رویا جوووووون سلام سروش هستم 25 سالمه با قد 175 و وزن 85 از بندرعباس خاطره ای که میخوام بگم بهترین سکس زندگیمه من بندر به دنیا اومدم و بزرگ شدم اما اصالتا مال استانهای مرکزیه کشوریم همیشه علاقه زیادی به چت داشتم و دارم بیشتر کسایی که جورشون کردم از طریق چت بود یا دخترای فامیل بودن که بدون چت کردن کردمشون ویچت که فیلتر شد دیگه اوضاع مخ زدن من به هم ریخت و کلا بیخیال گوشی و چت شده بودم تا دو سال پیش عید بود رفته بودم شهر خودمون شبها تا صبح بیدار پاسور بازی و قلیون کشیدن یه شب من و پسر عموم تنها بودیم که دیدم سرش تو گوشیش هست گفتم رضا داری چه گهی میخوری لاشی گفت یه برنامه جدید اومده بیتالک گوشیت رو بده برات بریزم مثل ویچته منم که از خدا خواسته دادم بهش و برام نصب کرد چند روزی سرگرم بودم تا یه شب ساعت 3 یکی رو اد کردم که اسم ایدیش رویا بود فکر کردم دختر عمم هست چون اسم اونم رویاست اما وقتی به فاصله نگاه کردم دیدم 10کیلومتر فاصله داریم فهمیدم اون نیست من چند تا عکس خوب و خوشکل از خودم گذاشته بودم رو پروفیلم که خوبم دختر جذب میکرد بعد از ادد کردن اون ایدی و قبول درخواست دوستی خودم رو معرفی کردم اونم خودشو معرفی کرد که رویا هستم 32 ساله شروع کردم امارشو گرفتن از خودش که گفت 3 ساله طلاق گرفتم و استاد دانشگاه بود یه پسر 7 ساله داشت و با پدر و مادرش زندگی میکرد چند روزی چت کردیم از همون اول خیلی پا میداد فهمیدم که ازم خوشش اومده چون از چهرم خیلی تعریف میکرد شمارش رو گرفتم رفتم دیدمش یه زن با قد 165 پوست گندمی اندام پر ممه 85 عجب چیزی بود یه دوری با هم زدیم چون عجله داشتم زود پیادش کردم و رفتم خونه که بریم واسه دید و بازدید عید 13 هم تموم شد اومدم بندر ولی با رویا در تماس بودم شدید شبها حرفهای سکسی میزدیم و سکس چت میکردیم التماس میکرد که زود برم پیشش منم میگفتم باشه میام عزیزم تا یه هفته مونده بود ب تولدم 9 اردیبهشت ز زدم بهش گفتم میخوام بیام پیشت اما من اونجا خونه خالی ندارم کجا بریم گفت من خودم خونه دارم خالیه دهن سرویس تا اون موقع رو نکرده بود خونه داره گفتم باشه من زود میام پیشت دو روز بعد حرکت کردم رفتم شهر خودمون از راه رسیدم رفتم خونه مادر بزرگم 4صبح بود خوابیدم بیدار شدم دیدم ساعت یازده ظهر هست رفتم حموم یه صفایی به کیرم دادم و تمیزش کردم اومدم بیرون نهار رو خوردم زنگ ب رویا زدم گفت ساعت 4 بیا خونم ادرسش رو هم بهم داد یکی از محلهای وسط شهر بود رفتم دیدم یه خونه ویلایی نو ساز هست در رو زدم بعد چند دقیقه در باز شد درو حول دادم وارد حیاط خونه شدم خیلی استرس داشتم احساس کردم یکی پشت در هست درو بست و پرید بغلم و یه لب محکم ازم گرفت من که تو حالت هنگ بودم یه نگاه کردم دیدم رویاست با یه لباس شب صورتی کا تا وسط روناشه گفت سلاگ عزیم خوش اومدی منم گفتم سلام خوشکلم دستم رو کشید و برد تو خونه اینطور که معلوم بود تازه اسباب کشی کرده بود مبلی در کار نبود نشستیم رو زمین رفت از تو یخچال اب میوه اورد خیلی حالش بد بود معلوم بود خیلی حشریه موقع ریختن اب میوه تو لیوان دستاش میلرزید سنگین ن فس میکشید حال یه ادم معمولی رو نداشت اومد نشست کنارم ابمیوه رو داد دستم یه قلوپ که خوردم از دستم گرفت لیوان رو از دستم و مثل وحشیها شروع کرد به لب گرفتن خودش رو انداخت روم و منو خابوند رو زمین حسابی لبهای همدیگه رو خوردیم بعد از ده دقیقه گفت پاشو بریم تو اتاق رفتم دیدم یه تخت یک نفره تو اتاقه گفت اتاقه پسرمه اما امروز مال من و تو است دوباره لب گرفتیم لباسش رو در اوردم اخ جوووون بلاخره رسیدم به اون ممهای 85 سوتین قرمزش رو باز کردم افتادم بجون سینهاش حسابی براش خوردمو لیسیدم داد میزد میگفت بکنشون سروش مال تو هست بخورشون عشقم سرمو محکم ب سینهاش فشار میداد اروم رفتم پایین شورتش رو از پاش در اوردم خواستم کوسش رو بخورم اجازه نداد حالا دیگه نوبت اون بود تیشرتم رو در اورد کمربند رو باز کرد شورت و شلوار رو با هم کشید پایین کیرم گرفت و بدونه معتلی شروع کرد بخوردن قبلا بهش گفته بودم چطوری دوست دارم ساک بزنه محکم میمکید و گاهی وقتها هم دندوناشو رو کیرم اروم فشارم میداد و ساک میزد که باعث میشد من بلند داد بزنم از درد و لذت لایه سینهاشو با اب دهنش خیس کرد و کیرمو گذاشت لایه سینهای نازش منم شروع کردم عقب و جلو کردن که داشت ابم میومد گفتم بسه پاشو بخواب به کمر خوابید و پاهاشو هفتی باز کرد کیرمو اروم گذاشتم در کوسش و با یه فشار حول دادم داخل خیلی خیس و تنگ بود اروم شروع کردم به تلنبه زدن که رویا خیلی بدجور شروع کرد به جیغ و داد زدن کردن خیلی بلند ناله میکرد داشتم کلی حال میکردم که ابم بعد دقیقه میخواست بیاد گفتم کجا بریزم رویا گفت بریز توش منم همشو خالی کردم داخلش و افتادم روش یه کم پیشش دراز کشیدم کیرم هنوز راست بود اونم ارضا نشده بود دوباره شروع کردم با تلنبه زدن واسه رویا که دیدم داره خیلی داد میزنه یه دفعه لرزید و ارضا شد بغلش کردم بوسیدمش دو دقیقه ای استراحت کردم و دوباره شروع کردم به تلنبه زدن محکم تلنبه میزدم جوری که صدای رویا که هیچ صدای تخت هم درومده بود خواستم از کون بکنم که هرکاری کردم اجازه نداد و باز از جلو ادامه دادم تا رویا دوباره ارضا شد جفتمون خیس شده بودیم از عرق اما دست بردار نبودیم ایندفعه رویا ب شکم خوابید و من شروع کردم با کردنش اونم به شکل فرغونی دوستان عزیز که تجربه دارن میدونن که فرغونی باعث میشه کوس تنگ تر بشه داشتم تلنبه میزدم که بعد 10 دقیقه ابم اومد و همشو با فشار داخل رویا جووون خالی کردم تا ساعت 10 شب پیش هم بودیم و تا اون موقع من 6 دفعه و رویا5 دفعه ارضا شده بود دیگه از خستگی داشتم میمردم لباسامون رو پوشیدیم رویا منو تا نزدیک خونه مادر بزرگم رسوند و خودش رفت خونه باباش رفتم خونه دوش گرفتم و شام خوردم و از خسته گی بیهوش بودم تا دوروز یه سره خواب بودم فقط واسه شام و نهار بیدارم میکردن مادر بزرگم میگفت مادر جان مگه از جنگ برگشتی میخندیدم میگفتم اره اونم چه جنگی امید وارم خوشتون بیاد نوشته
0 views
Date: March 9, 2021