سلام به همه ی دوستان خاطره ای که براتون مینوسیم واقعیه و اصلا ازساخته ای ذهن نیست اسم من حسین 18 سالمه قدم 175 وزنم 81 کیلو هستم هیکل ورزشی دارم ولی یک سال میشه که به خاطر کار زیاد دیگه نرفتم باشگاه از کارم بگم بعد که با زنی که در اونجا دوست شدم تو یک شرکت سرنگ سازی مشغول به کار شدم که حدود 16 ماه میشه در اونجا صممیت خاصی هست که همگی پسر دختر مرد زن راحت کار میکردیم کنار هم و حرف میزدیم که باعث شد من با دختری اشنا شم به اسم مرجان که در گذاشتش قرار بود با پسر عموش ازدواج کنه و تو دوری ای که هم نشون هم دیگه شده بودن و حلقه دست هم کرده بودن باهم سکس لاپایی داشتن که پسر عموش کرده تو وپردشو پاره کرده بگذریم حالا بریم سراغ مخ زنی من واسه کردنش که یک دوست هم تو شرکت داشتم قرار بود من مخشو بزنم وجاش هم از دوستم ببریم حال کنیم خلاصه من مخو یه خورده ای زده بودم ولی دونبالش نکردم که یک روز با دوستم بعد کار باهم تو کافه سنتی بودیم مشغول قلیون کشیدن که گفت من دو هفته پیش کسی رو که قرار بود بکنیم تو شرکت دوبار کردمش و زن هم بود نزاشت از پشت بکنم راستش منم از اون موقه فهمیدم زن هست نه دختر خلاصه وقتی اینو از دوستم شنیدم خیلی تو خودم داغون بودم ولی نفهموندم بهش از فردا هم حالم خیلی داغون بود که تا پس فرداش که مرجان امد چته چرا اینطور شدی با این که حرفو باز منیکردم بگم تو یه نیم ساعت حرف پیچونی بهش فهموندم که هرچی شده خبر دارم که برگشت بهم گفت من شوخی باشما یک بار ضرل کردم با عمران اسم دوستم باشه یک بار هم باتو این ضرل رو میکنم ولی نباید کسی بفهمه منم شکه شدم و قبول کردم و اونجا بود فهمیدم عمران به زور گرفته بود وکارشو ساخته بود مدت ها گذاشت که همون جای که سکس کرده بودن که به من گفت کاری کن که بگن بری اونجا کار کنی میام اونجا یه کاری باهات دارم منم فهمیدم منظورش رو اونجا هم جای خلوتی بیرون از سالن کار هست که اونجارو اختصاس دادن به اسیاب راه گاه های قالب سرنگ ها خلاصه هر طوری بود کار طبق نقشه پیش رفت و من رفتم اسیاب که بعد چند دقیقه امد ازم پرسید راضی به سکس هستی منم گفتم که راضیم ولی اینجا نمیتونم بکنم واقعیتش ترس داشتم یکی بیاد ببینه دردسر بشه برام تا اینو بهش گفتم گذاشت رفت منم بعد کارم که تو اسیاب تموم شد رفتم سالن کار یه جا تنها گیرش اوردم گفتم من گفتم اینجا نمیشه چرا رفتی گفت پس چیکار میکردم گفتم لاقل دوتا بوس میدادی گفت اگه میخواستی میگفتی تا این که شب شد و کم مونده بود از شرکت بریم یه جا تنها تو اشپز خونه گیرش اوردم و لب تو لب هم شدیم که بعد چند روزی که کنار من بود و داشتیم باهم کار میکردیم که بهش گفتم از بالای نردبان بره بالا یه سقفی تا من یه چند کیسه سرنگ بود بدم بزاره رو سقف که موقه بالا رفتن از نردبان نردبان سور خورد و رفت تو شیشه که باعث شد چهارتا از پاندم پایش قط بشه که همون شب عمل شد وبیش از یک ماه نتونست بیاد کار بعد که هم امد رابطمون سر شده بود تا سه هفته پیش که الان مینویسم رابطمون خوب شده بود وخیلی لب میگرفتیم تو شرکت که قرار شده بود وقتی خونه ما خلوته بیارمش خونمون که دقیقا این اتفاق یک هفته پیش افتاد و بردمش خونمون ساعت شب7 10 رسیدم از شانس منم فقط تا 8 وقت داشتم وباید تا ساعت 8 میرسوندم خونشون نشستیم هرکدومون یه سیگار روشن کردیم من امدم تو اتاق کامپیوتر رو باز کردم که اهنگ بزارم اونم پشت سرم امد از پشت دستاشو انداخت دوره گردنم منم نتونستم تحول کنم واز یه طرفی وقت هم کم داشتم که بلند شدم بغلش کردم ولبمو گذاشتم رو لبشو تو اتاق هم جا خوابم پهن بود همینطور درازش کردم رو تشک و مشغول خوردن لبش شدم کمی بعد گردنشو میخوردم که میگفت مواظب باش کبود نکنی فرصت که کم بود زیاد طول ندادم که رفتم سراغ پیرهنش که در بیارم ولی مقاومت میکرد که با زور در اوردم که اینجا گفتم خاک تو سرم اخه این چه سینه های انقدر کوچیک بودن حتی از سینه های خودم هم کوچیک بودن شانسه که ما داریم به زورم یه یک سوتین کوچیک بامزه بسته بود در اوردم با نوک سینش بازی کردم وچند تای نکشنو میک زدم رفتم سراغ شلوارش که نمیدونم واسه چی امده بود اخه بازم مقاومت میکرد که من پا شدم گفتم تا من لخت میشم دربیار شلوارتو منم پیرهنمو وشلوارمو در اوردم لباس زیر هم داشتم که دس به اونا نزدم دکمه شلوارشو باز کرد و داشت در میاودرد که کمکش کردم رفتم سراغ شرتش که اونم با زور در اوردم و یه کوس پشمالو ولی نگوشتی افتاد جلوم که پاهاشو وا کردم بخورم همین که زبون زدم صدای اه اهش در امد ولی اون بیشتر عاشق لب رفتن و بغل بود بهطوری که میشه گفت دیونه لب و بغل بودو هی بهم میگفت بیا بالا بعد یه دقیقه که کوسشو خوردم رفتم بالا بازم چسبیدم به لبش که گفت تو نمیخوی شرتتو در بیاریکه پا شدم در بیارم و کیرم رو میمالوندم به کوسش که گفت بزار توش که منم با یه هول همشو کردم توش خیلی هم گشاد بود راحت رفت و خوابیدم روش و هعی محکم تلبه میزدم که فکر کنم یه نمیم ساعتی تلمبه زدم وخسته شدم وقت هم دیر شده بود خبری هم از اب نبود اخه قبل سکس اسپری تاخیری زده بودم لامصب خیلی قوی بود نه من ارضا شدم نه اون ههههههه خیلی خنده داره تازه اینم اولین سکس من بود اگه اسپری رو نمیزدم شکی نداشتم که تو یک دقیقه ابم میومد خسته که شدم اونم که دیرش شده بود سریع لباسامنو پوشیدیم یک تاکسی گرفتم که برسمونم خونشون 8 10 دقیقه رسوندم خونشون راستی ا از مرجان بگم 24ساله 170 قد 56 کیلو وزنشه پوست بدنش اینه برف سفید نوشته
0 views
Date: September 6, 2020