بهترین روزای ما

0 views
0%

سلام یکم طولانی هستی ولی اگه دوست داشتید بخونیدش من سینام و ۲۱سالمه قدم۱۸۳وزنم۷۱ این خاطره ای ک براتون میخوام بنویسم برا یه مه پیشه من پسر نسبتا خوشگلی هستم ولی خیلی اخلاق جالبی ندارم و فقط چنتا دوست دختر داشتم و اونم در حد لبو بغل بوده یه پیچ اینستاگرام دارم ک فالوورامم زیاده و خیلی از دوستام زیر پستام کامنت میزارن برام یه خانوم بود ک متولد۶۶بود و همیشه برا هم کامنت میزاشتیم و خیلی فعال بودیم اون یه بار پست غمگین گزاشت و منم رفتم تو دایرکت و گفتم چه عجب شما فازتون تلخ شد گفت منم ادمم و کلی مشکلات دارم کم کم در مورد سختیامون حرف زدیم و اون گفت یه دختر داره و میخواد طلاق بگیره خیلی ناراحت شدم و کلی حرفای قشنگ و امیدوارکنده براش زدم و اونم اروم شد ب مرور بیشتر باهم حرف میزدیم و اون کم کم از من خوشش اومد بعدش شماره گرفتیم و رفتیم تلگرام اینا ـــ چتامون بیشترشده بود و خیلی باهم راحت شده بودیم و خیلی راحت واس هم عکس میفرستادیم راستش منم وابستش شده بودم و اونم خیلی دختره سره حالی بود و واقعا جذاب بود اخلاقش اما قیافش معمولی بود ولی واس من دوست داشتنی یکی دوماه گذشت و ما واقعا عاشق هم شده بودیم و خیلی بهم عادت کرده بودیم ولی قضیه یهویی خیلی عوض شد بخصوص از روزی که اون طلاق گرفت و بعدش خیلی خیلی راحت شده بود و حتی عکسای راحت ترم میفرستاد شاید باورتون نشه ولی تو پیام دادنشم میشد گرما و حسشو فهمیدـ کم کم حرف بغل و این چیزا شروع شد و خیلی خیلی گرم شدیم اون میگفت باورم نمیشه ک من اینطور شدم چون قبلا خیلی سرد بودم و فوقش هفته ای یه بار میرفتم بغل شوهرم و حتی بیشتر اوقات ارضا نمیشدم اما تو حرف زدن با تو خیلی سریع خیس میشم ما خیلی رابطمون به اوج رسیده بود تا حدی ک اون رو پروفایلش عکس دستشو ک اسم من روش بود میزاشت و هیچ ترسی نداشت واقعا عاشق هم شده بودیم ولی اون همیشه میگفت باورم نمیشه ک تو بین این همه دختر ک هم تو دانشگاه هم اطرافت هستن بیایی عاشق من بشی ولی منم خدایش دیوونش شده بودم تا خود صبح چت میکردیم و کارمون ب سکس چت و عشقو حال میرسید راستش من بعضی شبا خودمو میمالیدم و ارضا میشدم اما جالب این بود بعداصلا ناراحت نمیشدم و از اون بدم نمیومد بلکه عشقم بیشر شده بود و اون قسم میخورد ک بدون این ک کاری کنه ارضا میشه و من خیلی حال میکردم ک میتونم حتی با حرف ارضاش کنم وسطای مرداد بود ک دیگه طاقت نیاوردیم و قرار بود من برم شهر اون شیرازـــ اون با خونوادش بود و طبقه بالا با دختربچش زندگی میکردـ ساناز هم ماشین داشت هم خودش ارایشگاه داشت قبل این ک برم پیشش صدبار تجسم کردیم کارایی ک قراره بکنیم اما من بهش گفته بودم ک واقعا سکس نداشتم ولی حال و این چیزا اره و اون گفت خودم یادت میدم منم تموم لباس قشنگامو جمع کردم و پول و همه چی رو اماده کردم و راهی شیراز شدم سانازو توی عکس دیده بودم صورت معمولی و قشنگ وچشای درشت و هیکلی نسبتا لاغر همیشه میگفت اگه بیایی منو ببینی و خوشت نیاد چی منم واقعا عاشقش بودم و اصلا برام مهم نبود قیافه هامون من رسیدم شیراز و رفتم خونه خواهرزادم و یکی دو روز اونجا بودم هردو داشتیم سکته میکردیم از این ک اینقد بهم نزدیک شدیم صب زنگ زد و قرار بیراون گزاشتیم دیدمش خیلی بیشتر عاشقش شدم همون بود اما من بیشتر ازش خوشم اومد ولی هردو داغون خجالتی بودیم و حتی دست همو گرفتیم دستامون میلرزید ولی هردو با نمک و خوش خنده بودیم و حسابی خندیدم چن ساعتی سوار پرایدش شدیم و ساعتای سه ظهر اینا بود که گفت بریم ارایشگاه من رفتیم تو و تا این ک داخل شدیم من کل بدنم لرزش گرفت و حس خیلی قشنگی بودـ من تو رویاهام صد بار این لحظه هارو مرور کرده بودم داشت جلوم میرفت و از پشت بهش چسبیدم همین ک چسبیدم شل شد و داشت میفتاد گفتم خانومم چی شده برگشت تو چشام نگاه کرد وحسابی ب هم نگاه کردیم و اروم لبمو گزاشتم رو لبش داغی تنش رو از رولباساش حس میکردم ولی خودم اروم میلرزیدم تو خوردن خوب بودم و شروع کردم ب خوردن لباش و صورتش و اون هی تنش بیشترداغ میشد و باز چرخوندمش و از پشت محکم گرفتمش و اروم گوش و گردنشو میخوردم و اون یواشکی صدای اوم گفتنش میومد دستمو گزاشتم رو سینش و اروم میمالیدمش اونم باسنشو بهم میمالیدــ کل دنیا جمع شده بود تو اون یکی دومتری ک ما توش بودیم برگشت ب چشام نگاه کرد و گفت اقامون اماده ای گفتم لحظه شماری میکنم ـ اروم شروع کرد ب دراوردن لباسش و درشون اورد و من با تموم وجودم نگاش میکردم و بیشترعاشقش میشدم لخت شدو سوتین سفید و شورت مشکی پوشیده بودـ منم سریع لباسامو در اوردم و با شورت رفتم بغلش شروع کردیم ب خوردن هم و صداش کل سالنشو گرفته بود و واقعا لذت بخش بود سوتینشو وا کردیم و من شوکه شدم یه سینه دخترونه سایز ۷۰و نوک قهوه ای و شروع کردم ب خوردنشون و با ولع میخوردمشون و تند تند نوکشو بازبونم لیس میزدم همه چیزش برام خوش مزه بود سینه هاشو میمالیدم و میخوردم و اون خیلی یواش میگفت اوم و قربوت صدقم میرفت یه کاناپه اونجا بود و چون سبک بود بغلش کردم و بردمش رو کاناپه تموم کارای ک رو دوس داشت براش انجام میدادم و خوابیدم روش و کل بدنمو انداختم رو بدنش و اون یه اخ شهوت ناک گفت شروع کردم ب خوردنش و از گردن اومدم ب پایین و تند تند رو بدنش بوس ریز میزدم و خط سینشو لیس میزدم و اون اروم اخ و اوم میگفت اومدم پایین و شکمشو بوس ریز میزدم ا رو شورت یه بوس رو کسش زدم اون ب قول خودم گفت یا خدا میدونستم خیلی حساسه با لبام شورتشو ب کسش فشار میدادم و واقعا خوش بو بود یا شاید برا من هیچ چیو جز بدن اون حس نمیکردم تو دنیا اروم شورتشو کشیدم پایین و از پاش در اوردیم رو کسش یه اب غلیظ بود و جذابش کرده بود خیلی برام جالب بود که کسش دخترونه بود و خیلی تیکه تیکه نبود اروم لبه هاشو میخوردم و اون صداش بلند شد زبونمو میزدم رو کسش و لیسش میزدم یه انگشت گزاشتم رو سوراخ کونش و همزمان با اون زبونمو کردم تو کسش ـ ـخیلی خیلی داغ بود و واقعاحس قشنگی بود و اروم تو کونش یکم از انگشتمو فرو بردم کسشو میخوردم و اروم انگشتش میکردم یکم ک ادامه دادم ارضا شد و یه جیغ خیلی خوب کشید و من سریع افتادم روش و حرفای عاشقونه براش میزدم و اونم میگفت بهترین لحظه زندگیمه گفت اقامون نوبته توه منم گفتم خب برعکس روم بخواب و سریع انجام داد کیرمو ا تو شورتم در اورد و یکم بازیش داد و کامل راستش شد منم رو کسش ک اب داشت لیس میزدم و اروم کونشو انگشت میکردم بیشتر فکرش سمت کسش بود و داشت حال میکرد ک اروم سر کیرمو برد تو دهنو واقعا بهم چسبید خایه هامو میمالید و اروم میخورد برام منم زبونمو تو کسش میچرخوندم و انگشتش میکردم تا جای ک میتونست میبرد تو دهنش و میخوردش و واقعا لذت بخش بود و داشتم دیوونه میشدم ونزدیک ب اوج لذتم بودم ک کل ابم تو دهنش خالی شد و تند تند ا دهنش میریخت بیرون خیلی خوشش اومد و اونم ارضا شدـ یکم اینطور موندیم اون یکم باز خورد کیرمو اما من واقعا سست شده بودم و جون هیچ کاریو نداشتم از روم بلند شد رفت صورتشو شست لخت اومد روم دراز کشید همیشه تو حرفامون میگفتم بیا بشین سر جات و اونجا روکیرم و رو پاهام بود اومد نشست و گفت اخیش اخرش نشستم سر جام من واقعا خوابم میومد چشام ب زور باز بود اونم اومد روم و یه لب گرفتیم و اروم خوابیدیم سه چهار روزی اونجا بودم و هر روزش عشق بازی کردیم و این بهترین روزای من هستش از این قضیه یه ماه میگذره و من هر روز بیشتر میخوامش این نوشتمم براش میفرستم ببخشید اگه طولانی بود نوشته

Date: December 27, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *