بهترین تابستان من با خواهرم مونا

0 views
0%

سلام دوستان عزیز این خاطره واقعی است و مربوط به همین چند وقت پیش میباشد و اول از همه باید از سایت شهوانی سپاس گذار باشم که چنین مکانی را برای ما درست کرده و همانطور که از اسم خاطره معلوم است مربوط به محارم هست و تو دوست من که نمی پسندی این جور داستانها را پس همین الان میگم نخون و بد بیا اینجا آنچه را لایق خودت هست و فهم و شعورت بیان کن من اسمم ممد جقی هست و با خواهرم مونا و خانواده ام در شهرهای ایران زندگی میکنیم و من خیلی حشری و داغ هستم و خوراکم دیدن فیلم سوپر و داستان اونم محارم وتا قبل از این ماجرا دختری را زنده و لخت ندیدم و خواهرم مونا که قربونش برم بامن خوب است و من چند وقتی هست که تو کارش رفته بودم که بتونم خودمو به اون کون نرم و پنبه ای و سکسیش برسونم آخه چقدر با شورتاش جق بزنم و البته مونا هم بعضی موقع ها بالباس پوشیدن و نمایش اندامش پا میداد ولی من جرات گفتن حرفم را که داداشی عاشقته نداشتم و میترسیدم که بره بگه به خانواده و آنوقت باید از کره زمین میرفتم بیرون داستانی خونده بودم که پسره با مامانش با قرص خواب حال میکرد و چند وقتی بود که این موضوع فکرمو مشغول کرده بود و من میخواستم با قرص خواب مونا را لختش کنم و هم بدن زیبا و اون کوس و کونشو ببینم و با موبایلم ازش عکس و فیلم تهیه کنم تا اینکه همین چند وقت پیش که روز جمعه بود و فردا خانواده ام میخواستن برن عیادت اقوام تو بیمارستان و من و مونا تنها میشدیم تو خونه و وقت کافی برای اجرای نقشه داشتم فقط باید یه جوری قرص خواب و میدادم بهش که من جمعه بعد از از ناهار خانواده ام رفتن و مونا هم رفت حموم منم چون هوا گرم بود بهترین کار هم این بود سریع رفتم بیرون و دوتا معجون گرفتم و قرص ریختم توی یکیش که تا اومدم دیدم جنده خانم که قربونش برم اومده بیرون و سر یخچال داره آب میخوره که با شوخی و خنده بهش گفتم آفیت باشه ببین چی گرفتم که حال میده الان معجون که خنک میشی و میچسبه که خوشحال شدو یکم شوخی کردیم و خوردش منم اومدم توی حال که ماهواره نگاه کنم که مونا اومدش از تشکر کرد و اومد پیشم نشست و تلوریون نگاه میکرد که چند دقیقه بعد گفت من برم بخوابم منم چیزی نگفتمو رفت تو اتاقش انگاری نقشه ام داشت جواب میداد منم رفتم تو اتاقم هم یکم وقت بگذره و یکم فیلم سوپر و با کیرم ور رفتم حدود نیم ساعت بد با یه حال خراب و یه کیر شق و سفت تو شورت رفتم تو اتاقش دست زدم به کونش که مثل ژله میلرزید و تکونش دادم نه انگاری هفت پادشاه خوابه و به چهره معصوم و زیباش که میدرخشید نگاه کردم و بوسش کزدم و گفتم شرمنده ابجی گلم من دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم وتو هم با اون بدنت منو دیونه کردی بالاخره ببخشید دیکه سریع ساپورتشو کشیدم پایین جون چی کون سفید ی لای کونشو باز کردم چشم افتاد به سوراخ قهو ه لی و ریز کونش و کوسشم از پشت باد کرده بود نمایان شد سریع با سر رفتم بین لوپای کونش و خودن ولیس زدن و بلند شدم روش خوابیدم و با دست کیرمو که سفت و شق بودش فشار دادم کله شو و گذاشتم لاپای مونا جون که اینقدر برام جالب بود که نمیتونم بگم که ناگهان دیدم آبم با فشار اومد وتو حال خودم نبودم واقعا بعد مدتی که خودم با تمام وزنم روی مونا بودم تازه فهمیدم چی کار کردم سریع لاپاشو پاک کردم و که روی تختش هم ریخته بود یکم که چون هوا گرم بود خشک میشد و دیگه هم ترسیده بودم و هم باید تمومش میکردم من که تؤنسته بودم کارمو انجام بدم و نباید یه موقع سوتی میدادم و موبایلمو آوردم وعکس و فیلم گرفتم و باید شورت و ساپورت مونا رادوباره پاش میکردم موقعی که میخواستم شورت مونا را پاش کنم اونو برعکس تنش کردم که بعد ها اگه یه موقع تونستم بکنمش بهش بگم که باهات چنین کاری کردم و سریع ساپورتشو درست کردمو از خونه زدم بیرون و به کارم و موبایلم و روزی که برام بهترین ها بود فکر میکردم و شب هم رفتم خونه و انگار نه انگار اتفاقی افتاده و همه چی مثل قبل بودش و وقتی چشم به مؤنا جونم می افتاد کیرم راست میشد این یکی از بهترین خاطراث من دز این تابستان بود امیدوارم که خوشتون اومده باشه منتظر تظرات شما هستم و باز هم براتون خاطره دارم مینویسم قربون همه ابجی بازا نوشته ممد

Date: April 13, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *