برزخ 1

0 views
0%

تو پذیرایی بیکار نشسته بودم تلویزیون رو هم خاموش کرده بودم چون مهتاب رفته بود پریا رو بخوابونه قرار بود بعدش با هم سکس داشته باشیم هنوز هم بعد از 8 سال زندگی مشترک و بعد از همه اتفاقات برای سکس با مهتاب یک هیجان عجیبی دارم اون بسیار زیبا بود و در سکس بی نظیر مهتاب به اعتراف همه زن بسیار زیبایی بود چشمهای سبز و پوست سفید و صاف بدون جوش یا لک و صورتی گرد و خوش ترکیب تنها عملی که برای زیباییش انجام داده بود عمل بینی بود که سالها قبل از ازدواجمون بود به هر حال الان یه بینی کوچیک داشت با یه قوس طبیعی مهتاب قد متوسطی داشت و اندام بسیار متناسب بدون هیچ اضافه وزنی البته دایم در حال رژیم بود و ورزش میکرد دست آخر مهتاب یک زن سکسی به معنای واقعی بود در سکس هیچی کم نمیذاشت من عاشق ساک زدنش بودم و کس گرمش همینطور تو افکار خودم بودم یکهو یاد حرف بابام خدا بیامرز افتادم وقتی مهتاب رو تو روز خواستگاری دید من انتظار داشتم بگه آفرین پسر جون چه دختر زیبایی پیدا کردی اما گفت پسر جون زیبایی زن باعث میشه همیشه تو توجه باشه به جاییکه اینقدر به زیبایی توجه کنی به معیارهای دیگه توجه کن مهتاب رو خودم پیدا کرده بودم همکلاسی بودیم تو دانشگاه اولش از انجمن علمی دانشکده شروع شد اما یواش یواش به هم علاقمند شدیم و یه دو سه سالی هم دوست بودیم تا بعد از سربازی و کار پیدا کردن رفتم خواستگاریش البته باید بگم که مطابق معیارهای بابام هم مهتاب زن خوبی بود پر توقع نبود و با شرایط مالی من کنار اومده بود با وجود اینکه خواستگارهای پولدارتر از من هم داشت اگرچه هیچ وقت از نظر مالی در مضیقه نبودیم ولی پولدار هم نبودیم مهتاب خودم رو دوست داشت و به خاطر من ناملایمات رو تحمل میکرد افکارم همینطور مغشوش در گذشته بود که مهتاب با یه لباس خواب طوری اومد بی اختیار بلند شدم و رفتم سمتش لبم رو تو لبش گره زدم و همینطور لبش رو میمکیدم از پشت یکی از لمبرهای کونش رو تو دستم گرفتم و فشار دادم و یکی از پستانهاش رو از لباس خواب در آوردم و شروع به مکیدن کردم و در حین مکیدن دست دیگرم رو روی کونش فشار میدادم همیشه دوست داشتم هر دو پستان را بمکم این بود که پستان رو عوض کردم شاید اگه اشکالی به بدن مهتاب وارد بود سایز پستانهاش بود که 75 بود اما من بیشتر به لمبرهای کون اهمیت میدادم که انصافا درشت بودند تو همین حین مهتاب هم دنبال کیرم میگشت و بالاخره پیداش کرد و شروع کرد باش ور رفتن کیرم هنوز شق شق نبود لباس خواب مهتاب رو درآوردم و شروع کردم گاز گرفتن کونش که آروم گفت آییی بهنام چیکار میکنی در صداش شهوت و عشوه خاصی موج میزد بی اختیار شروع کردم به لیسیدن کونش اما اون که شاید میدونست الان نوبت اونه با یه جهش ناگهانی برگشت و شلوارم و شورتم رو در آورد و اشاره کرد زیرپوشم رو هم درآرم شروع کرد به کاری که من عاشقش بودم ساک زدن در اینکار استاد بود ساک که میزد همزمان دستش رو هم روی کیرم میکشید و من لذت زیادی میبردم یه کم که ساک زد به حالت 69 شدیم تقریبا این برنامه همیشگی بود و من هم مشغول کسخوری شدم این کار رو دوست داشتم همزمان هریک دیگری رو میخوردیم اما علیرغم همزمانی یک تناوبی هم درش بود هر گاه که یکی خیلی لذت میبرد برای لحظاتی از شدت خوردنش کم میشد و بعد نوبت اون یکی میشد اما هیچ وقت ساک زدنمون قطع نمیشد تا اینکه مهتاب گفت امید از پایین برام بخور بازهم این هم برنامه بیشتر سکسهامون بود مهتاب از راه کردن کسش هیچ وقت ارضا نمیشد و این رو تو همون چند تا سکس اول فهمیده بودیم از طرفی اگه من اول ارضا میشدم نه اون تمایلی به ادامه سکس نشون میداد و نه من حوصله ساک زدن براش داشتم این بود که بعد از همون چند تا سکس اول تو ماه عسلمون فرمت سکسمون دستمون اومده بود من مهتاب رو میخوردم تا ارضا بشه و بعدش من تو کسش که در نتیجه ارضا چرب شده بود میکردم بیشتر وقتها هم مهتاب ترجیح میداد که برم لای پاهاش و کسش رو بخورم اگرچه بعضی وقتها هم ترجیح میداد در همون حالت 69 ارضا بشه البته من ترجیح میدادم تو همون حالت 69 ارضا شه تا در سکس من وقفه ایجاد نشه ولی با این وجود ترجیح میدادم تابع نظر اون باشم تا اون از سکس لذت ببره به هرحال با شدت شروع به خوردن کسش کردم و بیشتر هم چوچولش رو میلیسیدم اون هم مدام سرم رو تو کسش فشار میداد و بدنش پیچ و تاب میخورد و آه آه میکرد کلا مهتاب در سکس زیاد آه آه میکرد و گاهی اوقات بهش تذکر میدادم اما الان چیزی نگفتم به تجربه از حات آههای مهتاب میفهمیدم که ارضاش نزدیکه یا نه این بار هم متوجه شدم میخواد ارضا بشه و این یعنی مهتاب خیلی حشری بوده چون خیلی کم طول کشید بدنش شروع به لرزش خفیفی کردو پاهاش رو جمع کرد با این حال من تا لحظه آخر کسش رو میخوردم مهتاب پا شد و شروع کرد به ساک زدن چون این وقفه باعث شده بود کیرم از حالت شقی در بیاد یه کم که ساک زد کیرم دوباره شق شد و آروم تو کسش گذاشتم گرم گرم بود و لیز لیز نشانه ای از حشری بودن امروز مهتاب لبهام رو لبهای مهتاب فرو بردم و تلمبه زدم شاید 20 تا یا حداکثر30 تا کلا خیلی نمیتونم تلمبه بزنم و آبم با فشار تو کس مهتاب ریخت چند ثانیه مکث کردم و کیرم رو بیرون کشیدم مهتاب یه دستمال کاغذی به من داد و چند تا هم خودش برداشت و بلند شد که بره خودشو تمیز کنه و من موندم با افکار خودم شروع کردم در دلم به خودم فحش دادن بدبخت بیچاره خاک بر سرت کنن قواد جاکش بی ناموس زن جنده تو اگه مرد بود و مردونگی داشتی این زنو میکشتی نه اینکه مثل احمقاقربون صدقش بری و بکنیش اما از طرف دیگه به خودم گفتم دیدی چقدر حشری بود این یعنی اینکه تو این چند وقت اخیر هیچ خیانتی بهت نکرده وگرنه اینقدر تمایل به سکس نداشت حالا شاید در گذشته خطایی کرده باشه اما تو باید ببخشیش باز از اون طرف میگفتم قرمساق جون حتما رفیقش نتونسته بیاد وگرنه به جایی که امشب به تو میداد صبح به اون بیشرف میداد بی غیرت تو اگه غیرت داشتی حداقل طلاقش میدادی حداقل بهش میگفتی که میدونی اما بازهم به خودم گفتم من یه پدر فداکارم به خاطر پریا هم که شده سعی میکنم موضوع رو مدیریت کنم شاید سر عقل بیاد طلاق گرفتن ما فقط باعث ضربه خوردن پریا میشه یه دفعه با صدای مهتاب نوار افکارم پاره شد پا شو برو خودتو بشور بی اختیار پاشدم و به سمت دستشویی رفتم 8 8 8 1 8 2 8 2 ادامه نوشته همشهری کین

Date: May 1, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *