بهترین روزهای سکسی من و اتفاق بد

0 views
0%

سلام به همه دوستهای شهوانی به امید اینکه از داستان قبلیم کون گنده زن مهندس خوشتون اومده باشه امروز میخوام یه واقعیت سکسی دیگمو رو براتون بگم البته چون این واقعیت سکسی 9 ماه بطول انجامیده بود و من نهایت لذت و شهوت رو تو این مدت بردم و احساس خوبی تو زندگیم پیدا کرده بودم چون دارای تنوع سکسی زیاده فعلا به همون اولین سکس بسنده میکنم و اگر دوست داشتین آخرین سکسم با مریم و اینکه چجوری این رابطه شیرین با خاطره ای تلخ پایان گرفت رو خدمتتون عرض میکنم خوب دوستان واقعیت از اونجا شروع میشه که من مدتی بود بنا به شغلی که دارم و مرتبا در ایام سال به این شهرو اون شهر میرم و فرق نداره کجا و چه زمانی چون بستگی به نوع قراردادم با شرکتها داره قرعه بنام یکی از شهرهای جنوبی کشور افتاده بود و من مشغول بکار شده بودم با امکانات خوبی که داشتم مثه ماشین شاسی دار شخصی و اسپرت خونه تو یکی از بهترین محله های اون شهر با تمام امکانات و 2 نفر دوست خوب و پایه و تحصیلکرده و برشدار تو چند تا از ارگانهای دولتی و دیگه هرچی بگم کم گفتم بخاطر همین از اونجایی که شهر نسبتا بزرگی بود منظورم اینه که کوچیک بود بیشتر مردم همدیگرو میشناختن و چون پروژه ما یکی از مهمترین و بزرگترین پروژه های اون شهر بود خیلی تابلو بودیم بیشتر از اونی که فکرشو میکردیم مردم میشناختنمون یه روز خوب مثه همه روزهای خوب خدا از محل کارم واسه استراحت نیمروزی به سمت خونه در حرکت بودیم که متوجه یه قضیه شدم تو مسیری که هر روز میرفتیم همزمان با ما یه خانمی رو که چهره سبزه ای داشت و بدن مانکن فرم و خیلی سکسی بودو میدیدیم که انگاری کارمند بود و اکثرا تو این تیپ بهش میرسیدیم که میخواد در حیاطشو وا کنه و پارک کنه من خیلی تو کفش بودم و پیش خودم میگفتم چی میشد میتونستم اینو بکنم خلاصه اونروز متوجه شدم خانمه داره به ما نیگاه میکنه و لبخند میزنه و سر تکون میده صدای پخش و کم کردم و نزدیکتر که شدیم دیدم داره با رضا احوالپرسی میکنه البته فقط بصورت گذری سر تکون میدادنو لبخند میزدن بعد که گذشتیم به رضا نگاه کردمو با لبخند گفتم میشناسیش اونم با لبخند نگام کردو با لحنی مسخره گفت آره ها ها ها ها منم که فهمیدم قضیه چیه ساکت شدم تا برسیم خونه تو خونه که بودیم طاقت نیاوردمو رفتم تو اتاق رضا گفتم خوب تعریف کن ببینم کیه طرف که داشتین با چشاتون همو میخوردین اول خودشو زد به اون راه ولی آخرش جلوم کم آورد و اعتراف کرد که این خانومه اسمش مریم و مطلقه و مایه دار و در عین حال سکسیو جوون و کارمند فرمانداریه شهر ازش پرسیدم سنمی داری باهاش گفت دارم میرم تو کارش تا یه جاهاییم پیش رفتم قراره بزودی با هم بریم بیرون واسه اشنایی بیشتر به رضا گفتم دیوونه اینجا همه مارو میشناسن و فرهنگ اینجا که مثه تهران و شمال کشور نیست تا خیلی راحت دست زیدتو بگیری و بری دور دور حاجی اینجا محیط کوچیکه تو شمارشو بگیر رضا گفت آره حق با توئه چون منم تازه نامزد کردم اگه یه چیزی بشه واااااایبهحالم روز بعد تو محل کار از رضا پرسیدم که کاری کردی اونم مغرورانه گفت چییییییییییششش نمیشناسی حاجیتو شیطان خواهرنداره وگرنه با اونم رو هم میریختم هههه هههه خیلی ادعاش میشد اما انصافا جیگر داشت تو این کارا ما که خایه نمیکردیم تو اون شهر به کسی چپ نیگاه کنیم گفتم خوبه رضا دمت گرم امشب میریم تو کارش تلفنی فقط یه سیم کارت ایرانسل ردیف کنیم که حسین دوستمون گفت من یکی دارم که بهتون میدم حسین مسئول قسمتمون و همخونمون بود که فوق لیسانسشو از پاریس گرفته بود و الانم برگشته فرانسه واقعا محشر بود هرجا هست موفق باشه اینجوری حسین هم خودشو به بازی ما راه داد شب بود حدود ساعت 22 داشتیم فیلم میدیدیم که گفتم رضا بده بیاد شماره رو حسین تو هم لطف کن سیمکارتو بده رضا یهو گفت یعنی چی تو میخوای بهش زنگ بزنی نمیشه که تو رو نمیشناسه یه کاری میکنی هرچی ریسیدیم پنبه میشه اصلا به تو چه و خلاصه رگ کسخلیش گرفت یه جورایی بهش بر خورد من آرومش کردمو راضیش کردم که تلفن بزنه و خودش با مریم حرف بزنه خداییش کار سختی بود کردنه مریم فقط و فقط بخاطر محیط تخمی و موقعیت های شغلیمون واقعا خیلی ها تو اون شهر سر اینجور موارد به گا عظمی رفته بودن بگذریم تلفن مریم زنگ خورد رضا خودشو معرفی کرد مریمم استقبال کرد و کفت که نمیتونه الان راحت حرف بزنه بهتره که اس ام اس بدی آقا رضا بعد که قطع کردن رضا مشغول بود حدود یک ربعی گذشت به رضا گفتم چی میگین حالا به هم دیدم اونطوری که رضا میگه الانه که با مریم خواهر و برادرشن گفتم بده به من گوشیو کسخل اینو که گفتم حسین از خنده به خودش پیچیده بودو رضا هم عصبی و نادم از اینکه داره سوتی میده خلاصه گوشیو گرفتم و نم نم با مریم سکسی چت کردیم تا جایی که گفت دیگه بسه دارم حشری میشم منم ازش تقاضای سکس کردم و گفت ببینم چی میشه آخه بهونه های کسی میومد و ناز میکرد تموم که شد از اونجایی که رضا در جریان بود بهش گفتم که پختمش فقط باید یه راهی واسه سکس باهاش پیدا کنی و از طریق مریم واسه منو حسین هم جوجه کشی کنی یعنی ما هم دوست دختر میخوایم اونم قبول کرد چند روزی گذشت تا اینکه اون خط که دست رضا بود زنگ خورد مریم بود و به رضا گفت امشب آمادگیه اینو داره که با هم باشن به شرطی که مشروب باشه و رضا هم باهاش قرار شام و مشروب و گذاشت خیلی خوشحال بودیم از اینکه بالاخره اونیو که میخوایم داره جور میشه و استرس از اینکه اتفاق بدی نیافته غروب که شد همه چیو ردیف کردیم من و حسین رفتیم بیرون و تو خیابونا کس چرخ میزدیم و گهگاهی آمار از رضا میگرفتیم اس ام اسی رضا میگفت خیلی سخت بود آوردنه مریم تو خونه ولی بیشرف کلی حال میکرد که تونسته مریم و ماله خودش کنه منم که خیلی حسودیم میشد ناراحت ازاینکه چرا نشد من جای رضا باشم آخه قبل از همه اینا من بودم که میخواستم با مریم سکس کنم و اینجور افکار تخماتیک خلاصه مهمونیه اونا تموم شد و رضا زنگ زد ما هرچقدر که ماشین گاز میخورد با سرعت رفتیم سمت خونه به محض اینکه رسیدیم خودمو به رضا نزدیک کردمو جریانی که اتفاق افتادو ازش خواستم تعریف کنه اونم با آبو تاب از کس و کونه مریم و حالی که کرده بود تعریف کرد آب دهنم راه افتاده بود اون شب تا صبح 2 بار به یاد مریم کف دستی رفتم خیلی سخت گذشت صبح که شد تصمیم گرفتم خودم یه کاری کنم تا مریم و بکنم جریانو با حسین درمیون گذاشتم حسین گفت که اصلا طلبه نیست با مریم سکس کنه با رضا بیشتر صحبت کردم و فهمیدم که اونم زیاد طالبه سکس دوباره با مریم نیست و عقیدش این بود همون یه بار کافیه و چون مریم نمیخواست که کسی رو با ما اشنا کنه رضا بیخیال جریان شده بود اما مدتها با مریم رابطه تلفنی داشت من داشتم کف میکردم هر جوری بود باید مریمو میکردم تمام فکر و ذهنم سکس با مریم بود یه روز دل و به دریا زدم و شماره مریمو از تو گوشی رضا کش رفتم وبا گوشیه خودم بهش اس دادم نوشتم سلام جواب نداد ادامه دادم و بیشتر کلید کردم چند روزی به همن منوال گذشت تا یه روز اس اومد از مریم که شما کی هستین و چی میخواین واسه چی مزاحمم میشی مگه منو میشناسی تو رو خدا دست از سرم بردار من خیلی خوشحال بودم قند میذاشتن تو کونم آب میشد از خوشحالی بهش اس دادم اجازه هست زنگ بزنم اونم جواب داد باشه فقط میخوام بدونم کی هستی باهاش تماس گرفتم و نم نم بعد از چندین تماس و بدون اینکه آشنایی بدم و چیزی به حسین و رضا بگم تونستم مخشو بزنم و یه روز که میخواستم بیام تهران باهاش قرار گذاشتم تو جاده خارج از شهر اونم خیلی مشتاق بود ببینه من کی هستم من از بچه ها خداحافظی کردم یه آژانس گرفتم و رفتم سر قرار منتظر موندم تا اینکه عشق من اومد خدای من این مریمه باورم نمیشد که میتونم با مریم مدتی تنها باشیم کنارم ترمز زد منم زود پریدم تو ماشین و سلام کردم مریم پاشو گذاشت رو گازو د برو جوابمو نداد اخم کرده بود و مدام شالشو از حرص با یه دستش اینورو اونور میکرد و تو آیینه ها نیگاه میکرد بهش گفتم نمیخوای چیزی بگی پس چرا اومدی نخواستم مزاحمت بشم و این حرفا که بالاخره حرف زد و گفت خیلی عوضی هستین رضا میکشمت پس فطرت چرا میخواین با آبرو من بازی کنینن من یخ کردم دیگه دروغ فایده نداشت مریم خیلی عصبی بود تصمیم گرفتم کل جریانو براش تعریف کنم یه جورایی دلم براش سوخت ولی من هم میخواستمش بهش علاقه پیدا کرده بودم اون خیلی سکسی بود اینو وقتی کنارش نشسته بودم بهتر متوجه میشدم خلاصه قرار شد منو تا شهر بعدی که حدو 150 کیلومتری اونجا بود برسونه تو این مدت تونستم آرومش کنم و جریان بهش بگم نمیدونم چرا از رضا نفرت پیدا کرده بود این قضیه رو هیچوقت نفهمیدم تو مسیر وقتی تونستم نظر مریم و به خودم جلب کنم دستمو انداختم دور گردنش و هر چند وقت یه بار صورتمو جلوش میبردمو بوسش میکردم خیلی سکسی بود مخصوصا با اون لباسی که پوشیده بود محشر شده بود خواستنی و کردنی وقتی به مقصد رسیدیم ازش خواستم که وقتی برگشتم با هم باشیم و به رضا هم چیزی نگه مریم قبول کرد موقع خداحافظی بهش دست دادم و در ماشینو باز کردم جای خلوتی بود بلوار و پیاده رویی که کنارش درخت کاری بود دستمو کشید به سمت خودش و گفت تو خیلی خوب و خوشکلی منم بی اختیار شل شدم تابحال کسی تو همچین موقعیتی این حرفو بهم نزده بود و نزده مریمی که زیباییش آدمو بیهوش میکرد به من چی گفت خدایا آروم رفتم سمت صورتشو ازش یه لب جانانه گرفتم چه خوشمزه بود و طعم خوبی داشت کیرم داشت راست میشد بهش گفتم جون مادرت وقتی برگشتم بیا پیشم خندیدو رفت و رفتم تا خود تهران تو اتوبوس به مریم و سکس با اون فکر میکردم گذشت حدود یه هفته بعد که برمیگشتم بهش زنگ زدم جوابمو داد و نزدیک یه ساعت حرف زدیم باهاش قرار گذاشتم اما میگفت تو اون خونه نمیاد بخاطر رضا ولی هرطوری بود من راضیش کردم و این اطمینانو دادم که مشکلی پیش نمیاد وقتی رسیدم موضوع رو با رضا و حسین در میون گذاشتم و قرار شد هروقتی مریم اومد پیش من اونا خونه رو خالی کنن 2 شبی از ورود من به اونجا میگذشت دیگه طاقت نداشتم همه چیو راست و ریس کردمو به مریم زنگ زدم و گفتم که من تنهام و امشب باید بیاد پیشم اونم قبول کرد واااااااااااااای خدا مریم و من تو خونه تنها بودیم اون یه مانتوی سفید کوتاه پوشیده بود زیرش جز سوتین چیز دیگه ای نبود و شلوار جین پاش بود نشستیم رو مبل و شالشو وا کرد و گفت نمیخوای پذیرایی کنی گفتم چرا که نه بلند شدم یه لب ازش گرفتم و رفتم سمت آشپزخونه کیرم راست شده بود خیلی ذوق میکردم که میخوام با مریم سکس کنم از تو آشپزخونه 2 تا لیوان از شرابهای مخصوصی که خودم تهیه کرده بودمو به کسی نمیدادم تا لب بزنه ریختم یه سری تنقلات برداشتم و همونجور که داشتم حرف میزدم رفتم سمت سالن اووووووووووو چی میبینم مریم با یه شرت و سوتین رو مبل نشسته و داشت موهاشو باز میکرد خدای من چه بدنی داره سبزه و بلوری با سینه های نقلی و فاصله دار از هم درست عین مانکن تو مغازه ها یه ذره هم شیکم نداشت نمیشد چشامو از بدنش دور کنم اونم فهمیده بود چقدر حشرم بالاست کنارش نشستمو شرابو دادم دستش یکی هم خودم برداشتم به سلامتی هم زدیم به بدن و مزه مون هم لبامون بود گفت موزیک بذار از جام بلند شدم سرم گیج میرفت انگار تو فضا بودم هیچوقت شراب منو اینجوری نگرفته بود دی وی دیو روشن کردم و آهنگ خواب و بیداریه بیژن مرتضوی و گذاشتم و ادامه دادیم به خوردن و خوردن کم کم دستامون تنمونو لمس کرد صدای نفسهای کلاسیک و شهوت وار مریم با چشمای خمارش داشت دیوونم میکرد شروع کردم به لیسیدنه گردنشو دستمو به سینه هاش میمالوندم بهم گفت امید حالم خوبه و دلم میخواد حسابی کسمو بخوری من ساکت بودم و حشری باور کنین خیلی لذت داره اونیو که تو رویاهات باهاش سکس میکنی یه روز تو واقعیت کنارت باشه و بخوای نهایت لذت و ببری سوتینشو وا کردمو همونجور که لباشو میخوردم میمالوندم سینه و کسشو چه کس سفت و تنگیو حس میکردم دستمو بردم زیر پاهاش و با اون دستم کمرشو گرفتم و بلندش کردم به سمت اتاق خودم بردمش حسابی مست بود و میخندید داشتم روانی میشدم خوابوندمش رو تخت عین مرده ها شده بود شروع کردم از گردنش لیسیدن تا به پایین و به نافش رسیدم بوس کردم و سرمو بردم سمت کسش با دستام سینه های کوچولوشو مالوندن پاشدم بدنشو دست کشیدمو خودمو لخت کردم کیرمو که دید خندیدو گفت نترکه رگاشو ببین هه هه هه واااااااااااااای شرتشو در آوردم چه کس تمیزو بی مویی داشت عین نارنگی شیرینی که میترکه باد کرده بود خیلی خشک و خوردنی یه کمی چوچولاشو زبون زدم و با دندونام آروم گازش میگرفتم مریم به چشاش نیگاه کردم دیدم با اخمی شهوت وارخیره شده به منو خوردنم دستاشو گذاشت رو سرمو به سمت کسش برد تا محکمتر بخورم و پاهاشو له سرم فشار داد گوشام کیپ شدن منم مثه سگ لیسش میزدم بعد پاهاشو آورد بال و دستاشو گذاشت پشت زانوهاش طوری که سوراخ کونشم تو تیررس بود منم همه جاشو میلیسیدمو میمکیدم گفتم انگشتمو بکنم تو کونت گفت هر کاری میخوای بکن فقط بکن امید بکن جرم بده خیلی وقته از کیر سیر نشدم بخور که خوب میخوری همونجور که کس و کونشو لیس میزدم انگشتمو تو دهنش کردم و اون حسابی خیسش کرد و یه گاز کوچولو هم گرفت من انگشتمو کردم تو کونش خیلی تنگ بود دردش میگرفت اما دوست داشت و حال میکرد همونطور که انگشتم تو کونش بود تف کردم رو کسش و آب دهنم به سوراخ کونش رسید و نرمتر شد مریم خیلی تکون میخوردو سرش و به اطرافش میچرخوندو ناله های آرومی میکرد اینقدر کسشو خوردم تا ارضا شد و گفت امید من کیرتو میخوام بکن توش از جام بلند شدم مریمم بلن شد وهلم داد رو تخت افتاد روم ازم لب گرفت و رو شکمم نشست یواش کس و کونشو رو بدنم میمالیدو به کیرم فشار میاوورد گفت ابت زود میاد منم گفتم تا حالاش نیومده مردی کرده اونم خندیدوخواست بشینه رو کیرم که گفت کاندومت کو وااااای اصلا حسش نبود کاندوم بیارم مریمم فهمید و گفت فعلا بیخیال کیرمو کرد تو دهنش و حسابی برام ساک زد داشتم میرفتم تو فضا با صدای بلند ناله میکردم درست برعکس مریم دیگه داشت آبم میومد گفتم دارم میشم اونم زبونشو رو تخمام مالوندو با دستش برام جلق زد دیگه نفهمیدم چیشد آبم مثه آتشفشان فوران کرد و من داد زدم و به آرزوم رسیدم چن قطره از آبم رو سر و موهای مریم ریخته بود با لبخندی که تو لباش بود دراز کشید رو منو حسابی لب تولب شدیم و مالوندیم تن و بدنه همو با اینکه ارضا شده بودم دلم بازم میخواست گفتم میرم کاندوم میارم آخه کستو میخوام مریمم گفت یه کمی دیگه شراب بخوریم و بعد بیایم حرفی نداشتم که بزنم همونجوری تو بغل هم تلو تلو زدیم به سمت یخچالو شیشه شرابو برداشتم دنبال لیوان بودم که دیدم مریم شیشه رو از دستم گرفت و رفت بالا تعجب کردم اونم خندش گرفتو شیشه رو سمت دهنم آوردو به زور شراب و کرد توحلقم شیشه دستش بود گفت الان فقط سیگار میطلبه امید عزیزم رفتیم تو سالن و سیگار کشیدیم گفتم مریم من میخوام بکنم دستشو گذاشت رو کیرم و برام مالوند تا دوباره این شیر خفته آماده نعره شد برگشت و کیرمو گرفت تو دستش و منم کاندومیو که از آشپز خونه برداشته بودم بهش دادم و کشید رو کیرم یه کمی با تخمام بازی کرد و گفت کاش یه کمی بلندتر بود کلفتیش خوبه اما کوتاس بدرد کون میخوره منم خندیدم و گفتم تا ببینیم و تعریف کنیم نشت رو کیرم چه کس تنگی بود انگار دارم واشر کپسولو بزور میکشم رو کیرم آخ آخ میکردمو اونم با دردی که داشت حال میکرد گفتم وای به حاله کونت چقدر حرفه ای تلمبه میزد چه لذتی داشت یهو هوس کردم بلندش کنم و تو بغلم بگیرمش و سرپایی بکنم و همینکارو کردم مریم برای بار دوم داشت به اوج میرسید گفت بزارم زمین بعد قمبل کرد و گفت حالا بکن عقبم کیرمو خیس کردمو اروم سر کیرمو با دستام هل دادم تو کونش اولش طاقت نیاورد خودشو برد جلو و دوباره سعی کردیم ایندفعه محکم خودشو نگه داشت کیرم تا ته نشست تو کونش خیلی داغ بود اما انگاری از کسش گشادتر بود دستشو از زیر به کسش میمالوندو من دستام رو باسنش و تند تند میکوبیدم اینبار مریم بود که بلند بلند فریاد میکشید و من کلی لذت میبردم یه چند باری در میاوردمو به کسش میمالوندمو از نو میکردم تو کونش حدود 5 دقیقه ای تلمبه میزدم تو مونش خسته شدیم و من دراز کشیدم و مریم پشتشو به من کردو با دستاش ساق پاهامو گرفتو کسشو گذاشت رو کیرم و بالا پایین میرفت چه بدنی داشت سفت و تمیز منم میزدم رو باسنشو هی میگفتم تندتر مریم جون بکن بکن دوست دارم هر چی دارم مال توست کیرم تا ته تو کسته مریم بیشتر حشری میشد گفت امید دارم میشم گفتم برگرد لباتو بخورم همونجور بدون اینکه کیرمو در بیاره 180 درجه به چپ برگشتو دستاش رو سینم بود و میکوبید گفتم بیا با هم بشیم لبامونو قفل کردیم به هم و گاز تو گاز میخوردی همو تا اینکه با همدیگه ار ضا شدیم اینقدر داغ بودیم که من نفهمیدم کی لبم ترکیده و خونمالیه همونجور تو بغل هم رو زمین کف سالن خوابمون برد تا اینکه با صدای تلفنم از جا پریدیم دیدم رضاست مریم منگ بود و اشاره میکرد که چیزی نگم بیچاره نمیدونست من و بچه ها این قضیه رو هماهنگ کردیم رضا گفت پدر سگ ساعت 2 صبحه ما داریم میایم خونه تمومش کن دیگه منم خودمو جلو مریم زدم به اونراه گفتم چرا این وقته شب دارین از شهرستان میاین چی نیم ساعت دیگه میرسین باشه من بیدارم بیاین بیاین رضا هم 2 زاریش افتاد مریم گفت دارن میان پس من برم خونه مامانم که تو محل تابلو نشه اینو گفتو رفت جمع و جور کرد منم ازش عذرخواهی کردمو تا در حیاط همراهیش کردم که سوار ماشینش شد و رفت خیلی اون شب بهم خوش گذشت و از اینکه تونستم با مریم سکس کنم احساس غرور میکردم این رابطه ما نزدیک 9 ماه به همین منوال ادامه داشت تا یه روز خیلی بد رسید و اتفاقی که نباید میافتاد افتاد و باعث شد من و مریم از هم دور بشیم و هیچوقت همدیگرو ندیدیم دوستان عزیز اگر خوشتون اومد و مشتاق این هستین تا بدونین به چه صورت این رابطه به پایان رسید با نظراتتون منو با خبر کنین نوشته

Date: July 27, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *