برکات مجلس ترحیم

0 views
0%

این داستانو که می خوام براتون تعریف کنم مال دو سال پیشه من اون موقع سالم بود و الان سالمه و میرم به سال من یه دختر خاله داشتم که سالش بود اون موقع خیلی دختر خوشکل و با نمکی بود و لاغر بود و مانکنی هیکل رنگ پوستش سبزه هست و صورت کشیده ای هم داشت همیشه خونه ما که می اومدن به بهانه چایی اوردن برای من یه میوه اوردن یا تنقلات اوردن و خلاصه به هر بهانه ای یه سرکی می کشید تو اتاق من و می خواست بیاد پیش من بشینه ولی به خاطر خالم که زرنگ بود و خیلی مارمولک بود و منم مجرد بودم و از ترس اینکه مبادا خطایی ازمون سر بزنه نمی ذاشت زیاد تو اتاق من بمونه و صداش میزد و فوری می کشیدش بیرون اونم به بهانه ای که به خیال خودش من فکر بد نکنم و ندونم از قضد داره اونو می کشه بیرون و البته من هم هیچ وقت هوس کردنشو یا بد نگاه کردنشو تو فکرم نبود اصلا و همیشه معمولی نگاش می کردم و هیچ احساسی هم بهش نداشتم تا اینکه یکبار از بیرون اومدم خونه و دیدم فقط اون و پسر خاله ام که سالش بود خونه هستند و تعجب کردم و سلام دادم و پرسیدم بقیه کجان گفتش رفتن مجلس تریحم نیم ساعت دیگه میان و منم رفتم اشپزخونه تا چایی درست کنم برا خودم که اون که اسمش رویا بود اومد و گفت بذار من برات درست کنم و نذاشت خودم درستش کنم تا ابو گذاشت بجوشه اومد روبروی من نشست و گفت چه خبر گفتم سلامتیت خبر خاصی نیست و بعد از کمی شوخی و صحبت کردن گفتش همیشه دوست دارم بیام بشینم پیشت برام حرف بزنی و باهام شوخی بکنی ولی این مادر عوضیم نمی ذاره اینو که گفت شاخ در اوردم و فهمیدم از دست مامانش خیلی عصبانیه و دوست داره باهاش گرم کنم و منم گفتم اخی فدات بشم خدا نکنه اینقدر پیش منو دوست داری گفت اره به خدا ولی اون نمی ذاره که گفتم حالا که اون نیست خب بگو برام گفتش هیچی الان که کسی نیست حرفم تموم شد گفتم می خوای یک دست بازی کنیم باشوخی گفتش چطور گفتم خب دیگه اونم متوجه شد و یه نگاه حشری بهم کرد و منم رفتم بغلش نشستم و دستم را گذاشتم رو سینه هاش سینها های کوچکی داشت و با زور می تونستی بگیریش منم سرشو براش گرفتم و یکی دو بار کشیدمو و ول کردم دیدم رنگش قرمز شد و داره حشرش می زنه بالا و گفت نکن پاشد و رفت اون ور از کنارم بلند شد و گفتم چی شد گفت هیچی دردم اومد نگو که فکر می کرد من نمی دونم حشرش زده بالا پاشدم رفتم طرفش بلندش کردم رو دستم گذاشتمش همش کیلو نمیشد و منم کیلو ورزشکارم و پرورش اندام کار می کنم بردمش اون یکی اتاق تو راه یه لب هم ازش گرفتم البته ناگفته نماند اون پسر خالم سرش به بازی کمودر تو اون اتاق که هیچی هم حالیش نبود سرش گرم بود تا لبو گرفتم شل شد و گذاشتمش رو تخت و افتادم به جون گردنش و سینه هاش و کم کم لباساشو در اوردم از بالا به پایین و همه بدنشو حدود ده دقیقه خوردم یه دونه مو هم نداشت معلوم بود خیلی حشری هست و تا حالا هم کیر ندیده بود داشتم کسشو می خوردم که اه و اوهش بلند شده بود و شر شر اب کوسش می اومد و منم می خوردمش براش پاهاشو بلند کردم در کونشو هم خوردم دیوونه شده بود داشت گریه می کرد از بس حشری شده بود می گفت باید کسمو پاره کنی باور نمی کردم این همون دختر خاله محجبه منه که داره اینو می گه منم کیرمو دادم دستش که سیخ سیخ شده بود شروع کرد به خوردنش نصفش هم به زور می رفت تو دهنش اخه کیر من نسبتا کلفت و دراز و دهن اون هم کوچیک بود تا خوردش یک دقیقه ای ابم اومد تو دهنش خاالی کردم همشو خورد لامذهب گفتم بسه دیگه الان میان گفت نه تو را خدا باید منو بکنی از پشت بکن یا از جلو ول کن نبود منم ورش گردوندم به شکم و اومدم روش یه دونه مو نداشت در کونش و هیچ جاش سر کیرمو خواستم بذارم تو کونش نمی رفت اینقدر تنگ بود همش کیلو بود و طبیعی بود اینقدر تنگ باشه ناچار با اب کیرم انگشتمو لیز کردمش و با یه انگشت اول و بعد با دو انگشت و بعد با سه انگشت کونش باز کردم و بعد سر کیرمو براش گذاشتم نمی دونی چه اهی کشید و با همون سر کیر گذاشتنم اب اومد و ارضا شد و این دفعه من بودم ول کنش نبودم و هر چی خواهش کرد و تمنا کرد جوابشو ندادم و باور کنید یواش یواش با تلمبه زدن کم کم تمام کیرمو که سانتی متر بود و دورش هم سانتی بود تو کونش کردم داشت جر م یخورد و اخرش هم جر خورد و از دور سوراخ کونش یه ذره خون اومد و حدود دقیقه ای کردمش و ارضا شدم تو کونش و کونش را پر اب کردم و بلند شدم از روش و فوری رفتم زیر دوش و اونم خودشو جمع و جور کرد تو حموم بودم من که اونها برگشتن یعنی بعدا فهمیدم موقع دوش گرفتن من اونا اومدن و اونم حرفه ای عمل کرد و کسی نفهمید و باور کنید بعد از اون قضیه باری کردمش دو بار تو خونه خودشون و بار تو خونه خودمون تا فرصت گیر م یاومد می کردممش حرفه ای شده بود و اگر فرصت نمی شد بکنمش حتما در عرض دقیقه که دزدکی می اومد تو اتاقمن پشت سیستم که می نشستم لا اقل یه ساک دقیقه ای برام می زد و ابمو م یخورد کاملا جنده شده بود زیر دست خودم و چون محدود بود تو خونه خودشون و هیچ وقت تنها نرفته بود بیرون مگر برای مدرسه طبیعی بود اینقدر حشری باشه و کیر خور و داستانها دارد کردنش توسط من که بعدا براتون می گم امیدوارم خوشتون اومده باشه مرسی ارادتمند شما بهمن

Date: July 14, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *