگه الان انگشتم رو گزاشتم رو لبش گفتم هیس بد مست شده بودم و شهوتم زده بود بالا بهش گفتم حمید میدونم چی میخوای فقط مرگ اونی که تو دنیا واست ارزش داره قسمت میدم راست جواب بده من امشب در هرصورت تصمیم گرفتم باهات باشم ولی واسم مهمه بدونم وقتی داری زن برادرت رو میکنی از روی عشق و دوست داشتنته را میخوای یبار منو بکنی و ارضاشی یا حس خاصی داری بهم راستش رو فقط بگو گفت اوایل فقط میخواستم یبارکه شده بکنمت ولی بعد اینهمه سال عاشقت شدم و دوست دارم تو چشماش خیره شدم و الان رو لباس قفل شد خوابیدم روش و ازش لب میگرفتم و لبای همدبگرو میخوردیم حمید تاپم رو درآورد سینهام که بخاطر حاملگی و شیردهی م بیش حد انتظارش بزرگ بود افتاد رو سینش کمرم رو میمالید و سینهام رو روی سینش میکشید و فشار میداد شیر سینم رو بدنش میریخت و حمید لیس میزد سینهای و شیر میخورد کیرش رو حس میکردم سیخ شده بود واقعا بزرگ بود از کیر شوهرم کلفتر بود همونطوری روهم چرخ میزدیم اومد روم شلوارک و شورتم رو درآورد پاهام رو گذاشت رو شونه هاش شروع کرد به لیس زدن سینهام و و زبونش رو بدنم میکشید تا رسید به جناق کسم بازی بازی زبونش رو کرد لای کسم و خوردن چوچولم خیلی خوب میخورد شهوتم زده بود بالا داشتم آه و ناله میکردم و بخودم می پیچیدم گفت سینهات رو میخوام دیونه وار فشار بدی بدوشی میخوام شیرت بریزه رو شکمت و زبونش رو کرد توی سوراخ کسم کل کسم رو تند تند میخورد زبونش رو تو کسم میمالید بدون داشت شروع به لرزش میکرد داشت ابم میومد از موج و ارزش سینهام فهمید دارم ارضا میشم لباش رو همونطور که زبونش تو کسم بود رو لبه ای کسم قفل کرد با شستش محکم جناق کسم رو وسطش رو فشار میداد ول میکرد ابم بود که شروع به اومدن کرد با اون حروم حمید مگه ابم قطع میشد همینطور بدنم میلرزید و تب از رحمم میومد حمید هم هرچی ابم میومد با لباش می مکید و میک میزد واسم جالب بود آبم رو پس نمیداد بریزه یا لای کسم را بیرون تو چشمام خیره شده بود و با تموم وجود داشت میخورد آبم رو میگم واسم جالب بود بخاطر اینه که علی که شوهرمه تو این 5سال نشده بود اینکار رو بکنه دیونه حمید شده بودم از شونهاش کشیدمش رو خودم پیشانیش رو عاشقونه بوسیدم گفتم حمید 30 سالمه 5ساله از اولین سکسم میگذره ولی به این خدای بالاسرمون که جلوش داریم گناه میکنیم تا این بهترین و قشنگ ترین بارم بود که لذت ارضا شدن رو کشیدم بهم گفت عشقم این طورکه داشتی ارضا میشدی به خودت میپیچیدی حال میکردی به منم لذت ارضا شدن رو داد اگه بخوای همنینجا تموم کنیمش نمیخوام بعدا عذاب وجدان بگیری یا پشیمون بشی که چرا بجز شوهرت 1قطره اشک از چشمم اومد مهکم بغلش کردم گفت حمید حاظرم سنگسارم کنم اون دنیا بدترین جای جهنم برم ولی تا عشقم باهام سکس نکنه تا ارضاش نکنم تا شیرازه وجودش و رو توی جسمم خالی نکنه و آروم بشه نمیزارم از روم پاشه فقط عشقم حمیدم یه چیزی واست بخوای میخورم کیر قشنگه رو ولی نکه خوشم نیاد حالم بد میشه باز هرچی تو بگیفت نه عشقم نمیخوام ازیتت کنم که شلوارک و شورتش رو درآوردم کیرش رو گذاشت لای سینهام و شروع به مالیدن کیرش با سینهام کرد منم سینهام رو فشار میدادم و میدوشیدم شیرم میریخت لای سینهام و رو کیر حمید شکمم کامل از شیر چسبناک شده بود کیر حمید هم تا الان از این فاصله ندیده بودم حدودا 18 سانت میشد و کلفت بود سیخ که شد سر کیرش رو گذاشت لای چوچول کسم و میمالید به لبهای کسم سر کیرش رو گذاشت رو سوراخ کسم اومد اروم فشار بده بده توش کلفت بود نمیرفت تو ناخواسته خودم رو جمع کردم کیرش رو درآورد یخورده اب دهنش رو ریخت رو سوراخ کسم آروم و یواش کیرش رو میکرد توش چوچولم رو با شستش آروم میمالید که بیشتر تحریکم کنه کیرش با هر بدبختی بود تا ته کرد توی کسم خوابید روم و شروع کردیم به لب گرفتن از همدیگه اروم اروم تو کسم شروع به تولومبه زدن کرد سینهام رو میمالید آروم در گوشش قربون صدقش میرفتم و شدت و سرعت ضربه هاش رو یخورده تند ترکیبش سینهام رو میمالید جوری شده بود با هر اشاره شیرم میومد کم کم داشت باز شهوتم در میومد شروع به اه اه اه و اوه کردن کمرش رو می مالیدم حمیدم عشقم بکن جوووون ارهههههه وووووای حمید بیشتر تحریک میشد سرعت تولومبه هاش بیشتر شده بود با هر ضربه خوردن تخماش رو به کسم حس میکردم کیر کلفتش که کسم رو ماساژ میداد ووووووای بکککککن عششششششقم جوووووون تند تر حمید بگا منو سینهام میخورد بهم دیگه که یدفعه کیرش رو درآورد از کسم گفت میخوام معنی واقعی لذت سکس رو بچشی بر عکس دمر خوابودند رو چمن پاهام رو به عرض بدنم باز کرد اومد کامل روم کیرش رو با یه فشار تا ته تو کسم جاداد گفت حالا پاهات رو دور کمرم تا میتونی محکم قلاب کن ازهم باز نشه دستش رو انداخت دور سینهام با شدت کشید عقب سمت خودش یه قوصی به کمرم اومده بود انگار 6ماهه حاملم کیرش را آخرین جای کسم حس میکردم که شروع به جلو عقب کردن و تولومبه زدن تو کسم کرد یخوره که کیرش جاش رو باز کرد شدت و سرعت ضربه هاش رو بیشتر کرد هم لذت وصف نشدنی بهم میداد هم درد وحشتناکی با کردنش داشتم ولی به حالی که میداد بهم می ارزید دیوانه وار داشت میکرد منو منم میخواستم همونطوری که میخواد من حال کنم بهش حال بدم شروع به اااااااه و ناله کردم ووووووای جووووووووون بکن منو زن داداشت رو جر بده حمید مررررردم بکککککککککن ااااااااااخ پاره کن کسم رو اب کیرت رو میخوام واقعا دیگه داشت جرم میداد مگفتم هر آن نافم پاره میشه کیرش میزنه بیرون طاقت دیگه نداشتم با ضربه مکحم تو کسم میزد بدنم شروع به لرزیدن کرد و ابم اومد و همینطور از بغل های کیر حمید میزد بیرون بی حس شدم پاهام از دور کمرش باز شد سینهام رو ول کرد کامل رو زمین بودم 2طرف کپل های کونم رو فشار میداد و جوری تولومبه میزد با هر ضربه ش کل بدنم میلرزید اینقدر تندش کرد فهمیدم با 2 ظربه دیگه ارضا میشه بزور از پشت کمرش رو تونستم بگیرم و بخوابونمش روی خودم با صدای پر شهوت و جونی نمونده بود واسم التماس کردم ابش رو تو کسم خالی کنه عاشقونه بغلم کرد سرعت تولومبه زدنش رو کم کرد از ته عشقش لبام رو میخورد و ابش رو کم کم از کیرش میومد تو کسم میریخت خیلی داغ بود سوختم ولی کل ابش رو تو کسم خالی کرد و نیم ساعت روهم خوابیدیم و نذاشتم کیرش رو دراره بعد نیم ساعت بغلم کرد بردتم تو اتاق رو تخت خوابندتم گفتم عشقم تا علی بیدار نشده برو لباسا رو بیاد بپوشم گفت میترا شوهرت تا فردا عصر توپ هم درکنیم بیدار نمیشه تو ویسکی ش 2تا قرص انداختم خیالت راحت باشه لخت بغلم دراز کشید سرم رو گذاشتم رو شونش 1رون پام رو انداختم روش قشنگ کیرش دم نافم بود گفتم حمید تو روز چند بار میتونی سکس کنی و ابت بیاد گفت چطور حالا بگو بار عشقم رفتم پایین تر دم کیرش جفت سینهام رو انداختم رو بدنش قشنگ کیرش رو گذاشتم لای سینهام با سینهام کیرش رو اروم بالا پاین میکردم یه ذره از شیرم رو ریختم لای سینهام و روی کیر خوش فرم حمید داشت کم کم کیرش سیخ میشد بهش گفتم دلم میخواد با سینهام این رو بیارم بپاشه رو سینهام گفت مال خودته هرکار میخوای بکن باهاش خوابیدم روش با شیر سینهام بدن خودم و کیر برای شوهرم رو خیس و چرب میکردم کل کیرش با اینکه سیخ شده بود ولی لای سینهام گم بود سینهام عین یه گوشت بدون استخون داشت کیر عشقم رو ماساژ میداد که حمید گفت میترا بار بالا پایین کنی ابم میاد کیرش عین سنگ شده بود چندبار سینهام رو کیرش بالا پائین کردم سینهام رو رو کیرش قفل کردم که ازش با فشار از لای سینهام پاشید بیرون و ریخت رو سینهام قشنگ لحضه اومدن ابش رو تا پاشیدن رو سینهام رو حس کردم ابش گرم بود همونطور داشت از کیرش میریخت رو سینهام می مالیدم به تخماش شروع کردم بدنم رو مالیدن اب کیرش رو ناف همه بدنم لخت بغل هم خوابمون برد دم صبح بود از پشت رفتم تو بغل حمید خواب بود دستش رو انداختم رو سینم اونم چسبیده بود به کیرش یواش بیدارش کردم گفتم میخوام تا علی پا نشده بزار دیگه باهم سکس کنیم از پشت سر شروع کرد به لیس زدن گردنم و مالش سینهام یخورده کرم مالیدم لای کسم و کیر حمید رو حسابی چرب کردم از پشت سر کیرش رو فشار داد دور کسم اینبار راحت رفت توش شروع کرد به تولومبه زدن تو کسم با هر فشار کل کیرش رو میکرد تو تا ته در میاورد آه و ناله هام شروع شده بود و حمید تند تر تولومبه میزد ااااای جووووون حمید یواش واااای درد داره ااااااخ حمییییید جرم داری میدی مردم اومد روم و دیونه وار تو کسم تولومبه میزد ووووووای داشت ابم میومد گفتم حمیییید بخوووواب روم ابم ابببم دارررره که حسم رفت خوابید روم و کیرش رو تا ته کسم کرد و با فشار نگه داشت ارضا که شدم 4دست و پا لبه تخت دولام کرد اومد پشتم کمرم رو یخورده لمس کرد و لیس زد کیرش رو گذاشت رو سوراخ کونم اروم یواش یواش تو کونم جا میکرد تا ته رفت تو کونم خیلی درد داشت من اولین بار بود که کون میدادم اونم این کیر کلف با هر بدبختی بود کیرش تو کونم جاش رو باز کرد چند لحضه ثابت نگه داشت تا دردم بیوفته اروم اروم شروع به جلو عقب کردن تو کونم کرد کم کم سرعت تولومبه زدناش رو بیشتر کرد وووای حمید درد داره خواهش میکنم آروم تر بکن گوشش بدهکار نبود محکمتر تولومبه میزد داشتم جیغ میزدم عشقم لطفا درارش ووووایییییی اااااخ ازم خواست 2طرف کپل های کونم رو مخالف هم باشم تا سوراخ کونم بیشتر باز شه داشتم می مردم شلاقی افتاده بود روم دیونه وار تولومبه اااااه وووووای عشقم تمومش کن حمید پارم کردی حمید ااااای که بعد نیم ساعت گاییدنم زد زیر دستان افتادم رو تخت اونم بی حرکت روم افتاد و اب کیرش رو تو کونم خالی کرد نوشته
0 views
Date: March 10, 2020