بلاد دراکول ۱

0 views
0%

ﺗﻮﻱ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻳﻚ ﺩﺷﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻛﻪ ﻣﺜﻞ ﻏﺮﺑﺖ ﺷﺐ ﺑﻲ ﺍﻧﺘﻬﺎﺳﺖ ﻳﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺗﻦ ﺳﻴﺎﻩ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﺳﺒﺰ ﺳﺮﭘﺎﺳﺖ ﺭﻭ ﺗﻨﺶ ﺯﺧﻤﻪ ﻭﻟﻲ ﺯﺧﻢ ﺗﺒﺮ ﻧﻪ ﻳﻪ ﻗﻠﺐ ﺗﻴﺮ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻧﻪ ﻳﻪ ﺍﺳﻢ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﺵ ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﺮ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎﺳﺖ ﻛﻨﺪﻭﻱ ﭘﺎﻙ ﺩﺧﻴﻞ ﻭ ﻃﻠﺴﻢ کوهزاد یه آهنگ شاد بذار اینا چیه گوش میدی خب من اینارو بیشتر دوست دارم چرا اممم بذار اینجوری بگم اینا فقط یه آهنگ ساده نیستن اینا هرکدومشون یه کلیدن که در صندوقچه ی یه خاطره ای رو باز میکنن یعنی یاد عشقای قدیمیت میوفتی هه یاد روزای خوبم میوفتم بچگیا دبیرستان بخوای یاد من بیوفتی چی گوش میدی همون که خیلی دوس داری دیگه کدوم یکی صب کن آ اومده حالا امیییید جهاااان زهر مار بیشعوررر لووووس این نبود خب بذار بینم امممم اون رپه که همیشه میذاری دختره میگه گوله برفا میرقصن حال منو نپرسی فلان آخییی سوگند و لیتو خیییییلی قشنگ میخونن عاشقشم ببرمت در خونه یا همینجاها پیاده میشی همینجا پیاده میشم مرسی عشقم خوش گذشت راستی چقد شد کرایه یه بوس کوچولو اوووم بووووس ساعت 9 میام کیک اوجولاتی واست بپزم توام برو دوش بگیر خوجل موجل شو ریشاشو نیگا پشمالووو باشه عزیزم حالا برو دیگه مواظب خودتم باش خدافظ لوسی بای بای بداخلاق بوس فعلااااا آقا مستقیم بیا بالا یک سال بعد نمی دونم کجا دارم میرم لنگ لنگون کند و شکسته قدم برمی دارم چرا ملت بد نگام میکنن نکنه منو شناختن عکسی که از من تو روزنامه ها و فضای مجازی پر شده شبیه الانم نیست موها و ریش های ژولیده و بلندم منو شبیه داعشی ها کرده هوای سردیه فقط یه زیرپوش و ژاکت تنمه سگ لرزه می زنم شهلا سرم گیج رفت نشستم یه گوشه بلند که شدم دیدم جلوم پول انداختن ملت بلند بلند می خندم آقای کوهزاد مشرقی یا همون اسم جدیدم بلاد دراکول هههه باید شهلا رو پیدا کنم شهلا یک سال قبل ترانه رو چند خیابون بالاتر از خونه شون پیاده کردم باید برم خونه امشب انگار تولدمه هوووو کس خوااارت زندگی این منم کوهزاد مشرقی سی و دو ساله اغلب اوقات بیرون از خونم تو شهر می چرخم مسافرکشی می کنم با آدما گپ می زنم آدمایی که فقط عجله دارن معلوم نیست ازکجا میان کجا میرن از کارشون نمیشه سردرآورد این همه عجله و عصبانیت برای چی گاهی با بعضیاشون دعوام میشه و به بعضیاشون خیلی نزدیک میشم مثل همین دختره ترانه یه دختر شر و بازیگوش مثل باقی دخترا از همینایی که دوست دارن دروغ بشنون میگه عاشقمه ولی میدونم خیالاتی شده آخه یه دختره نوزده ساله چرا باید عرض دو ماه عاشق یه مرد سی و دو ساله بشه اینروزا دیگه داستان عاشقی آدما پر از قبلی هاست که رفتن و پر از بعدی هایی که تو صف انتظارن و اونایی که امروز یا فردا میرن مثل این مسافرم که الان پیاده شد جلوتر یکی دیگه سوار میشه اما جلوتر مسافری سوار نشد چون دیگه به خونه نزدیک شده بودم ترانه امشب خودشو دعوت کرده خونه م میگه تولدمه آخه کدوم آدمیه که ندونه تولدش کیه فکر می کردم زمستون دنیا اومدم ترانه انگار بهتر از من می دونه چند هفته مونده به زمستون امروز باید سیزده آذر باشه اینم ترانه گفت آسانسور لعنتی چرا درستش نمی کنن بازم باید از راه پله ها برم احتمالا آقای صحرایی باز سر راهم سبز میشه و از اجاره عقب افتاده م میگه بازم دروغ میشنوه اصولا یه قاعده ای داره که من به او دروغ بگم او به من دروغ بگه من به تو تو به من و اگه دروغ نگیم و دروغ نشنویم بی شک روزمون شب نمیشه خب از شانسم صحرایی سر راهم سبز نشد در رو که باز می کنم چشمم میوفته به همستر توی قفس منتظر غذاست این موشه سیگار نمیکشه که ترانه بیاد ببینش خب آخه اینم خود ترانه آورده ش بهش میگه موجی انگار منم شبیه موشم آخه اینو گاهی به منم میگه یکم کاهو واسش میارم انگار از قحطی در اومده پنج ساعت پیش کلی غذا بهش دادم شاید ترانه خوب خصلت آدمارو میشناسه که به من میگه موجی یا همون موشی باید به فکر ناهار خودمم باشم حوصله آشپزی ندارم از فریزر یه تیکه تیلا پیا در میارم یکم آبلیمو و پیاز و نمک روش میریزم لااقل تا وقتی یخش باز میشه کمی هم مزه دار شه بهتره یه دوش هم بگیرم امشب مثلا تولدمه صدای زنگ گوشیم میاد دوستم علی زنگ زده می خواد بیا خونه م بیخیال حموم شدم علی نیم ساعت بعد رسید همون چند تیکه ماهی رو باهم خوردیم علی رو ده سالی میشه که میشناسم حدود چهل سالشه اونم مثل من بی هدفه و فقط نفس میکشه زنش طلاقشو گرفت بچه شم پیش خودش نگه داشت ترانه چیز زیادی از من نمی دونه مثلا این که چرا الان علی اومده خونم خب علی در واقع ساقیمه اغلب باهم میکشیم شاه افیون همون تلخ سیاه دوست داشتنی بی رحم پای منقل بودیم دو ساعتی بود که می کشیدیم صدای زنگ خونه م اومد ترانه بود اه آخه چرا انقد زود اومد این بچه ساعت هنوز شیش هم نشده ترانه با یه پلاستیک پر از وسایل میاد تو علی رو که می بینه جا می خوره یه مرد میانسال سیخ و سنجاق به دست لمیده پای منقل با یه زیرپوش آبی رنگ و زیر شلواری راه راه خب فکر نکنم یه دروغ دیگه مشکلی درست کنه گفتم فقط هرازچندگاهی با هم میشینیم می کشیم ترانه حرفامو زود باور می کنه کمی معذب بود بعد چند دقیقه یخش باز میشه مخصوصا نعشه هم که بودیم دیگه جایی برای یخ باقی نمی موند ترانه رفت تو آشپزخونه می خواست کیک بپزه علی هم زنگ زد دوست دخترش بیاد البته دوست دخترش مثل ترانه نبود یه بیوه زن 28 ساله ترانه فضا رو گرم کرده بود یه موزیک رقصی ﺍﻯ ﺟﻮﻧﻢ ﻗﺪﻣﺎﺕ ﺭﻭ ﭼﺸﺎﻡ ﺑﯿﺎ ﻭ ﻣﻬﻤﻮﻧﻢ ﺷﻮ ﮔﺮﻣﯽ ﺧﻮﻧﻢ ﺷﻮ ﺑﺒﯿﻦ ﭘﺮﯾﺸﻮﻥ ﺩﻟﻢ ﺑﯿﺎ ﺁﺭﻭﻣﻢ ﮐﻦ ﺍﯼ ﺟﻮﻧﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﻋﻄﺮ ﺗﻨﺖ ﺑﭙﯿﭽﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻡ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﯾﻪ ﺳﺮﮔﺮﺩﻭﻥ ﺩﯾﻮﻭﻧﻢ ﺍﯼ ﺟﻮﻧﻢ ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﺩﺍﻏﻮﻧﻢ ﺍﯼ ﺟﻮﻧﻢ ﻋﻤﺮﻡ ﻧﻔﺴﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﺗﻮﯾﻰ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﻢ ﺁﯼ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﺗﻮﺭﻭﺩﺍﺭﻡ ﺍﯼ ﺟﻮﻧﻢ ﺍﯼ ﺟﻮﻧﻢ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﺜﻪ ﺧﻮﻥ ﺗﻮ ﺗﻨﻢ ﺁﯼ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﺗﻮﺭﻭ ﺩﺍﺭﻡ زندگی همیشه تو چنته ش غافلگیری های زیادی داره دوست دختر علی اومد شهلا ادامه دارد نوشته ی

Date: February 7, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *