سلام اوایل دبیرستان که بودم میومدم سایت شهوانی چون نه دوس دختر داشتم که فشارش بدم و نه سرگرمی خاصی ولی خب سنم که بیشتر شد و پرو تر شدم تو خیابون تو دانشگاه هر جا حسش بود پیاده یا با ماشین حتی با موتور سی جی زید تور میکردم الان بعد چند سال اومدم گفتم منم در حماسه آفرینان بکن میهنم شریک باشم من اسمم سجاده قدم متوسط هیکلم تو پره باشگا نمیرم ولی شنا کار میکنم از همون دبیرستان ی رفیق داشتم اسمش حسین تو هر کاری پا ب پام میومد از لحاظ قیافه شکل همیم حسین سنش بیشتر میزنه من دخترا رنج 18 تا 22 سال خیلی بهم پا میدن حسین دخترا سن بالاتر شایدم دلیلش اینه که من بورتر و سفیدترم حسین ریشاش تو پرتر خلاصه همیشه اون تو کف ی زید آس 20 ساله از من بود منم دلم ی زید سن بالا جا افتاده میخواس که هم رفیقم باشه هم بدون ماجرا سکس سر جا و کامل داشته باشیم کنکورو که دادیم رفتیم دانشگاه ترم سوم بود که درسی داشتیم به اسم برنامه نویسی کامپیوتر راسی رشتم عمرانه استادش ی دختر32 ساله هیکل تو پر و سفت و سفید بود ارایش نمیکرد چادر هم سرش میکرد که انگار به اجبار دانشگاه سرش بود منو حسین رو کل افتادیم باهم که مخشو بزنیم اون از فاز شوخی میخواست بحثو باز کنه که به بهونه درس و مشورت گرفتن تو کار شمارشو بگیره منم از همون اول رفتم تو فاز این که خودمو سر کلاسش سفت بگیرم و استثنا واس این کلاس جزوه بنویسم ببینید اونقدر استاده ناز بود که ما دوتایی که اینقد زید داشتیم بد جور رو مخمون بود حسین ی روز بعد کلاس رفتو تو راهرو دانشگاه هر طور بود شمارشو گرفت خوشحال اومد پیشم گفت شمارشو گرفتم و شبش زنگ زد بهش خاموش بود تلگرامم نداشت بهش گفتم کیر داد دستت ببیند اونطور که من انالیزش کردم از لوس بازی و چابلوسی خوشش نمیومد به نظرم اگه هم قرار بود مخش زده بشه باید با پرستیژ و ی جور متفاوت از هر پسر دیگه جلوش ظاهر میشدم واس همین صبوری کردم و تا اواسط ترم فقط مث ی پسر خوب سر کلاساش میرفتم تا امتحان میان ترم شد حسین چند بار دیگه رفت که استاده بدجور زد تو برجکشو گفت دیگه نیاد سمتش که واسش دردسر درست میکنه از طرفی من اخلاق سگ استادو که میدیدم میترسیدم برم جلو ولی خب روز امتحان میان ترم بعد امتحان که همه بچه ها رفتن صبر کردم و رفتم دنبالش رفت پارکینگ که سوار ماشینش بشه تا نشست که درو ببنده بره درو گرفتم گفتم استاد ایزدی یه عرضی داشتم گفت بفرمایید گفتم غیر درسی و غیر مرتبط به دانشگاهه گفت بفرمایید گفتم امکانش هست ی جای بیرون دانشگاه ببینمتون گفت خیر گفتم مطمین باشد واستون مشکلی ایجاد نمیشه و خلاصه شر و ور رو تلاوت کردم تا ببلاخره گفت بیا مینی سیتی دم فروشگاه اتکا خرید داشت تا اونجا اون جلو رفت منم پشت سرش تا این که ماشینو مارک کردم و نشستم داخل ماشینش بدون حاشیه بهش گفتم راستش من مدت هاست که از شما خوشم میاد و پیش خودم فکر میکردم که بگه برو بیرون و عصبی بشه ولی کامل به حرفام گوش کرد اخرش گفت بهم فرصت میده ولی باید بین خودمون باشه منم حتی به حسین هم نگفتم که واسه اساد و واس خودم دردسر نشه اسم استاد شیرین بود یک سالی از رابطمون گذشت اون عاشق طرز فکر من شده بود واقعا دختر متفاوتی بود حرف همو میفهمیدم من همیشه زود از دخترا خسته میشدم از بس رفتار و حرفشون رو مخ بود ولی شیرین انگار نقشه راه قلب و مغز منو بلد بود دیگه از فاز کلی که هدف مخ زدن استاد شده بود خارج شده بودمو بعد یونی باهم قرار میزاشتیم همیشه و به خاطر خودش بود واقعا حس ارامش بهم میداد تا این که رابطمون به مرحله وابستگی رسید شیرین اونقدر مهربون بود که چهره داخل کلاسش کاملا متفاوت از چهره ای بود که با من تنها میشد همیشه بهم میگفت بیشتر سنتی محبت بیش از حدش داشت خستم میکرد ولی رفتارش ی طور بود که اصلا واس شیطونی و سکس راهی نمیداد با خود شرط کردم که بکنمش انگار یه حس قدرت بهم میداد که پیش خودم فکر کنم استاد خودمو کردم اوتقدر بهم اعتماد داشت که برگه های پایان ترمو اورد باهم صحیح کردیم خلاصه ی روز عصر بهش گفتم بیا بریم باغ گفت اگه تو میگی مطمینه میام منم گفتم خیالت راحت واقعا هم من کاری نمیکنم اعتماد دخترا نابود بشه کلید باغ عموم رو گرفته بودم نقشم هم این بود که ببرمش اونجا ی جوجه درست کنیم بعد مشروب بدم اگه واقعا اوکی بود بعد سیر بیفتم ب جونشو بکنمش خلاصه طبق نقشم رفتیم باغ بعد غذا لب رودخونه نشستیم و بغلش کردم باورتون نمیشه منی که دخترا از همون اول باهاش از هر لحاظی اوکی میشم تا اون موقع غیر لب گرفتن بین منو شیرین چیزی نبود نشسته بودیم که یکم لب گرفتم و دلو زدم به دریا دستمو بردم تو سوتینشو و سینشو گرفتم یکم دستمو کشید ولی اونقدر بعد یک سال اعتماد داشت ک دوستم داشت که چیزی نگفت منم تاپشو در اوردم و شروع کردم به خوردن نوک سینش و گردنش حرارت هایی که میکردم رو گردنش با مکیدن سینش بدنشو کامل ول کرده بود خیلی حشری و هات بود ببیند تصور نمیکردم استاد به اون محکمی رو با اون بدن میخوام بکنم سعی کردم با ارامش و مهربونی این کارو کنم که اروم اروم به لحظه فشار دادن نزیک بشم اینطوری خودمم بیشتر حال میکنم لباسمو بهش گفتم در بیاره شروع کرد گردنمو مث ی گرگ وحشی خوردن بهش گفتم شیرین کیرمو ساک بززن ی جوری میخورد انگار ی ماهه غذا نخورده یا بهتر بگم ی قررن بوده سکس نکرده بردمش تو ویلا خوابوندمش رو تخت کامل لخت شدیم تو دل هم از گردنم میخورد میومد سینم میمکید و میرفت تا پایین انگار سکس تو خونش بود منم کیرم اماده شده بود که بکنمش میفهمیدم که خیلی دوس داشت کسشو بخورم ولس من این کار خوشم نمیاد کسشو که نگا میکردم و دس میکشیدم خیلی تنگ بود انگشتم داشتم میکردم تو کسش که نذاشت تصور نمیکردم هنوز دختر باشه تا این که خوب چک کردم دیدم واقعا دختره یعنی گاییده شدم چون من ی کون اگه دیگه خیلی آس باشه از کون میکنم اگر نه کسو به کون ترجیح میدم دیگه محبور بودم از کون بکنمش یکم اسپری تاخیری زده بودم روغن از اشپزخونه اوردم و سوراخشو حسابی با انگشت کونی کردم تا اماده واس عملیات رفت و برگشت کیر القدوس بشه باورم نمیشد اینقد این بدن تمیز باشه بو گل میداد به سختی سر کیرمو هول دارم تو سوراخ کونش بعد 5 دقیقه بازی بازی کردن جا افتاد و کم کم تلنبه زدنو محکم ترش کردم دوتایی داشتیم لذت میبردسم هر چند شیرین دردش بیشتر لذت بود بعد 10 مین تلنبه زدن ابم اومد اون هنوز ارضا نشده بود شروع کردم واس اولین بار کس ی دخترو خوردن زبون که میزدم داشت میمرد 2 دقیقه نشده بدنش شدوع به لرزیدن کرد و سفت چسبوند خودشو تو دلم بعد این قضیه هفته ای ی بار سکس داشتم من واس خاطرش کمتر زیر ابی با دخترای دیگه میرفتم الان شیش ماهی میگذره که رابطم با شیرین تموم شده و سر فهمیدن همین دخترای الکی دیگه که بودن تو گوشیم و تکرار این اتفاق باهم کات کردیم خلاصش این قضیه منو کیرمو استادی که بعد یک سال زحمت بهش فشار دادم اخرشم تموم شد رابطه نکته اگه ی دختر خوب و پایه پیدا کردین که رفیقتون بود همه جوره و باهاش حال کردین و شخصیت داشت و خوش بودین از دستش ندین جه دخترا چه پسرا تو این دوره ما بد دو دره باز شدن امیدوارم که خوش و سلامت باشین نوشته سجاد
0 views
Date: March 1, 2019