سلام اسمم فریده و ۲۸ سال سنمه ساعت حدودای ۸شب بود و داشتم میرفتم سمت خونه که دیدم یه دخترجوون با یه کون تپل و گرد کنار خیابون منتظر ماشینه سریع نگه داشتم وبهش موادبانه گفتم خانووم اگه جایی میرید برسونمتون چون هم خوشتیپم و هم ماشینم تویوتا هست کمتردختری بهم نه مگه خلاصه با یکم نازواشوه که نه مزاحمتون نمیشم بلاخره سوارشد یه موزیک ملایم گذاشتم و سرصحبت و واکردم که این موقع شب واسه یه دخترناز مثل شما خوب نیست کنارخیابون واسته گفت اسمش عسله و تهران دانشجو سال دوم کتابداری هستش من که راه مخ زنی روخوب بلدم بهش گفتم پدرومادرم رفتن امریکا و منم دنبال یه هم صحبت میگردم باکلی ناز و کرشمه بالاخره راضیش کردم که از بیرون غذابگیرم و بریم خونه ما تو خونه تادروواکردم یه خورده شک کرد که اینجاکه خونه مجردیه که منم جواب حاضر گفتم این طبقه ماله منه و مامان اینا پایین هستن اومد تو و ازش خواستم روسریشو دراره تامن یه چای میریزم اولش گفت نه ولی بیچاره نمیدونست که کجااومده ومن کیم با اصرار روسری و مانتوشوداوردم وکنارش نشستم ومشغول حرف زدن شدم دستشو اروم تو دستم گرفتم وشروع به نوازش کردم اولش نه و نو میکردولی بعد رام شد دستموتوموهای نرمش کردم و شروع کردم بالاله گوشش بازی کردن مثه یه بره رام شده بود اروم خوابوندمش رومبلو افتادم روش همینطورکه صورت خوشگلشومثه یه گرگه گرسنه لیس میزدم دستمو بردم تو لباسش و پستوناشو محکم گرفتم کمربندمو بازکردمو دستشو گرفتم بردم تو شلوارموگذاشتم رو کلاهک کیرم که مثه سنگ شده بود دستمو بزور ازپشت رد کردم تو شلوارشو لمبرهای کونشو گرفتم ازلای کونش سوراخشو میمالیدمو ازاب کسش به سوراخش میکشیدم دیگه موقع کردن کون عسل جون بود بهش گفتم برگرده تازه بیچاره فهمید چه غلطی کرده گفت نه هنوزجملش تمام نشده یه جفت کشیده نروماده خابوندم درگوشش و برش گردوندم روی پایه مبل التماس میکرد که نه من ازکون نمی دمو اینا منم با کمربند افتادم جوونش شلوارشو کشیدم پایین وباکمربندکشیدم توکونش اولی رو که خوردصداش افتادوگفت گه خوردم دیگه نزن هرچی بگی میکنم گفتم برگرده وبخوابه رودسته مبل وبادستاش لمبرهای کوون خوشگلشوواسم واکنه یه صندلی گذاشتم کنارشو نشستم یه سیگارروشن کردم عسل جون باکون بازجلوم قنبل کرده بودومنتظربودسیگارم تموم شه وکونه نرمشوواسش بگام سیگارم که تموم شد پشت کونش ایستادم وازش خواستم کوونشوتاجاییکه میتونه باز کنه یه کوون سفید بایه سوراخ صورتی نازجلوم بود اروم یه بووس ازکوونش کردموافتادم به جوون اون کوون زیبا من کوون زیادکردم ولی اینو هیچ وقت یادم نمیره مثه یه موم نرم کیرم وتادسته فروکردم توش عسلم ازشدت دردنفسش بنداومدوبعد با یه جیغ بهم گفت دییوووووس بکش بیرون گفتم چه گهی خوردی فهش دادی در حالی که کیرم تادسته توکوون عسلم بودخودموبه کمربندم رسوندم و تا میخورد به لمبرهای نرمش ضربه زدم میگفت گههه خوردم ببخش منو همنطورکه کیرم تو کونش بود وادارش کردم واسم قربده بیچاره بایه کون کبودشده و یه کیرستبر درکون چنان قری میدادکه نگو ابم روتاقطره اخرتوکوونش ریختم و نگه داشتم تو کونش چون معمولأ بلافاصله شاشم میگیره چون میدونستم موقع شاشیدن تو کونش داغ میشه وممکنه بخادبکش بیرون محکم کوونش و با هردوبازوهام بغل کردم بیچاره تعجب کرده بود که چرامن انقدرمحکم کونشوبغل کردم بعدازاینکه ارضاشدم توکونش وقتی اولین قطرات شاشم رو دردرونش حس کرد شروع به داد وبیداد کردن کردو تقلامیکردکه کنشوازدستم رها کنه ولی زهی خیال باطل مثل کوهی به اون کون نرم چسبیده بودموبه ارومی به شاشیدنم ادامه دادم وقتی شاشم تموم شد اونم ازحرکت ایستاده بودو منتظربود آروم کیر خودم رو از اون کوون نرم که حالا مثله غار باز شده بود کشیدم بیرون فرستادمش حموم و بعد ازکوچه پس کوچه ها رسوندمش اون پایین مایینا بهم گفت راستشو بخایی من چندباری کوون داده بودم ولی هیچ وقت کونم به این شدت گاییده نشده بود الان که اینوخوندیدشایدفکرکنید عسل ازمن بایدبش بیادولی واقعیت اینه که عسل بهم گفت عاشق سکس خشن بوده همیشه و میخواهد بازم باهم باشیم نوشته
0 views
Date: August 10, 2018