بردگی سخت و دردناک ندا ۲

0 views
0%

قسمت قبل داستان بردگي است لطفا اگه دوست نداريد نخوانيد سلام ندا هستم و همه چيزو دربارهي خودم در داستان قبل كه مال دو ماه پيش بودولي من تو چند هفته ي پيش به اشتراك گزاشتم گفتم نميخواستم ديگه داستانمو ادامه بدم وبعد از اون بردگي سخت پيش مشاور رفتم كه اين حس در من خاموش كنه تا حدودي موفق هم شدم كه باز نگين همون اربابم كه زنگ زد بهم گفت دلم باز هواتو كرده توله اگه نياي عكساتو اول واسه بابات و بعد هم همه جا پخش ميكنم كه تمام فيمالاتون بفهمن تو چه خوك كثيفي هستي جنده خانم و گوشي قطع كردشايد الان بپرسيد كه شماره ي بابامو از كجا اورده كه بايد بگم كه تو چتايي كه با هاش روز اول داشتم يكي از شرطاش اين بود كه بايد شمارهي بابا و مامانمو داشته باشه من خرم اينقدر حشري بودم گوش كردمو شماره ي باباو مامانو بهش دادم و حالا مجبور بودم براي ترس از ابرو و ترس از بيماري بابام كه ميدونستم اگه اين عكسارو ببينه حتما ميميره مجبور بودم كه قبول كنم كه باز تن به خواسته ي اين زن ديونه بدم زنگ زدم بهش گفتم اگه باز بيام از كجا معلوم كه باز همه بلايي سرم بياري و باز ازم عكس بگيري كه گفت خفه جنده به ارواح روح مامانم پاكشون ميكنم منم كه چه پاك ميكرد چه نميكرد مجبور بودم و راهي جز قبول نداشتم با هم قرار گزاشتيم وقتي كه به دردي كه قرار بود بكشم فكر كردم خيلي حشري شدم رفتم دو تا هويج برداشتم كردم تو كونم بعد هم ميكردمشون تو دهنم اينقدر اين كارو كردم و كسم ماليدم كه بلاخره ارضاع شدم و راحت بعد از اين كار رفتم حمومو رفتم بيرون گشتي زدم چند تا لباس زيرو يه شلوارك تنگ رنگ مشكي خريدم كه اگه ميپوشيدمش و ميرفتم تو افتاب كل رونو كسم معلوم ميشد برگشتم خونه تاروز قرارمون صبر كردم ولي اصلا از فكرم بيرون نميرفت روز موعود فرارسيد رفتم حموم كردم اومدم بيرون يه ارايش غلظ هم كردم يه مانتو كوتاه قرمز كه به زور تا نصف كونمو ميپوشيد و با اون شلواركو با كفش پاشنه بلند پوشيدم رفتم اونجا اينجور لباس پوشيدن خواستهي نگين بود دم خونشون زنگ زدمو رفتم تو دم در واحد باز بود نگين هم وسط اتاق بود اون هم يه مانتو تنگ كوتاه با دست كش بدون ساپورت پوشيده بود و جلوي كسو كونشو همون مانتو به زور گرفته بود گفت بيا تو رفتم تو در واحد خودش بسته شد كه ترسيدمو برگشتم ديدم يه زن ديگه با همون وضع نگين پشت سرمه خيلي ترسيدم وگفتم قرارمون دو نغر نبود كه گفت خفه شو جنده و اومد مو ها مو گرفتو انداختم رو زمينو گفت اينجا من تصميم ميگيرم نه تو فهميدي كه معظرت خواستم و نگين معرفيش كرد كه اسمش مهسا بود مهسا بلندم كردو گفت نگين جون چادرارو بيار بريم اين توله رو ادم كنيم كه گفتم كجا كه مهسا محكم زد تو گوشم گفت به تو چه تو فقط ميگي چشم نگين دو تا چادر اورد كه پوشيدنو رفتيم خارج شهر تو يك روستا مهسا رفت در باز كود رفتيم تو خونه مال مهسا بود رفتيم داخل اون دونا رو مبل نشستن منم چهار دستو پا بودم كه مهسا سرمو گرفتو مانتو شو زد بالا سرمو گذاشت رو كسش شروع كردم ليسيدن كه اهههو اوهش راه افتاد نگين هم پاشد رفت تو يخچال يه خيار ور داشتو بدون كه خيسش كنه خشك خشك كردش تو كونم و هي محكم ميزد رو كونمو ميگفت امروز چه به سر اين كون بيادو بلند خنديد و خيارو اورد بيرونو چپوندش تو دهنم و بعد هم چهارتا نا خونشو كرد تو دهنم و بعد رفت عقب كم كم از دو تا ناخن شروع كرد تا چهار تا پاشد رفت از ماشين كيفشو اورد كرم يرداشت چهار تا نا خونشو كرد تو كونم من كه از درد ديگه دست از ليسيدن بر داشته بودم و سرمو بين پا هاي مهسا فشار ميدادم مهسا پاشد رفت و قتي بر گشت دو تا كير مصنوعي مشكي تقريبا بيستو پنج سانتي ميشدن ولي خيلي خيلي كلفت بودنو اورد و با نگين بستن منو رو دو زانو نشوندن خودشون هم دو طرفم وايسادن اول رفتم سراغ كير نگين و شروع كردم ساك زدن و با دستم واسه مهسا جق ميزدم اهه اههه هر دو شون بلند شده بود مهسا از پشت دستشو گزاشت پشت سرم فشار داد و نگه داشت داشتم خفه ميشدم كه ولم كرد بعد رفتم سراغ مهسا كه نگين هم همين كارو تكرار كرد داشتم واسه مهسا ساك ميزدم كه گفت بسه و دهنتو باز كن دو تا تف انداخت تو دهنمو از مو ها بلندم كرد بردم رو تخت خوا بوندم به طوري سرم از يه طرف تخت اويزون بود دو تا شون ميومدن كيراشونو كامل ميكردن تو دهنم و با دستشون سر سينه هامو فشار ميدادن بعد از اينكه قشنگ دهنمو گايدن بلندم كردن اوردنم تو هال يه صندلي گزااشتن پا هاي منو بستن به پايه هاي صندلي بعد هم با طناب از روي شكمم رد ميكردن و به پشتي صندلي بستن دستامم اوردن پشت اونا رم بستن مهسا رفت يه سيني اورد نگين هم سوزنارو از تو كيفش اورد بيرون چون من اين دردو قبلا هم كشيده بودم پيششون التماس كردم كه مهسا زد تو گوشم گريم گرفت گفت خفه كه من نتو نستم ساكت بشم كه جورابا شو ورداشت كرد تو دهنم اولين سوزنو باز كرد اومد سر سينمو مرد تو دهنش كه تحريك شد و سفت سوزنو از اين ور كرد تو از اون ور در اورد وايي نميدونيد چه دردي داشت داشتم ميمردم رو صندلي پاينو بالا مي پريدمو جيغ ميزدم كه رفت سراغ اونيكيو سوزنو كرد تو گريه هام بيشتر شد داشتم از درد ميمردم كه نگين از كيفش گيره ي چوبي لباسي اوردو زد رو همون سر هاي سينم مهسا اومد جورابو در اورد و گفت هر جور دوست داري داد بزن اينجا هيشكي صداتو نميشنوه و هنوز اين درد اولش كجاشو ديدي و محكم ميزد تو گرشمو تف مينداخت تو دهنم بلند شد مانتو و سو تينشو در اورد نشست رو پا هام و سينه هاي پر عرقشو كرد تو دهنم بعد هم زير بغلشو بلند شد و اين كارو براي نگين هم كردم دو تا شون پا شدن با سر اين سرنگ ها بازي كردن و چند تا ديگه هم فرو كردن تو سينه هام نميدونيد چقدر درد داره عرق سرد داشت از پيشونيم ميريخت بازم كردن اوردنم جلوي ميز خمم كردن با شلاق محكم ميزدن رو كونم داشتم ميمردم بعد تك تك سوزانو رو كشوندن بيررن و باز رفتيم تو اتاقه رو تخت مهسا منو به حالت سجده در اورد نگين هم اومد جلوم نشست و سرمو اورد رو كيرش شروع كردم ساك زدن مهسا هم كيرشو تا ته يجا كرد تو كونم شروع كرد تند تند تلمبه زدن كه داد منم رفت رو هوا همينطور جاشونو با هم عوض ميكردن اينقدر منو با روش هاي مختلف از كون كردن كه كونم خيلي گشاد شده بود اخر باري دست مهسا تا مچ راحت رفت تو كونم مهسا گفت حالا وقتشه از اتاق رفت بيرون طناب اورد دست تامو بستن طناب بلند بود بعد نگين نشوندم طوري كه پشتم به ديوار بود نميتونستم بشينم از بس كونم درد ميكردو هي ميگوزيدم بالاخره به هر سختي بود نشستم نگين گفت تا جايي كه ميتوني پا هاتو باز كن منم گوش كردم اونم پا ها شو گزاشت بين پا هام و يدفعه فشار اورد كه پا خام باز شدن مهسا هم اومد با تناب پا هامو بست به تناب دستام و با هم بلندم كردن بردنم تو زير زمين خونه او نجا هيچي نبود غير از يه كير مصنوعي خيلي كلفتو بلند و يه قلاب تو سقف تنابو از تو قلاب رد كردن و كشيدن بالا همينطور كه ميرفتم بالا چون تناب به دستام بسه بود دستام ميرفتن بالا و تناب پاهامم كه به دستام وصل بود پا هامو باز ميكردن ١٨٠درجه پاهام باز شدن تناب بو بستن به يه چيز دستگيره مانندي كه از تو ديوار اومده بود بيرون كير مصنوعي رو با ريكايي كه كنارش بود چرب كردن نگين هم دستكش پوشيدو كل دستكش ريكيي كرد كرد تو كونم بعد كه كيررو قشنگ مهسا ريكا ريخت داد دست ندا و رفت سر تناب مهسا هم سر كيررو كرد تو كونم كيره يه ٣٥سانتي بود خيلي كلفت مهسا تناب شل كرد طوري كه كيره تهش رسيد به زمين و چون تو كونم بود نمي افتاد و باز تنابو بست دو تاشون اومدن جلوم نگين گفت من همون روز عكساتو پاك كردم بعد مو هامو كشيدو سرمو اورد بالا تو دهنم تف كردن بعد مهسا رفت چاقو بياره نگين هم كير كمريشو كرد تو دهنم مهسا اومد يه چاقو خيلي تيز اوردو اول كشيدش روي سينم كه زخم شده بود از صبح اينقدر جيغ زده بودم كه صدام گرفته بود و حال گريه هم نداشتم نكين چا قورو گرفتو رفت سمت تناب گريه ميكردم كه ببخشيد لطفا نكن كه گرشش بدهكار نبودو تنابو بريد و من با ضربه افتادم و كيره تا ته ر فت تو كونم واقعا دنيا جلو چشام سياهي رفت بلند داد ميزدم كه اون دوتا جنده هم هر هر ميخنديدن مهسا اومد كيررو در اورد خوني بود من پاره شده بودم خيلي درد داشت سرم گيج ميزفت و بيهوش شدم بعد كه به هوش اومدم بازم سرم كيج ميرفت اونو منو اوردن دم خونمو ولم كردن منم با كون پاره هر طور بوذ رفتم تو الان بهترم كه اين داستانو گزاشتم نوشته

Date: April 18, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *